مسئله سوريه، مسئلهاي است كه به رغم تمام حساسيتهايي كه دارد، در مديوم سينما كمتر به آن پرداخته شده و تا كنون ابعاد ماجرا به طور كامل مورد بررسي قرار نگرفته است. پس از توليد چند اثر ضعيف كه ديده هم نشده، «به وقت شام» حاتميكيا اثري درخور و قابل توجه است كه ميتواند كمبودهاي ژانر اكشن در سينماي ايران را پر كند و در ارتباط با شفافسازي و واقعه نگاري مسئله سوريه و داعش گام مؤثري بردارد. به وقت شام از جنس حاتميكياست، از جنس دغدغهمندي كه بيمهريها سد راهش نميشود و مصممتر از قبل راهي كه سالهاست در سينماي ايران پيش گرفته را پرافتخار و ماهرانه ادامه ميدهد. از جنس عماران با بصيرت كه اسلام و حقيقت از نان شب برايشان واجبتر است و همواره در عرصه نبرد با مشركين و منافقين حضور دارند. حضور آنها محدود به موقعيت مكاني و زماني نبوده و همانطور كه در فيلم نيز اشاره ميشود، هر جا به آنها نياز بوده، احساس تكليف كردهاند و دريغ نكردهاند. چه در هشت سال دفاع مقدس، چه در لبنان و عراق، چه در بوسني و حالا در سوريه...
«به وقت شام» ماحصل موقعيت شناسي و تعهد حاتميكياست؛ فيلمسازي كه فيلم ساختن را روايت يك داستان ساده اجتماعي با لوكيشن محدود نميبيند و در انتخاب موضوع احساس تكليف را اولويت قرار ميدهد و با جسارتي مثالزدني به جستوجوي حقيقت ميرود. اين موقعيت شناسي و احساس مسئوليت، حاتميكيا را به سمت سينماي اكشن و بيگ پروداكشن برده است كه ثمره آن توليد تكنيكيترين فيلم سينماي ايران تا كنون است. «به وقت شام» علاوه بر اينكه قويترين فيلم سينماي اكشن ايران است، گواهي است بر سطح بالاي كارگردانش كه از نظر فن و تكنيك كارگرداني سطح به مراتب بالاتري نسبت به سينماي ايران دارد، البته «به وقت شام» نبايد با فيلمهاي اكشن روز دنيا مقايسه شود زيرا چه از لحاظ امكانات و تجهيزات و چه از لحاظ هزينه قابل قياس نبوده و فاصله چشمگيري دارند اما با همين بضاعت تازهترين اثر حاتميكيا از كارهاي روز دنيا چيزي كم ندارد. نكتهاي كه در به وقت شام حائز اهميت است همه گير بودن اين فيلم است، يعني سينماي ايران يك فيلم در كلاس بينالمللي دارد كه ميتواند مخاطب آن ور آبي نيز داشته باشد و اتفاقاً آنطور كه بايد، با ذهن مخاطب خارجياش ارتباط برقرار كند و او را به فكر فرو برد، البته تازهترين اثر حاتميكيا مخاطب وطني را هم محكم چسبيده و برخلاف اغلب فيلمهاي استراتژيك، از آن غافل نشده است. اينها همه از هنر كارگرداني است كه در فيلمش حرفش را صريح و قاطع ميزند، مخاطبش را دارد و با زبان سينما سراغ مسائل ايدئولوژيك ميرود و موفق عمل ميكند. به وقت شام يك شخصيت دارد به نام علي كه مانند كاراكترهاي اين دست فيلمها كه شعاري هستند، شعاري نيست و شخصيتپردازياش كاملاً منطقي و در خدمت موقعيت و قصه صورت گرفته است.
علي شخصيتي است كه با درونياتش در كشمكش است، با خواسته هايش براي هدفش ميجنگد، در انتخاب ميان همسر و بچهاي كه در راه است و ادامه مأموريت مردد است، وقتي اسير داعش ميشود دلهره بر وجودش چيره ميشود و پاهايش از ترس ميلرزد، يك شبه موهايش سفيد ميشود اما در اين جنگ درون سربلند بيرون ميآيد و به تزكيه نفس ميرسد. «علي» قهرماني است از دنياي واقعيت كه رفتارش آنطوري است كه يك شخص بايد در آن موقعيت عمل كند، بدون اغراق و بزرگنمايي، البته بازي بسيار معمولي بابك حميديان كمي از تأثير شخصيت علي كاسته است. نقش «حاج يونس» كه هادي حجازي فر آن را ايفا ميكند اما شخصيتي متفاوت از پسرش علي دارد. هادي حجازي فر جداي از نقش آفريني متفاوتي كه دارد، بازي بجا و قابل قبولي را از خود ارائه ميدهد. جنس حاج يونس، جنس رزمندگان دفاع مقدس است كه در راه خود مصمم هستند و حضور در عرصه را همواره وظيفه خود ميدانند. گپ و گفت پدر و پسري كه بين اين دو شخصيت مطرح ميشود را ميتوان از قسمتهاي مهم فيلم قلمداد كرد؛ جايي كه نسل اول انقلاب از خطير بودن موقعيت و وظيفهاي كه در اين برهه زماني بر دوششان قرار گرفته ميگويد و نسل جوان انقلاب خواسته هايي بحق را از پدرش مطالبه ميكند. گفتوگويي كه بين اين دو شخصيت شكل ميگيرد، گپ و گفتي كامل و به دور از شعار و جهتگيري يكسويه است. شخصيتهاي سوري نيز که خيلي از منتقدان از شعاري بودنشان گفتند، با توجه به حال و هواي سوريه جنگزده و البته جهان ذهني كارگردان، چه از لحاظ شخصيتپردازي كاراكترها و چه از لحاظ بازي در سطح قابل قبولي قرار ميگيرند. شخصيتهاي داعشي به وقت شام اما پاشنه آشيل اثر محسوب ميشوند و نوع ارائه شخصيتها به هيچ وجه باور پذير و مخاطب پسند نيست. هر چقدر داعشيها در واقعيت از تعقل و انسانيت به دور باشند، باز هم تصويري كه قرار است از آنها به تصوير كشيده شود بايد با ذهن مخاطب، مطابقت داشته باشد. به نظر ميرسد علت اصلي اين مسئله غرق شدن بيش از حد كارگردان در موضوع و تكنيك است كه به همين خاطر برخي از ضعفها به چشمش نيامده است. «به وقت شام» حاتميكيا از آن دست فيلمهايي است كه جاي خالياش احساس ميشد و توليدش مايه مباهات سينماي استراتژيك ايران است. ديدن به وقت شام خصوصاً به آنهايي كه مخالف حضور نيروهاي ايراني در سوريه هستند توصيه ميشود تا اين بار در قالب فيلم ببينند اگر مدافعان حرم نبودند چه اتفاقي رخ ميداد.