طی روزهای اخیر، بسیاری از رسانه ها، منابع و حتی سیاستمداران اروپایی تاکید کردهاند که زمان مقابله با سیاستهای یکجانبه گرایانه آمریکا در نظام بین الملل فرا رسیده است. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در یکی از سخنان خود تصریح کرد که زمان اتکای اروپا به آمریکا سپری شده است. مقامات کاخ الیزه نیز طی روزهای اخیر مواضع ظاهرا قاطعانهای را در مقابل ایالات متحده آمریکا اتخاذ کردهاند. "برونو لومر" وزیر دارایی فرانسه، یکی از سختترین انتقادات ممکن را به دولت ترامپ و ایالات متحده وارد ساخته و خواستار جدایی مشی اقتصادی اروپا از واشنگتن شده است: " کشورهای اروپایی باید موضع محکم تری علیه دولت آمریکا با توجه به اقدام این کشور در زمینه توافق هستهای اتخاذ کنند و به بندگان آمریکا تبدیل نشوند. آیا ما میخواهیم در حالی که سر مان را به زیر انداختهایم، فرمانبردار آمریکا باشیم یا میخواهیم بگوییم که منفعت اقتصادی داریم و همچنان به تجارت با ایران ادامه خواهیم داد. اکنون زمان آن فرا رسیده که شرکتهای اروپایی چشمهای خود را باز کنند. اروپا نیازمند ساختار مالی جدیدی است که از آمریکا مستقل باشد. "
آیا جنگ تجاری آمریکا و اروپا آغاز شده است؟
سوال اصلی اینجاست که آیا با توجه به سیاستهای یکجانبه گرایانه و محدود کننده ترامپ در عرصه تجارت جهانی، "جنگ تجاری" واشنگتن و اتحادیه اروپا آغاز شده است؟ آیا از این پس، شاهد شکل گیری دو جبهه اقتصادی متفاوت در غرب خواهیم بود؟ آیا تروئیکای اروپایی را از این پس باید به مثابه یک مجموعه سیاسی جدا از ایالات متحده تصور کرد؟ پاسخ این سوالات مثبت نیست!
اگرچه خروج ایالات متحده آمریکا از برجام و فراتر از آن، وضع تعرفههای تجاری واشنگتن در قبال فولاد و آلومینیوم شکافهایی را میان واشنگتن و اروپا ایجاد کرده و حتی دغدغه "گذار از آمریکا" را در میان شهروندان قاره سبز تقویت کرده است، اما سیاستمداران اروپایی در صدد هدایت نارضایتیهای موجود در اروپا به سوی نقطهای معین هستند. این "نقطع معین" همان " همزیستی اقتصادی مسالمت آمیز اروپا و آمریکا" میباشد! واقعیت امر این است که تا زمان حضور جریانهای راست میانه و سوسیال دموکرات در اروپا، امکان "گذار واقعی اروپا از آمریکا" وجود نخواهد داشت. یکی از اصلیترین ماموریتهای ماکرون و مکل در برهه زمانی فعلی، جلوگیری از تشدید شکافهای ایجاد شده میان آمریکا و اروپاست. برخی رسانههای اروپایی نیز نسبت به این موضوع توجهی ویژه داشته و معتقدند شکافها و اختلافات به وجود آمده میان آمریکا و اروپا، معلول حضور ترامپ در کاخ سفید میباشد. این رسانهها و حامیان پشت پرده آنها (سیاستمداران ارشد اروپایی) معتقدند که با خروج ترامپ از کاخ سفید، دوران پیوستگی مطلق "آمریکا-اروپا" بار دیگر فرا خواهد رسید.
