باب کورکر، سناتور جمهوریخواه، سال قبل گفته بود که جیمز ماتیس به همراه جان کلی و رکس تیلرسون کمک میکنند تا کشور به هرج و مرج نیفتد. رکس تیلرسون اواسط ماه مارس از وزارت امور خارجه استعفا داد و دو هفته قبل بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، گفته بود جان کلی تا آخر سال میلادی از سمت ریاست ستاد کارکنان کاخ سفید کنار خواهد رفت. تنها فرد باقیمانده از این حلقه ماتیس بود که حالا هم خود ماتیس متن استعفای خود از وزارت دفاع امریکا را منتشر کرد و هم ترامپ در پیام توئیتری خود ضمن پذیرش استعفای او، وعده داده که جانشین ماتیس تا فوریه معلوم خواهد شد. به این ترتیب، پیشبینی کورکر یک سال بیشتر دوام نیاورده و با استعفای ماتیس و فروپاشی این حلقه سه نفره، نه تنها امریکا بلکه متحدان نزدیک آن هم دچار نوعی هرج و مرج شدهاند.
هرچند که ماتیس در متن استعفانامه خود حرفی از دستور ترامپ برای خروج نیروهای امریکا نزده، اما همه متفقالقول هستند که استعفای او درست مرتبط به این موضوع است و اشاره ماتیس به حق رئیسجمهور برای داشتن وزیر دفاعی همسو با خودش دلیلی بر این ادعا است. در واقع، ماتیس از ابتدای کار خود به عنوان وزیر دفاع امریکا در مقابل خواست ترامپ برای خروج نیروهای امریکا از سوریه مقاومت میکرد و اختلاف میان ماتیس و ترامپ بر سر این موضوع آن قدر جدی بود که سایت خبری پولیتیکو دو ماه قبل این موضوع را جزو پنج اختلاف نظر جدی بین این دو برشمرد. سرانجام اختلاف نظرهای بین این دو کار خود را کرد و ماتیس برکنار شد تا دست ترامپ برای خارج کردن نیروهای امریکا از سوریه بازتر شود و سیل انتقادها از همحزبیهای ترامپ تا دموکراتها و حتی متحدین فرانسوی و بریتانیایی هم مانع تصمیم ترامپ نمیشود. به این ترتیب، ترامپ با خروج نیروهایش از سوریه آشوبی در نخبگان سیاسی امریکا و متحدان اروپاییاش ایجاد کرده، اما مهمترین مسئله دلیل او برای این کار است که عمده تحلیلگران آن را شتابزده یا غیرقابل پیشبینی دانستهاند.
برخی از تحلیلگران این اقدام ترامپ را در مقابل معامله او با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، ارزیابی کردهاند تا اردوغان در قبال کوتاهی از پرونده قتل جمال خاشقجی و پیگیری آمران آن به خصوص محمد بنسلمان، ولیعهد آل سعود، امتیاز خروج نیروهای امریکا از سوریه را به دست بیاورد تا خیالش بابت نیروهایش در سمت شرق فرات، حمله به منبج و شکست نیروهای اتحاد دموکراتیک راحت شود. سران این نیروها از حالا نگرانی خود را بابت خروج نیروهای امریکایی از سوریه نشان دادهاند، چون میدانند که بدون حضور این نیروها عامل بازدارندهای در مقابل هجوم ترکیه نخواهند داشت به خصوص اینکه گفته میشود امریکا علاوه بر خروج نیروهایش برنامه حملات هوایی در سوریه را هم کنار میگذارد. در واقع، از زمان آزادی کشیش امریکایی به نام اندرو برانسون انتظار چنین معاملهای میرفت که حالا انجام شد. با وجود این، دستور مشابه ترامپ در مورد افغانستان نشان میدهد که موضوع سوریه را نمیتوان فقط در حد معاملهای بین ترامپ و اردوغان تحلیل کرد و باید عاملی فراتر از این در کار باشد که باعث شده ترامپ هم در خصوص سوریه و هم افغانستان تصمیم مشابهی بگیرد. این تصمیم مشابه از زاویه مسائل داخلی امریکا قابل تحلیل است که ترامپ در این دو سال سعی داشته برای حفظ حمایت هوادارانش، ضدیت با دستاوردها و برنامههای دولت باراک اوباما را در صدر برنامههایش قرار بدهد و حالا هم با خروج نیروهای امریکایی از سوریه و افغانستان همین کار را میکند. این موضوع به خصوص با توجه به چالش فعلی او با دموکراتهای کنگره در مورد تصویب بودجه ۵ میلیاردی برای ساخت دیوار مرزی بین امریکا و مکزیک اهمیت خاصی پیدا میکند جدای از اینکه ترامپ از اول ژانویه با کنگرهای روبهرو خواهد شد که اکثریت مجلس نمایندگان آن با دموکراتها است. به عبارت دیگر، ترامپ با خروج نیروهای امریکایی قصد به دست آوردن کارت تبلیغاتی با عنوان نجات جان سربازان امریکایی از جنگ را دارد تا با کارت دیوار مرزی و کارشکنی دموکراتها ابزار لازم را برای جنگیدن با رقبای دموکرات در کنگره سال آینده داشته باشد. به این ترتیب، ترامپ به صورتی یکطرفه و بدون موافقت نزدیکترین مشاورین خود و تنها برای حفظ موقعیتش است که تصمیم گرفته نیروهای امریکایی را از سوریه و نیمی از نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج کند و به عملیات هوایی امریکا در سوریه نیز خاتمه دهد تا با گرفتن وجهه ضدجنگ و نجات جان سربازان امریکایی هم صف هواداران خود را داشته باشد و هم برای جنگیدن با رقبای دموکرات در کنگره ابزار تبلیغاتی کافی در دست داشته باشد. این به معنای سوق دادن امریکا به هرج و مرجی به مراتب بیشتر از حدی است که در حال حاضر و با اعلام تصمیم ترامپ برای خروج نیروهایش ایجاد شده است.