کد خبر: 903125
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۸

محمدمهدي نيك‌ضمير

در خبرها آمده بود كه يكي از مقامات مسئول ضمن هشدار نسبت به شدت يافتن طلاق در برخي استان‌هاي برخوردار به صورت مصداقي يكي از مناطق شمالي تهران را مورد اشاره قرار داده و تأكيد كرده بود كه در اين منطقه از تهران آمارها حكايت از آن دارد كه به ازاي هر 100 ازدواج، 67 طلاق به وقوع مي‌پيوندد.
اين خبر تلخ كه بي‌شك مبتني بر آمارهاي ميداني است بيانگر آن است كه در خصوص عوامل جدايي زوجين در برخي استان‌ها و مناطق مرفه آنها، ديدگاه سنتي ارجاع اين مباحث به عوامل بيكاري و فقر صرف نه تنها جوابگو نيست، بلكه بايد با نگاهي آسيب‌شناسانه و جامعه‌شناسانه تأملي دوباره به اين پديده شتاب گرفته داشت.
در اين زمينه مي‌توان تأكيد داشت كه اگر بر اساس داده‌ها بخواهيم شكل‌گيري صعودي طلاق‌ها در استان‌هاي برخوردار و برخي مناطق مرفه آن را مورد اتكا قرار دهيم بايد گفت:
- بر اساس آمارها، بيشترين ميزان طلاق در استان‌هاي توسعه‌يافته و برخوردار از شاخص رفاه بوده كه نشان دهنده آن است كه عوامل بيكاري و مشكلات اقتصادي اعم از فقر و نابرابري نمي‌تواند تنها متغير اثرگذار در مسائل مربوط به طلاق باشد.
- بررسي ميداني و به صورت مشخص در برخي نقاط شمالي تهران كه داراي بيشترين نرخ طلاق هستند نشان مي‌دهد كه اتفاقاً افراد طلاق گرفته داراي تحصيلات، شغل مناسب و در مواردي از جايگاه اجتماعي خوبي برخوردار هستند.
- شواهد حكايت از آن دارد كه افراد طلاق گرفته پيش از جدايي در مرحله طلاق عاطفي قرار داشته و زوجين در نسبت زماني كمي به اين نتيجه رسيده بودند كه قادر به پوشش احساسي و عاطفي يكديگر نه تنها نیستند بلكه طرفين به نقطه تحمل ناپذيري رسيده بودند.
حال با توجه به اين تمهيد كوتاه مي‌توان گفت آن مؤلفه و متغيري كه در اين ميان نقش اساسي دارد، مسئله سبك زندگي و تغييرات نگرشي مرتبط با زيست فرهنگي- اجتماعي طرفين است. شايد به همين دليل تغيير سبك زندگي مي‌توان گفت كه رد پاي تغيير سبك‌هاي ازدواج، چگونگي آشنايي زوجين و انتخاب همسر و قرار گرفتن جامعه در شرايط گذار بين شكل سنتي و مدرن ازدواج قابل تأمل و بررسي بيشتري هستند.
به بيان ديگر در توضيح بيشتر اثرات سبك زندگي و تغييرات نگرشي‌اي كه موجب افزايش طلاق‌ها در مناطق مرفه به ويژه در مناطق شمالي تهران شده است مي‌توان به موارد زير اشاره داشت:
1- دوستي‌ها و روابط قبل از ازدواج
2- افزايش سن ازدواج و كاهش انعطاف‌پذيري زوجين، در اين خصوص مشاهده مي‌شود كه افراد به دليل شكل‌گيري شخصيتي خود كه از كمترين ميزان انعطاف نيز برخوردار بوده، در كوچك‌ترين مسائل با هم كنار نمي‌آيند.
3- افزايش توقعات اقتصادي برگرفته از مصرف‌گرايي هنگامي كه معيارهاي اقتصادي و تمول مالي و تأمين بودن خانه، ماشين و شغل مناسب در ازدواج نسل جوان، ملاك قرار مي‌گيرد، اين زندگي با برآورده نشدن كمترين توقع، به ورطه تلخ جدايي كشيده مي‌شود.
4- رفتار اتميزه و به دور از مشورت زوجين. زماني خانواده گسترده داشتيم و اگر دختر و پسري دچار مشكل مي‌شدند افراد ريش سفيد با تجربه، مشكلات را در نقاط اوليه پيدا و حل مي‌كردند، درحالي كه در خانواده‌هاي هسته‌اي امروز، چنين ويژگي‌ای كمتر به چشم مي‌خورد.
5- از بين رفتن قبح طلاق و ...
در مجموع مي‌توان گفت كه سبك زندگي خاص و برگرفته از فرهنگ بيگانه با بافت جامعه ايراني و زيست منفرد افراد در اين سبك‌ها موجب شده است افراد ضمن به وقوع پيوستن تغييرات نگرشي‌شان، در حال تجربه بخش تاريكي از زندگي‌شان باشند كه در سبك زندگي مورد توجه آنها نه تنها مذموم نيست كه يك تجربه و تكرار چرخه‌اي ديگر محسوب مي‌شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار