توقع موفقیت هم داریم و خود را با کشورهایی مقایسه میکنیم که در مسابقات مختلف، سطحی پایینتر از ایران داشتند و حالا یک به یک از ما جلو میزنند، اما حاضر نیستیم بپذیریم این ما هستیم که با نگاههای اشتباه خود، این اجازه را به دیگران میدهیم که جلو بزنند و ما را جا بگذارند. با نگاهی کوتاه و گذرا میتوان به خوبی دریافت که نارضایتی در ورزش موج میزند. نارضایتی از شرایط، بیتوجهیها، مسائل مالی و... که حالا صدای اعتراض بسیاری را در آوردهاست؛ گویی کارد به استخوان رسیده که دیگر برخی بیهیچ ملاحظه یا حتی ترسی لب به شکایت باز میکنند. گلههایی که گاه از زبان مربی یک تیم با سابقه شنیده میشود که نگران ورزشکاران جوانی است که با قرار گرفتن تیمهای با سابقه ورزشی در آستانه انحلال، نمیتوان آیندهای روشن برایشان متصور شد، گاه از زبان قهرمانی شنیده میشود که بدقولیها و وعدههای اجرا نشده، عرصه را چنان برایش تنگکرده که به خداحافظی از دنیای قهرمانی میاندیشد تا بتواند نانی در سفره خانواده خود بگذارد. گاه از زبان مربی شنیده میشود که با سابقه تربیت ۷۰۰ ورزشکار برای امرار معاش به عطرفروشی کنار خیابان روی آوردهاست. گاه از زبان ورزشکار معلولی شنیده میشود که مغموم است از رفتارهای مسئولانی که بعد از گرفتن عکسهای یادگاری رفتند و دیگر نگاهی هم به پشت سر خود نینداختند و گاه... و گاه..؛ و ورزش پر شده از این گلههای گاه و بیگاهی که نشان از نارضایتی و خستگی ورزشکاران و مربیانی دارد که بیتوجهیهای آنها را به فغان آوردهاست. اولین واکنش به این اعتراض ها، پیشکشیدن اوضاع نابسامان اقتصادی کشور است و ناله از نبود بودجه. حال آنکه بعد از اعلام بودجه سال ۹۸، شاهد افزایش دهمیلیاردی بودجه ورزش بودیم، اما واقعیت این است که با وجود اهمیت فراوان مسائل مالی، مشکل اصلی نه بیپولی، که مدیریت نادرست در ورزش و بیتوجهی و مسئولیتپذیری آنهایی است که در رأس امور قرار دارند. آنها که با وعدههای رنگارنگ ورزشکاران را به آینده امیدوار کرده و با بیتوجهی به وعدههای خود، آنها را چنان دلسرد میکنند که عطای ماندن در دنیای قهرمانی را به لقایش ببخشند و بهرغم میل باطنی، تصمیم به جدایی از ورزش بگیرند. مسئله اصلی ورزش با وجود مشکلات مالی متعدد، مدیران ناکارآمدی است که دلسوز نیستند که اگر بودند، به جای چشم بستن بر مربیان باتجربهای که میتوانند نقشی پررنگ در تربیت ورزشکاران داشته باشند، با استفاده درست از آنها، گامی بلند در راستای درآمدزایی و استعدادیابی برمیداشتند.
اوضاع مالی و اقتصادی ورزش خیلی خوب نیست، اما با همین بودجههای اندک هم میتوان به موفقیت دست یافت، وقتی آقایان پای پله برقی ورزشکاری را که با خوشرنگترین مدال به کشور بازگشته کنایهآمیز تهدید میکنند بابت انتقاداتش از شرایط، وقتی آنها که در رأس امور قرار دارند با بیتوجهیهای خود عامل اصلی نارضایتیها هستند، وقتی که مسئولان بالارتبه چشم بر بیکفایتیها میبندند، نمیتوان توقع داشت مدیران ردهپایه رفتاری جز این داشته باشند. با این شرایط، باید هم شاهد عطرفروشی یک مربی باسابقه در کنار خیابان باشیم؛ مربیای که بدون شک میتواند نقش بسزایی در تربیت و سلامت جوانان شهرش داشته باشد، اما نه تا وقتی که دغدغه نان دارد و جایی در نگاههای پراشتباه مدیران بیکفایتی که دلسوز ورزش نیستند، ندارد!
بدون شک نمیتوان همه ورزشکاران را از طریق صندوق حمایت از ورزشکاران و پیشکسوتان ارتزاق کرد، اما میتوان با مدیریت درست و دلسوزانه، بسیاری از مشکلات را حل کرد.