"برونو ترترایس" در این خصوص در روزنامه گاردین مینویسد:
" اختلافات به وجود آمده میان آمریکا و اروپا در بهه فعلی، صرفا میتواند یک مرحله گذرا باشد. با توجه به آنچه در طول تاریخ مشاهده کردهایم، این دوره، کوتاه خواهد بود! رئیس جمهو فعلی ایالات متحده آمریکا (ترامپ) در نهایت ۳ الی ۷ سال دیگر در کاخ سفید حضور خواهد داشت. با این حال نباید فراموش کرد که آمریکا د. حالتی کلی دارای اقتصادی پویا و جامعهای چند فرهنگی میباشد. پس ما باید به آینده بیندیشیم، نه زمان حال! "
خطای محاسباتی مرگبار سران اروپایی
شاید در ظاهر استدلال مقامات اروپایی در خصوص منازعات اقتصادی و سیاسی اخیر با ایالات متحده آمریکا منطقی به نظر برسد! آنها معتقدند که حضور یک "دموکرات" در کاخ سفید و حتی تسخیر کنگره آمریکا توسط مخالفان ترامپ و مهار سیاستهای وی توسط مجلس نمایندگان و سنا، پیوستگی میان آمریکا و اروپا را بیشتر خواهد کرد. حتی آنها اهمیتی نمیدهند که این اتفاق در سال ۲۰۲۰ میلادی یا ۲۰۲۴ رخ دهد!
به نظر میرسد سران فعلی اروپا، در قبال "تفکیک ترامپ از ساختار سیاسی آمریکا" دچار خطایی مرگبار شدهاند! خطایی که میتواند در آینده حکم سقوط و اضمحلال اتحادیه اروپا را امضا کند. در این صورت، "اتحادیه اروپا" دیگر در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۰ قدرت و حتی موجودیتی قوی ندارد که شاهد بازگشت آمریکا از مسیر ترامپ باشد! واقعیت امر این است که بسیاری از اقدامات ترامپ علیه اتحادیه اروپا و تلاش وی برای اعمال سیاستهای حمایت گرایانه اقتصادی علیه قاره سبز، از سوی ساختار حاکم آمریکا مورد حمایت قرار گفته است. در این معادله، بسیاری از جمهوریخواهان سنتی و حتی دموکراتها، موافق سیاستهای ترامپ در تقابل با اروپای واحد هستند. اقتصاد دانان تندرو و ملی گرا در آمریکا معتقدند "تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا" قدرت رقابت با "تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا" را دارد. از این رو رویکرد ترامپ در راستای خط کشی اقتصادی میان واشنگتن و بروکسل مورد استقبال آنها قرار گرفته است. فراتر از آن، ترامپ و همراهانش هم اکنون تز "تجزیه اروپا" و بازگشت آن به دوران قبل از تشکیل اروپای واحد را دنبال میکنند. دلیل استقبال علنی ترامپ از "برگزیت" و حتی تشویق دیگر کشورهای اروپایی نسبت به بازگشت به دوران ملی گرایی، همین است. ترامپ، تقابل کاملا سازمان یافتهای را با اتحادیه اروپا و منطقه یورو آغاز کرده است. محصول سکوت و همراهی افرادی مانند صدر اعظم آلمان و رئیس جمهور فرانسه با این بازی خطرناک، چیزی جزشکست و سقوط اتحادیه اروپا نمیباشد. بدیهی است که رئیس جمهور بعدی آمریکا نیز از یک "اروپای تضعیف شده" به شدت استقبال میکند! در این خصوص، اساسا تفاوتی ندارد که دموکراتها یا جمهوریخواهان در راس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن قرار گیرند!
در نهایت اینکه مرکل و ماکرون، در حال تلاش برای جلوگیری از تشدید جنگ اقتصادی با ایالات متحده هستند. آنها حاضر هستند در راستای دستیابی به این هدف کوتاه مدت، "برجام" را نیز قربانی نمایند. اما در بلند مدت، آنها قادر به جلوگیری از ضربات مهلک سیاسی- اقتصادی کاخ سفید بر پیکره ناتوان اروپای واحد نیستند. موضوعی که رئیس جمهور فرانسه و صدر اعظم سرزمین ژرمنها هنوز موفق به درک و تحلیل حداقلی آن نشدهاند.