دو گزاره اصلی مورد هدف رهبران اصلی جنبش مشروطه در بعد اجتماعی «قدرت مطلقه شاهنشاهی متلاشی و جایگزینی حکومت پارلمانی به جای آن» و در بعد ملی «مبارزه فعال با استعمارگران روسیه، انگلیس و حمایت از سرمایهداری ملی در برابر تهاجمات سرمایهداران غرب» بود. این نشان میدهد از اهداف مبنایی و اصلی رهبران مشروطهخواهان کوتاه کردن دست بیگانه از کشور و قرار دادن کشور در ریل پیشرفت و توسعه بومی است نه توسعه وابستهگرا که کشور را در مسیر وادادگی به بیگانه قرار میدهد، این در حالی است که حداقل طی چندسال اخیر تلاش شده است نهضت مشروطیت و اهداف آن مورد تحریف و مصادره به مطلوب شود. به بیان بهتر جریانی در طول سالهای اخیر در تلاش است که هدف و فعالیت غایی جریان متبوع خود را در امتداد نهضت مشروطیت تفسیر کند و در مناسبتهای تقویمی تلاش میکند با قلب واقعیتهای نهضت مشروطه، رویدادها و وقایع آن دوره را به گونهای تفسیر و تأویل کند که خروجی آن «تبعیت جریان تجدیدنظرطلب داخلی از قیام مشروطیت» میباشد، به عنوان نمونه یکی از روزنامههای وابسته به این جریان در یکی از شمارههای خود بخشهایی از سخنرانی سعید حجاریان، هادی خانیکی و آذر منصوری را در میزگردی پوشش میدهد که در آن گفته میشود: «آغاز حرکت اصلاحی در ایران، نهضت مشروطه است. به همین دلیل باید حضور و نقش زنان را از آن دوره مورد بررسی قرار داد. زنان در تمام بزنگاههای سیاسی، از جنبش تنباکو تا حرکتهای انقلابی حضور داشتند. با وجود حضور فعال زنان در انقلاب مشروطه، پس از تدوین قانون اساسی مشروطه، زنان نیز همسنگ مجانین قرار گرفته و از حق رأی محروم شدند. از همان زمان عدهای گفتند زنان توانایی اینکه نمایندگان خود را انتخاب کنند، ندارند. ۵۰سال پس از مشروطه در دوران پهلوی بالاخره زنان حق رأی میگیرند. با این حال در تمام آن سالها زنان تلاش کردند با حضور در انجمنهایی مانند همت خواتین و نسوان وطنخواه و در نشریاتی مانند دانش، شکوفه و «زبان زن» مسئله زن را در عرصههای عمومی مطرح کنند» یا در بخش دیگری هادی خانیکی میگوید: «من اصلاحات را میانگین انقلابیگری و محافظه کاری نمیدانم. با بررسی تبار تاریخی مفهوم اصلاحات میتوان گفت: اصلاحات از مواجهه جامعه ایران با لزوم تغییر آغاز میشود. انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی نیز ذیل تلاشهای اصلاحطلبانه جامعه ایرانی تعریف میشوند.» در ادامه یکی دیگر از سخنرانان عنوان میکند: «در سه مجلس آخر مشروطه، از مجلس بیستودوم تا مجلس بیستوچهارم، زنان اجازه پیدا کردند در انتخابات شرکت و در مجلس حضور پیدا کنند، اما حاصل این حضور هم کمک چندانی به ارتقای جایگاه زنان نکرد. ممکن است این سؤال ایجاد شود که با وجود حضور زنان در مناصب عالی در دوران پهلوی، چرا زنان در مبارزات انقلابی علیه پهلوی شرکت کردند؟ پاسخ این است که باید وقایع را در بستر تاریخ بررسی کرد. زنان با حضور در انقلاب، به شیوه پرداختن پهلوی به مسائل زنان نه گفتند.»
همانطور که اشاره شد شخصیتها و رسانههای وابسته به جریان تجدیدنظرطلب، به فراخور مناسبتهایی که به نوعی با نهضت مشروط درارتباط است تلاش میکنند جریان متبوع خود را یک اصلاحگر و رهبران خود را مصلح سیاسی، اجتماعی و سیاسی نشان دهند، در شرایطی که در این میان مهمترین عنصر فعالیتها و جهتگیری جریان تجدیدنظرطلب که همان «وابستگی به غرب و خوشبین بودن نسبت به وعدههای آنهاست» اساساً جایگاهی در اندیشه و اهداف نهضت مشروطه نداشته است و اگر این نهضت در ادامه به انحراف میرود، یکی از دلایل مهم آن تعامل با کشوری مانند انگلیس و رفت و آمد بسیاری از مشروطهخواهان سابق با سفارت این کشور در تهران بود. به بیان بهتر عنصر حیاتی و اساسی جنبش مشروطه، مخالفت صریح و علنی با دخالتهای کشورهای بیگانه در امور داخلی کشور و تقویت استقلال ملی و روحیه خودباوری در جامعه ایرانی بود که امروز تحت عنوان «استکبارستیزی» از آن یاد میشود. این در شرایطی است که بعد پایدار جنبش مشروطه (که بعداً به انحراف کشیده شد) تقابل با تواضع و نرمش مقامات داخلی در برابر کشورهای بیگانه و به ویژه انگلیسیها بود که در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی یک جریان سیاسی در داخل کشور (جریان غربزده داخلی که با برند اصلاحطلبی شناخته میشود) تلاش میکند، جنبش مشروطه را مصادره به مطلوب کرده و فعالیتهای براندازانه امروز خود را در امتداد جنبش مشروطهخواهی زمان قاجار معنا کند.
جریان هواهخواه غرب داخلی همواره تلاش داشته «ملی شدن صنعت نفت» و «نهضت مشروطیت» را به نام خود ضرب و در توجیه همانندی و ارتباط معنایی این وقایع با جریان متبوع خود همایش و میتینگهایی را برگزار کند، به عنوان نمونه همایش «دوم خرداد، تلاقی جمهوریت و مشروطیت» برگزار میشود که در آن سخنرانان بار دیگر تلاش میکنند با سرپوش گذاشتن روی فعالیتهای براندازنه جریان خوشبین به غرب در داخل کشور در هنگامههای مهمی مانند ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه ۸۸، با تکیه بر واژه اصلاحطلبی خود را ذیل گفتمان انقلاب اسلامی تعریف کرده و مدعی اصلاحگری با حفظ ساختارهای انقلاب اسلامی میشوند.
در پایان باید گفت: باید مرزی پررنگ میان جنبشهایی نظیر مشروطیت (که عنصر محوری آن بیگانهستیزی است) با سایر تحرکات براندازانه جماعت تجدیدنظرطلب داخلی قائل شویم چراکه هدف رهبران مشروطیت یا فعالان مدنی آن، مبارزه با بیگانه و تلاش برای بیرون راندن آنها برای حفظ استقلال کشور و بازگرداندن روحیه خودباوری ملی به جامعه ایران بوده است، در حالی که تمام تمرکز جریان غربگرای داخلی به گواه اسناد و مدارک متقن، تلاش برای توسعه وابستهگرایی در کشور و تزریق روحیه خودکوچکبینی ملی به جامعه بوده است.