سرویس فرهنگی جوان آنلاین: مناظره «شایستهسالاری یا آقازادگی» که روز یکشنبه از شبکه چهار سیما پخش شد حاوی نکات بسیاری بود. یکی از قابل توجهترین نکات نحوه مواجهه طرفین با پدیده آقازادگی بود. دکتر امینی، جامعه شناس، در این مناظره سعی داشت به دکتر پزشکیان، نایب رئیس مجلس، بفهماند آقازادگی نه یک پدیده منفرد سیاسی و مدیریتی بلکه پدیدهای با بسترهای اجتماعی است که نارضایتیهای اجتماعی از فساد، تبعیض و فقدان عدالت را نمایندگی میکند و حل آن بدون درک بسترهای اجتماعیش امکان پذیر نیست. اما دکتر پزشکیان نه تنها این استدلال را نمیپذیرفت و حتی آن را سبک میشمارد که با نگاه مدیریتی خود نسخه سیاسی برای این مسئله میپیچید.
متأسفانه باید گفت این رویهای پرتکرار در میان مسئولین و قانون گذاران و برنامه ریزان حتی فرهنگی است. آنان غالباً پدیدههای فرهنگی و اجتماعی را با نگاه «سیاسی» یا «امنیتی» مینگرند و با همین نگاه برای حل مشکلات برنامهریزی میکنند دریغ از آنکه مسائل و امور فرهنگی و اجتماعی را تنها از طریق برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی میتوان حل کرد، هر چند شاید در این امور بنا به اقتضا به تصمیمات سیاسی هم نیاز باشد اما این نوع از تصمیمات نه اصل و محور بلکه تکمیل کننده تصمیمات فرهنگی و سیاسی میباشند.
برای تصمیم گیری صحیح در حوزه فرهنگ و جامعه آنچه که پیش نیاز است درک صحیح از این دو حوزه است که نیاز به استفاده از متخصصین مطالعات فرهنگی و علوم اجتماعی دارد. متأسفانه اکنون در ساختارهای سیاسی و برنامهریزی کشور، متخصصین فرهنگ و اجتماع جایگاه چندانی جزء به عنوان مشاورینی برای مراجعات موردی ندارند و بیشتر تصمیم گیران با اتکاء به شناختهای خود که نه برگرفته از مطالعات تخصصی و دادهها و نظریات علمی بلکه حاصل تجربیات فعالیتهای داوطلبانه در دانشگاه یا مسجد محل است اکتفا میکنند. به همین دلیل شاهدیم که به شدت در برنامهریزیهای فرهنگی و اجتماعی دچار سطحی نگری شدهایم تا حدی که تصور داریم مثلاً میتوان با یک بانک اطلاعاتی و نظارت سیستمی مسئله آقازادگی را حل کرد!
از نگاه سیاسی بدتر به پدیدههای فرهنگی و اجتماعی، نگاه امنیتی است. این نگاه به جای آنکه به ریشههای مسائل و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی و نقد و بررسی عقلانی دیدگاهها بپردازد به فکر پیدا کردن ردپای افراد و اشخاص و نحوه ارتباط آنان با بدخواهان جامعه ایرانی است. این نگاه قطعاً در جای خود بسیار و بسیار مورد نیاز است و هیچ شک و شبههای در آن نیست و اصلاً بدون پیگیری آن تصمیمات فرهنگی کار ساز نیست، اما مختص کنشگران فرهنگی و اجتماعی نیست بلکه بر عهده دستگاههای امنیتی است و کنشگران فرهنگی بایستی به ریشههای فرهنگی و اجتماعی پیدایش یک آسیب و زمینهها و بسترهای آن بپردازند.
لذا به نظر میرسد متولیان امر فرهنگ و اجتماع چه در سیاست و چه حتی در مجموعههای فرهنگی همچون نشریات و روزنامهها در نوع نگاه خود به فرهنگ و اجتماع بایستی تجدید نظر کرده و با رجوع به متخصصین امر و نوشتهجات آنها نگاه صحیحی به مشکلات داشته باشند تا بتوان به درستی در مسیر حل آنها قدم برداشت.