سروصداها خوابید و آبها از آسیاب افتاد. ۴۸ ساعت پس از شکست تیم ملی مقابل ژاپن و نرسیدن به فینال جام ملتهای آسیا حالا بهتر میتوان اتفاقات رخ داده را بررسی کرد، اینکه چه اتفاقی افتاد، چه شد که هیمنه ایران به یکباره فرو ریخت و همه چیز مثل حباب ترکید.
واقعیت این است که اتفاق خاصی نیفتاده، بله اتفاق خاصی نیفتاده، اصلاً مگر با قهرمانی آسیا همه چیز تمام میشد؟ بگذارید یک مثال ساده بزنیم؛ آرژانتین در دو دوره گذشته جام ملتهای امریکای جنوبی در فینال به شیلی باخته، آیا امروز بیشتر از شیلی میشنویم یا آرژانتین؟ اصلاً در همین آسیا کرهجنوبی ۶۰ سال است که رنگ جام را ندیده، ولی همین کره یکی از اعتبارهای قاره کهن در فوتبال جهان محسوب میشود.
اینها را نگفتیم که شکست تیم ملی را توجیه کنیم. شکست بد است، بهخصوص اگر توقع آن را نداشته باشی، بهخصوص اگر رؤیاهایت را بر باد دهد، اما عیب کار درست همینجاست رؤیاپردازی به جای دیدن واقعیت، ایرادی که سالهاست از آن ضربه میخوریم و درس نمیگیریم. تیم ملی هفت فینال در پیش داشت، هفت فینالی که قرار بود به هر کدام جداگانه فکر کند و برای هر کدام برنامهریزی خاص خودش را داشته باشد. این کار تا فینال پنجم درست انجام شد، اما وقتی بارقههای فینال اصلی و درخشش جام خودنمایی کرد، رؤیاپردازی هم شروع شد و آنچه همه دیدند، اتفاق افتاد.
فوتبال زندگی است. اشتباه در آن حکم مرگ و شکست را دارد. واقعیت این است که ما برخلاف پنج بازی اول برای رویارویی با ژاپن برنامه نداشتیم و ژاپن هرچه از زمان بازی گذشت بیشتر به این نقیصه پی برد و جسورانهتر به ما تاخت.
فوتبال زندگی است. باید برای زنده ماندن در آن جنگید، اما این جنگیدن با شاخ و شانه کشیدن برای زمین و زمان فرق دارد. کیروش به شاگردانش رسم مبارزه را خوب آموخته، ولی یادش رفته بود که به آنها بیاموزد داور حریف نیست که به جنگ او بروند. حتماً یادش رفت که بگوید این یک جنگ و دفاع ۱۱ نفره در زمین است که اگر پنج نفر به یکباره میدان را خالی کنند، همه چیز خراب میشود.
فوتبال زندگی است و زندگی پستی و بلندیهای زیادی دارد. غم و شادی دارد و شکست و پیروزی به همراه دارد. آیا با هر شکست یا سختی، زندگی به پایان میرسد؟ انسان عاقل برای هر بحران راهکار مناسبی را جستوجو میکند و با انتخاب درست از بحران خارج میشود و از شکست پیروزی میسازد. کیروش و مردانش بهطور حتم راهکارهای زیادی برای پیروزی داشتند، اما بازی مقابل ژاپن نشان داد وقتی عقب افتادند، هیچ راهکاری برای آن نداشتند، درست مثل برانکو و پرسپولیس در فینال لیگ قهرمانان آسیا.
فوتبال زندگی است. اگر در برابر ناملایمات آن تسلیم شوی و خود را ببازی، آن وقت چنان ضربهای میخوری که توان بلند شدن نخواهی داشت. آنچه در بازی مقابل ژاپن دیده شد، همین بود؛ تیم ملی با اولین ضربه چنان خود را باخت که ضربات بعدی بدیهی بود و اگر داور سوت پایان بازی را به صدا در نمیآورد، هیچ بعید نبود نتیجه وحشتناکتری رقم بخورد.
در نهایت فوتبال زندگی است و زندگی ادامه دارد و با یک شکست و از دست دادن یک جام تمام نمیشود. درست مثل تمام این ۴۳ سال بدون جامی که پشت سر گذاشتهایم. شعار مسخرهای است که باید درس بگیریم، چون اگر بنا بر درس گرفتن بود باید تاکنون استاد میبودیم، اما نیستیم و درس نمیگیریم. با این حال به تیم ملی کشورمان افتخار میکنیم، همانطور که آرژانتینیها و کرهجنوبیها به تیمهایشان افتخار میکنند.
فوتبال زندگی است و ما این زندگی را با تمام نقایص و شکستها و آدمهای درست و نادرستش دوست داریم، بهخصوص وقتی نام بزرگی، چون ایران را یدک بکشد.