کد خبر: 933229
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۶
مرد بوکسوری که در حادثه‌ای هولناک دو دختر جوانش و پدر زن و مادر زنش را به قتل رسانده بود، آخرین جزئیات ماجرا را شرح داد.
مرد بوکسوری که در حادثه‌ای هولناک دو دختر جوانش و پدر زن و مادر زنش را به قتل رسانده بود، آخرین جزئیات ماجرا را شرح داد.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که مرد ۴۷‌ساله‌ای به نام کمال است نیمه‌شب سه‌شنبه ۲۴‌مهر ماه امسال به خاطر اینکه همسرش از خانه قهر کرده بود در اقدامی هولناک دو دختر‌۱۹ و ۱۷‌ساله‌اش و پدر زن و مادر زن‌۷۹ و ۷۰‌ساله‌اش را به قتل رساند. پس از این حادثه اولیای‌دم برای قاتل درخواست قصاص دادند و پزشکی قانونی هم صحت روحی و روانی متهم را هنگام حادثه تأیید کرد. متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و با اظهار پشیمانی به جرم خود اقرار کرد.

گفت‌وگو با متهم
روی صندلی نشسته است. گاهی سرش را پایین می‌گیرد و گاهی هم به در و دیوار خیره می‌شود. وقتی درباره حادثه از او سؤال می‌کنی اشک از چشمانش جاری می‌شود و گریه امانش نمی‌دهد. به گفته خودش دخترانش را خیلی دوست داشته و از کشتن آن‌ها پشیمان است، اما با گریه می‌گوید که پشیمانی فایده‌ای ندارد.
با همسرت اختلاف داشتی؟
بله اختلاف داشتم.
چرا طلاق ندادی؟
او چهار سال قبل به خاطر اختلاف خانوادگی که داشتیم از من جدا شد، اما دقیقاً چهار روز بعد داخل پارکی با من قرار گذاشت و گفت: طاقت دوری دخترانش را ندارد و دوباره رجوع کرد و با هم شروع به زندگی کردیم.
شما همسرت را کتک می‌زدی؟
من همسرم را دوست داشتم، اما درگیری هم داشتیم و گاهی هم او مرا کتک می‌زد. چون او ورزش کنگ‌فو می‌رفت و می‌توانست از خودش دفاع کند.
چه شد که از خانه قهر کرد و رفت؟
دقیق نمی‌دانم، اما هفت‌روز قبل از حادثه او همراه دخترم برای شرکت در جلسه اولیای مربیان به مدرسه رفت. وقتی دخترم برگشت تنها بود و گفت: مادرش به خانه مادر بزرگش رفته است. ۲۰‌یا ۳۰‌بار با او تماس گرفتم، اما جواب نداد تا جایی که دخترم گفت: بی‌خیال باشم و دیگر با مادرش تماس نگیرم. بعد از این به خانه مادرش رفتم، اما آنجا نبود که بعداً فهمیدم به خانه برادرش در کرج رفته است، اما مادر و پدرش به من نگفتند. دوست داشتم او به خانه برگردد و برای اینکه او را برگردانم حدود ۳ هزار پیام به گوشی‌اش فرستادم، اما همسرم جوابی نداد.
چرا مرتکب قتل شدی؟
حرف‌های مادر زنم مرا عصبانی کرد.
چه گفت؟
آن شب قصد داشتم به شمال بروم به همین خاطر دخترم برای اینکه تنها نباشند از مادر بزرگ و پدر بزرگش خواست پیش آن‌ها بیایند. وقتی به خانه ما آمدند از مادر زنم سؤال کردم همسرم کجاست که جواب بدی داد و مرا عصبانی کرد و احساس کردم به آخر خط رسیده‌ام که تصمیم گرفتم به زندگی خودم و اعضای خانواده‌ام پایان بدهم. از طرفی هم آن شب ۴۰ عدد قرص خورده بودم که حالم خیلی بد بود و تصمیم گرفتم آن‌ها را مسموم کنم و همگی بمیریم. من خودم از شیر موز آلوده خوردم، اما بدن من به قرص‌ها عادت داشت. وقتی هم مرتکب قتل شدم بیش از ۳۰۰‌عدد قرص خوردم و رگ دستم را با چاقو زدم تا به زندگی‌ام پایان بدهم که برادرم زنگ خانه‌ام را زد و مرا منصرف کرد و بعد هم با هم به اداره پلیس رفتیم.
الان چه حسی داری؟
به خاطر قتل دخترانم خیلی پشیمانم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار