به گزارش خبرنگار ما، چند روز قبل مردي سراسيمه به اداره پليس رفت و گفت چهار مرد مأمور نما 4كيلو طلاي او را سرقت كردند.
شاكي در توضيح ماجرا گفت: من در شهرستان اصفهان طلافروشي دارم. هر چند ماه يكبار براي خريد طلا به تهران ميآيم و پس از خريد دوباره به اصفهان برميگردم. معمولاً هميشه از بازار تهران بين 4تا 6كيلو طلا ميخرم و داخل ساك كهنهاي قرار ميدهم و با وسايل نقليه عمومي رفت و آمد ميكنم تا سارقان و زورگيران به من مشكوك نشوند.
وي ادامه داد: صبح مثل هميشه با اتوبوس به تهران آمدم و بلافاصله براي خريد طلا راهي بازار تهران شدم. چند ساعتي داخل بازار بودم و به مغازه افرادي كه از آنها خريد ميكردم سر زدم و در نهايت در نزديكي ظهر از مغازهاي طلافروشي 4كيلو طلا خريدم و همه طلاها را داخل ساك كهنهاي جاسازي كردم. سپس همانند افراد عادي ساكم را بدست گرفتم و به داخل خيابان آمدم و تصميم گرفتم از طريق مترو به حوالي بهشتزهرا بروم و از آنجا با اتوبوس راهي اصفهان شوم.
ساعتي بعد سوار مترو شدم و در مدتي كه سوار مترو بودم به خوبي از ساكم حفاظت كردم و حواسم به همه اطرافم بود كه سارقي ساكم را سرقت نكند. دقايقي بعد در ايستگاه متروي شاهد از قطار پياده شدم و به ايستگاه تاكسيها رفتم تا با تاكسي به كنار اتوبان بروم و از آنجا با اتوبوس راهي اصفهان شوم.
مرد طلافروش افزود: من سوار يك دستگاه ون شدم و راننده هم پس از تكميل ظرفيت به راه افتاد. هنوز مسافت زيادي را طي نكرده بوديم كه خودروي پژويي راه خودروي ون را سد كرد. سهمردي كه يونيفرم مأموران پليس را پوشيده بودند و مجهز به سلاح كمري، بيسيم و شوكر بودند در حالي كه مرد جواني به عنوان راننده پشت فرمان بود از خودروي پژو پياده شدند.
آنها خودشان را مأمور پليس معرفي كرده و مدعي شدند من مرتكب جرمي شدهام و بايد با آنها به اداره پليس بروم. وقتي از آنها درخواست حكم كردم حكمي ارائه نكردند. همان لحظه به آنها مشكوك شدم و قبول نكردم با آنها بروم كه سه مرد مأمور نما مرا به شدت كتك زدند و به زور به داخل خودروي پژو منتقل كردند. من از افراد داخل ون درخواست كمك كردم، اما مردان مسلح همه را تهديد به مرگ كردند و آنها هم از ترس هيچ حركتي نكردند. آنها پس از بستن چشمان سرم را به زير صندلي بردند و راننده به سرعت حركت كرد. هر چقدر التماس كردم فايدهاي نداشت و داد و فريادم نيز به جايي نرسيد. آنها مرا دوباره داخل خودرو كتك زدند، به طوريكه بدنم مجروح شد. در نهايت سارقان خشن ساك طلاي مرا به زور از من گرفتند و مرا در بيابانهاي اطراف از داخل خودرو به پايين انداختند و با 4كيلو طلا از محل گريختند. پس از اين من خودم را به سختي به شهر رساندم و به اداره پليس آمدم. من هميشه به اين شيوه از تهران طلا ميخرم و به اصفهان بر ميگردم تا سارقان مرا شناسايي نكنند، اما اين بار احتمال ميدهم آنها مرا از داخل طلافروشي زير نظر گرفتند و پس از تعقيب من در فرصت مناسب به من حمله و نقشه سرقتشان را عملي كردند.
با طرح اين شكايت تيمي از مأموران پليس به دستور بازپرس پرونده تحقيقات خود را براي شناسايي سارقان مأمور نما آغاز كردند.