پیدا کردن گنج داخل مزرعه و بیماری همسر داستانی بود که مرد فریبکار آن را در نقش مردی روستایی اجرا کرد و موفق شد با فریب دادن مردی پولدار اموالش را سرقت کند.
به گزارش خبرنگار ما، چندی قبل مردی به نام علیرضا وارد اداره یکم پلیس آگاهی تهران شد و داستان گرفتار شدنش در دام مرد فریبکار را شرح داد. او گفت: شغل من بازاری است و حجرهای در بازار دارم. اول مهرماه همراه همسرم از مهمانی خانوادگی به خانه بر میگشتم. در مسیر مردی شروع به حرف زدن کرد. او گفت: اسمش عیاض است و اهل روستایی در شمال کشور است و همسرش مدتی است به بیماری سختی مبتلا شده است. برای درمان او دست به هر کاری زده تا هزینه درمانش را تهیه کند، حتی مجبور شده اموالش را بفروشد، اما در اوج گرفتاریها برایش اتفاق خوبی هم رقم خورده است. او گفت: هنگام کار در مزرعهاش کوزهای پر از سکههای قدیمی پیدا کرده است. با این حال راهی تهران شده تا درمان همسرش را دنبال کند، اما به خاطر اینکه به پول نیاز دارد میخواهد سکهها را به پول تبدیل کند هر چند به کسی هم اعتماد ندارد.
شاکی در ادامه ماجرا را این طور شرح داد: من از وضعیت ظاهری عیاض متوجه شدم که حرفهایش باید درست باشد برای همین اعتماد کردم و تصمیم گرفتم به خاطر بیماری همسرش به او کمک کنم. شماره تماسم را به او دادم و شمارهاش را گرفتم. بعد از آن چند بار با هم تلفنی حرف زدیم و درباره قیمت سکهها چانهزنی کردیم. سپس قرار حضوری گذاشتیم و عیاض را به خانهام دعوت کردم. یک روز عیاض همراه مرد جوانی به خانهام آمد. گفت: مردی که همراهش است دامادش است. او گفت: سکهها را نیاورده، چون به کسی اعتماد ندارد. بعد درباره قیمت سکهها توافق کردیم و قرار شد در قرار بعدی سکهها را همراهش بیاورد. عیاض گفت، چون قرار است همسرش را برای ادامه درمان به خارج از کشور ببرد پول را به دلار تبدیل کنم که قبول کردم. قرار بعدی را برای ۲۲مهر در ترمینال غرب تهران گذاشتیم. آن روز من ۷۰هزار دلار برداشتم و راهی محل قرار شدم. وقتی سر قرار حاضر شدم عیاض هم همراه دامادش آمد. او ناگهان اسلحه کشید و دلارها را سرقت کرد و همراه همدستش فرار کرد.
بعد از مطرح شدن شکایت کارآگاهان در جریان بررسیهای خود متوجه شدند که عیاض و همدستش که محسن نام دارد راهی شهری در شمال کشور شدهاند. کارآگاهان پلیس در جریان تحقیقات خود موفق شدند مخفیگاه متهمان را در خانهای اجارهای شناسایی و آنها را بازداشت کنند.
عیاض و همدستش در اولین بازجوییها به سرقت اعتراف کردند، اما گفتند که سرقت را به شیوه بدلاندازی انجام دادهاند. در بررسی سوابق دو متهم معلوم شد که دو متهم از مجرمان سابقهدار هستند که به همین شیوه اقدام به سرقت کرده بودند.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با بیان اینکه متهمان در اداره یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ تحت نظر هستند، گفت: شهروندانی که به شیوه بدلاندازی یا کلاهبرداری به شیوه فروش سکههای قدیمی از آنها سرقت یا کلاهبرداری شده میتوانند با مراجعه به اداره یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ، شکایت خود را مطرح کنند.
گفتوگو با متهمان
خودت را معرفی کن؟
عیاض هستم ۵۵ سال سن دارم.
متأهلی؟
بله، متأهلم و اهل شهرستان رشت هستم.
سابقه داری؟
بله، یکبار به اتهام کلاهبرداری از طریق فروش سکههای تقلبی دستگیر شدم و به زندان افتادم.
چه زمانی آزاد شدی؟
سال۹۲ دستگیر شدم و به زندان افتادم. قاضی برای من چهارسال زندان حکم داده بود تا اینکه بعد از یکسال و چند ماه در حادثه سیلی که در شمال آمد یکی از پسرانم کشته شد. پس از این حادثه برای مراسم تدفین فرزندم با گذاشتن وثیقه از زندان مرخصی گرفتم و از آن روز به بعد به زندان برنگشتم.
فراری بودی؟
بله.
قبلاً به چه کاری مشغول بودی؟
نجار بودم، اما به خاطر بیماری که داشتم نجاری را رها کردم و از آنجایی که آن زمان هفت فرزند داشتم و هزینه زندگیام زیاد بود تصمیم گرفتم با این شیوه کلاهبرداری کنم که سال۹۲ برای اولین بار دستگیر و راهی زندان شدم.
چرا دوباره تصمیم به کلاهبرداری گرفتی؟
بدهکار بودم و از آنجایی که در این نوع کلاهبرداری حرفهای بودم دوباره تصمیم به کلاهبرداری و سرقت گرفتم.
چطور با شاکی آشنا شدی؟
مدتی قبل از سرقت در چند کانال تلگرامی عکس چند نمونه سکه را برای فروش به اشتراک گذاشتم تا اینکه شاکی با شماره من تماس گرفت و درباره فروش سکهها با من حرف زد. به او گفتم کشاورزم و سکهها را هنگام شخم زدن از زمین کشاورزیام پیدا کردهام که با هم قرار ملاقات گذاشتیم. بار اول عکسهای سکه را به او نشان دادم و بار دوم یک نمونه سکه اصلی از دوستم امانت گرفتم و به او نشان دادم. درباره قیمت با هم توافق کردیم. از آنجایی که قیمت خیلی پایین گفتم طمع کرد و فریب مرا خورد. به او گفتم پول سکهها را به دلار میگیرم، چون همسرم بیمار است و قصد دارم او را برای درمان به خارج ببرم.
چقدر از شاکی دلار سرقت کردی؟
۶۹۰۰ دلار.
شاکی گفته ۷۰ هزار دلار؟
دروغ میگوید.
گفتوگو با متهم دوم
شما خودت را معرفی کن؟
محسن هستم ۴۵ ساله.
به چه کاری مشغول بودی؟
در قزوین آرایشگری دارم.
متأهلی؟
بله، دو تا دختر دارم.
سابقه داری؟
یکبار چند سال قبل به همین اتهام دستگیر شدم، اما در دادگاه تبرئه و آزاد شدم.
چطور با عیاض آشنا شدی؟
ما از دوستان قدیمی هستیم.
شما سر قرار رفتی؟
روزی که قرار بود سکهها را تحویل بدهیم من سر قرار رفتم و با همدستی عیاض پول را سرقت و فرار کردیم.
شاکی گفته باتهدید اسلحه سرقت کردید؟
نه ما اصلاً اسلحه نداشتیم.
پس چطور سرقت کردید؟
با عیاض کیف دلارها را قاپیدیم و فرار کردیم.
پولهای سرقتی را چه کار کردید؟
بدهیمان و اجاره خانههای عقب افتادهمان دادیم و بقیهاش هم در این مدت
خرج کردیم.