علي كرباسيزادهاصفهاني
در اثري كه اينك در معرفي آن سخن ميرود، آنچه از خاطرات و نوشتهها تا اسناد و تصاوير ميخوانيد و ميبينيد، هم مستجابي هست و هم نيست! آري، به ظاهر، نوشتههايي از او، اسنادي درباره وي و تصاويري از خود ايشان است؛ اينكه با چه كساني بوده و چه احوالي بر او گذشته و چه كرده و چه ديده و شنيده، و چگونه زيسته و بهسر برده است اما با اين همه، مستجابي نيست! تعجب نكنيد، همه اين اسناد و تصاوير واقعي است و نوشتهها، از خود اوست اما مگر ميتوان آب دريا را در كوزه ريخت؟ به فرموده خودش، اينها، يك صدم مستجابي واقعي هم نيست و نميتواند گوياي شخصيت و منش و حيات و احوال نزديك به يك سده زندگي پرتلاطم او باشد. آخر، چگونه يك سده تاريخ اين مرز و بوم، آن هم حوادث، ماجراهاي مهم اجتماعي و سياسي و وقايع شگفتآور كشور در دوران اخير، از تحولات نقشآفرين در قيام آيتالله كاشاني گرفته تا فعاليتهاي فدائياناسلام، مقابله با جريان كسروي، حادثه ملي شدن صنعت نفت، رفت و آمد با مراجع نامآور شيعه، رجال بزرگ علمي و سياسي و اقدامات فرهنگي و تأسيس مراكز پزشكي و علمي و ورزشي و بسياري ديگر از رخدادهاي مهم كه در هر كدام، نام و نشان مستجابي و تأثيرگذاري او ديده ميشود، در يك يا دو جلد كتاب، گنجاندني است؟! افزون بر اين كه، شمار بسياري از اسناد و تصاوير و مكاتبات ايشان، از بين رفته و در دسترس نيست!
كاري بس دشوار و طاقتفرساست شناساندن چهرهاي كه از يك سو در صف اول مبارزات و تحولات اجتماعي و سياسي ايران در يك سده اخير نقشآفريني كرده، از ديگر سو خود از علما و دانشمندان معاصر و از بزرگترين بيوت علمي و سرشناس، از خاندان علم و فقاهت (آل صدرعاملي) و نيز پهلوان گود زورخانه، اهل شعر و ادب و هنر، خطاطي، خير و ساعي در امور اجتماعي و فرهنگي و در يك كلمه، جامع علم و عمل و هنر و سياست و كرامت و متصف به صبر و پرهيزكاري و متانت. چه ميتوان گفت در وصف بزرگمردي كه دست راست آيتالله كاشاني، رفيق خاص نوابصفوي، محرم اسرار امام موسيصدر، يار باوفاي شهيد سيدمحمدباقر صدر، دوست صديق سيدمصطفي خميني، پناه مظلومان و پشتيبان عالمان و دانشمندان و پشت و پناه مردم بوده و هست. در وصف او بزرگاني مانند آيتالحق و العرفان علامه ميرسيدعلي فاني ميتوانند بگويند و بسرايند كه در لابهلاي اين كتاب، اقوال و كلمات و اشعار بزرگان را در وصف و مدح او خواهيد خواند. او خود را آخوند به معناي معمول كلمه نميداند. ترجيح ميدهد پهلواني لوطيصفت بدانندش كه در ميان مردم و با آنان است، نه از گروه يا طبقهاي خاص و جدا از ديگران. شايد هر كس از ديد خود در اين مجموعه بنگرد. براي مثال، قشر طلاب و حوزويان تحصيلات علمي، استادان، همشاگرديها و مانند آن را دنبالكنند؛ اهل سياست، فعاليتهاي اجتماعي و مجموعهاي از اسناد و مدارك و دغدغههاي خاص خود را بجويند اما هنرمند و پهلوان و شاعر و خير و كاسب و عامه مردم نيز با تورق اين مجموعه، گويي گمشده خود را در آن مييابند و لذت خواندن و ديدن مطالب آن را از ياد نخواهند برد. چه بسا شخصيتهايي كه تنها با برخورداري از يكي از جنبهها و ابعاد مذكور، كافي بود تا تعظيم و ستايش و تجليلش كنند. نظير پهلوانان نامي، عالمان و مجتهدان، شاعران و اديبان، سياسيون و....
براي مثال اينكه مستجابي، خود از شاگردان فقيهان و مراجع نامدار تشيع و داراي اجازه اجتهاد از آيات عظام سيدابوالحسن اصفهاني، سيدمحمدتقي خوانساري و سيدابوالقاسم كاشاني است، از ديد اهل علم، امتيازي بزرگ و افتخاري سترگ به شمار ميرود اما حوزوي بودنش و ساير شئون و احوال او نيز با ديگران متفاوت است. او معجوني شگفت از اضداد است؛ از يكسو آخوند و معمم و درسخوانده حوزه است، اما ريالي از ملت و دولت و شهريهاي از حوزه و مدرسه نگرفته و نميگيرد. از سوي ديگر، اهل بذل و بخشش وجود است و مال و منال برايش پشيزي ارزش ندارد. رقم و عددي كه براي امور خيريه، راهاندازي مشكلات مردم، حل دعواها و... صرف كرده و ميكند، سر به فلك ميگذارد و از طرفي، پهلواني به تمام معنا با تمام لوازم و پيامدهايش: مردانگي، جوانمردي، انصاف، ايثار، از خودگذشتگي، عدالت، شجاعت و....
معمولاً هنگامي كه سخن از يك عالم يا آخوند درسخوانده و ملا به ميان ميآيد، همه سراغ علم و فضل و تأليف و مسجد و منبر و رساله و مدرسه را ميگيرند كه البته در جاي خود، طبيعي است اما گويا يادمان رفته است كه اهل بيت نبوت (ع) در قرآن كريم به چه اوصافي شناسانده شدهاند! مستجابي كه خود نطفه و نژاد از سلاله پاكان و از نسل سرور آفريدگان نبياكرم(ص) و دختر پاكش زهري اطهر(س) است، در راه رسم و شيوه نيز همواره در ميان مردم و با مردم، ياريده فقيران و محرومان، پيگير مشكلات، حل و رفع دعوا و نجات دادن بيگناهان از زندان يا اعدام و تبعيد و... بوده، همواره در خانهاش به روي هر شخص و گروهي با هر سليقه و گرايش فكري، باسواد و بيسواد، زن و مرد، تاجر و كاسب، عالم و جاهل، حوزوي، دانشگاهي، مراجع يا رجال علمي و سياسي و دولتي، باز بوده و است و چه بهتر كه نام اين مجموعه نيز «مجتهدي پهلوان» يادآور ابعاد گوناگون وجودي اين بزرگمرد باشد.
در پايان گفتني است آنچه آيتالله مستجابي در اين كتاب از خاطرات خود فرمودهاند، حاصل مشاهدات مستقيم معظمله است كه پس از گذشت حدود شش دهه از فعاليتهاي سياسي و اجتماعي خود به قلم آورده يا شفاهاً فرمودهاند و تاريخهايي كه در بين گفتههايشان به چشم ميخورد، از حافظه خودشان كمك گرفتهاند
و آوردهاند.
ارائه چنين كتابي، آن هم در نهمين دهه عمر پربركتش، هر چند دير به نظر ميرسد، امّا باز هم جاي خالياش احساس ميشود؛ البته خود هميشه به ما ميفرمود اين كار چه فايدهاي دارد؟ و همواره نگران برداشتهاي خوانندگان بود و اينكه نخواهند توانست با مطالعه اين اثر، مستجابي واقعي را بشناسند و بفهمند! از ته قلب نيز هيچگاه راضي به چاپ چنين كتابي نبود! با اين همه، مستجابي عزيز كه عمرت را در راه خدمت به دين و آيين و ملت و كشور سپري كردي و هيچگاه چيزي براي خود نخواستي و مايه فخر و مباهات اين مرز و بومي؛ بگذار تا اندكي از بسيار، مشتي از خروار و ذرهاي از دنياي خدمات، آثار، مجاهدتها، حالات و كردارت را بخوانيم و مرور كنيم، باشد كه روح و ذهن ما از اين همه عاطفه و انسانيت و سجاياي اخلاقي، به خود آيد، درس آموزيم و به كار گيريم.