برخي از ما دچار سندروم «آخرين مدل» هستيم، آن هم آخرين مدل يک برند خارجي، کاري به اين نداريم که اين آخرين مدل قرار است به چه کار ما بيايد. فکر نکنيد فقط پولدارها اينگونهاند. احتمالاً در اطرافيان خود سراغ داريد و دارم که با حقوق معمول کارمندي چقدر خرج روي دست خود ميگذارند، فقط به خاطر اينکه آخرين مدل يک گوشي هوشمند را داشته باشند.
شما اگر امروز به بازار لپتاپ برويد خواهيد ديد که انواع و اقسام قيمتها در اين بازار وجود دارد، يا مثلاً بازار دوربينهاي عکاسي. شما يک دوربين عکاسي را ميتوانيد با 300 هزار تومان بخريد و دوربين عکاسي ديگر را با 20 ميليون تومان. بله يک وقت کسي يک عکاس حرفهاي هنري يا ورزشي يا طبيعت يا صنعتي است و او به آن دوربين نياز دارد چون ابزار کارش است و اتفاقاً با آن دوربين درآمدزايي ميکند اما اگر کسي برود دوربيني بخرد که امکانات وسيعي را در اختيار او قرار ميدهد در حالي که آن فرد از يک صدم آن امکانات استفاده نميکند چه؟ ما متأسفانه در اين سالها با آدمهايي روبهرو هستيم که به اصطلاح جوگيرانه خريد ميکنند. من اگر کار گرافيکي سنگين با لپتاپ انجام ميدهم و به اصطلاح از لپتاپ خود کار ميکشم و درآمدزايي دارم حق دارم که بروم لپتاپي با قابليتها و آپشنهاي پيچيده و گران بخرم اما اگر از لپتاپ خود صرفاً براي اتصال به اينترنت و باز و بسته کردن چند فايل وُردي و عکس و فيلم استفاده ميکنم آيا نيازي است که بروم يک لپتاپ گران خريداري کنم؟ در ميان دوستان و فاميل خود آدمهاي بسياري را ميبينيم که براي کاربردهاي ساده خريدهاي گران ميکنند و نه تنها منابع و ثروت خود را دور ميريزند بلکه در يک نگاه وسيعتر منابع و ثروتهاي کلان و ملي کشور را به هدر ميدهند. هر چقدر ما در جامعهمان آدمهايي داشته باشيم که به مهارت مديريت هزينهها و مصرفها برسند در اين صورت نيازي نخواهد بود ما براي پايين آمدن از پشت بام به جاي نردبان، جرثقيل بخريم.