کد خبر: 899436
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۳
نقدي و درآمدي بر جديدترين اقدام تخريبي فرزند آقاي منتظري عليه يادگار فقيد امام خميني(ره)
در آستانه بيست و سومين سالگرد رحلت حجت‌الاسلام والمسلمين سيداحمد خميني(اسفند1373)، طرح ادعاهايي از سوي آقاي احمد منتظري عليه اين فرزند سفركرده امام خميني(ره) يك بار ديگر شيوه و روش تخريب‏ها در خاطرات تنظيمي براي آيت‏الله منتظري را زنده ساخت

عباس سليمي‌نمين

در آستانه بيست و سومين سالگرد رحلت حجت‌الاسلام والمسلمين سيداحمد خميني(اسفند1373)، طرح ادعاهايي از سوي آقاي احمد منتظري عليه اين فرزند سفركرده امام خميني(ره) يك بار ديگر شيوه و روش تخريب‏ها در خاطرات تنظيمي براي آيت‏الله منتظري را زنده ساخت. اهل تحقيقي كه خاطرات آيت‌الله منتظري را خوانده‏اند موارد متعددي را به خاطر مي‏آورند كه ايشان صرفاً آنها را بر مبناي شنيده‌ها بيان مي‏كند بدون آن‏كه نام و مشخصات گوينده يا زمان و مكان گفته شدن مطلب يا شاهداني كه در آن زمان حاضر و ناظر بوده‏اند را بگويد. تنظيم‏كنندگان اين خاطرات با توسل به اين شيوه، اتهاماتي را به مرحوم سيداحمد خميني نسبت داده‏اند تا در نهايت و به صورت غيرمستقيم متوجه امام شود. تصويري كه در خلال اين خاطره‌نويسي از مرحوم حاج احمدآقا ارائه مي‏شود، وي را در هيبت يك فرد قدرت‏طلب به تمام معنا به نمايش مي‏گذارد؛ فردي كه براي حفظ قدرت و بالا رفتن از پله‌هاي آن حاضر به هر اقدامي اعم از توطئه‏چيني، جعل اسناد، فتنه‏گري در بيت رهبر انقلاب و خلاصه انواع و اقسام اقدامات خلاف اخلاق و قانون است. اما تاريخ واقعيت ديگري پيش روي اهل نظر قرار داده است كه بايد به مرور آن پرداخت. در اين ميان ظاهراً خود تنظيم‏كنندگان خاطرات بر ناكامي در وارد آوردن نسبت‏هاي ناروا اذعان ‏دارند كه بعد از سال‏ها در قالب ديگري به طرح اتهامات مشابه مي‏پردازند.

تكرار سبك «گفته مي‌شد»!
در روزهاي اخير، آقاي احمد منتظري در مصاحبه با يك رسانه فارسي‏زبان بيروني به گونه‏اي سخن مي‏گويد كه گويا همه مسائل پيش‌آمده في‏مابين امام و آيت‌الله منتظري با هدف انتخاب حاج احمدآقا به عنوان رهبر آينده بوده است. گزارشگر اين رسانه بعد از طرح اين ادعاي عاري از حقيقت مي‏پرسد: «آقاي منتظري! شما در صحبت‏هاتون گفتيد كه مرگ زود‏هنگام آيت‌الله خميني باعث شد كه برنامه احمد خميني براي جانشين شدن او به‏هم بريزه، مثلاً حالا اگر آيت‌الله خميني چندسال بيشتر زنده بود قرار بود چه اتفاقي بيفته كه احمد خميني جانشين او بشه ؟
ج: در محافل اونوقت گفته مي‏شد به صورت متواتر كه اون ائمه جمعه مشخصاً از سراسر كشور چون كه در ارتباط با بيت حرف‏شنوي داشتند، آنها قرار بود كه نامه‌هايي بنويسند به امام خميني و مطرح كنند كه حالا كه رهبري آينده مشخص نيست بهترين شخص و عزيزترين شخص به تعبيري كه نوشته بودند و گفته بودند احمدآقاي خميني هست و همانطور كه امام جواد(ع) در جواني به امامت رسيدند هيچ اشكالي نداره كه در جواني كسي امام مسلمين باشه و اين متن گفت‏وگو مي‏شد كه چيزهايي تنظيم كردن و در حال تنظيم و ارسال بودند و چون كه امام خميني را معالجه مي‏كردند اونها فوت ايشون رو شهريور 68 پيش‏بيني كردند. بعد، اين رخداد و در واقع نقشه‏اي كه بود نقش بر آب شد.» (راديو فردا، 96/11/25)
همان‏گونه كه ملاحظه مي‏شود در هجمه جديد به مرحوم احمدآقا كه البته هدف اصلي آن امام است مجدداً از همان سبك «گفته مي‏شد» بهره گرفته شده است؛ لذا از هيچ‏يك از ائمه جمعه به عنوان راوي ذكري به ميان نيامده است. در حالي‏كه اگر چنين ادعايي در مورد چنين جايگاه فوق‏العاده‏اي در نظام سياسي ايران كمترين بهره‏اي از حقيقت داشت آيا نمي‏بايست در خاطرات شفاهي و روايتگري‏هاي مختلف منعكس شود؟! قابل تأمل اين‏كه حتي امام جمعه‌هايي چون آيت‏الله طاهري اصفهاني(امام جمعه وقت اصفهان) با وجود گرايش به آقاي منتظري هيچ‏گونه اشاره‏اي به چنين ادعايي ندارند. بايد دقت داشت وقتي راوي ادعاي خود را به اظهارات و قول افراد مجهول‏الهويه و ثبت‌نشده ارجاع مي‏دهد و در واقع جز«شنيد‏ه‌ها» سند و مدركي براي اثبات موضوع در اختيار مخاطب قرار نمي‏دهد، در اين‏صورت شنونده بايد به اين نكته توجه كند كه آيا روايتگر، نام و مشخصات منبع «شنيده» خود را اعلام داشته يا خير؟ اگر از اين كار هم امتناع شده باشد، صرف تأكيد راوي بر اين‏كه آن را از فرد ديگري شنيده است نمي‏تواند هيچ‏گونه سنديتي فراتر از شخصيت خود وي براي شنونده داشته باشد. اما از آن جا كه راوي در راستاي اهداف خاطرات تنظيمي براي آيت‏الله منتظري همچنان قصد پنهان كردن دلايل واقعي اختلاف امام با آقاي منتظري را دارد مي‏خواهد صرفاً بر اساس يك شنيده آن‏هم از فردي مجهول‏الهويه وانمود سازد كه گويا تجديدنظر خبرگان رهبري در انتخاب آيت‌الله منتظري براي رهبري آينده بر اساس زمينه‏چيني جهت انتقال رهبري از امام به مرحوم حاج احمدآقا بوده است.

معناي واقعي يك اتهام
در اين اتهام بي‌اساس و بزرگ، هرچند به‏ظاهر مرحوم حاج سيداحمد مورد خطاب قرار گرفته است، اما در متن ادعا اينگونه جلوه داده شده كه امام مي‏خواسته در اين زمينه تصميم بگيرد (قرار بود نامه‌هايي بنويسند به امام خميني...)؛ به عبارتي راوي مي‏خواهد اينگونه القا كند كه بر اساس يك سناريو، آيت‏الله منتظري ناگزير از استعفا شد و سپس در خارج از چارچوب‏هاي قانوني طي زد و بندهاي پنهان بنا بود نامه‌هايي به امام بنويسند و ايشان به اين درخواست‏هاي ساختگي پاسخ مثبت بدهد و احمدآقا، فرزند خود را در زمان حياتش براي رهبري آينده تعيين كند، اما فوت زودهنگام امام همه برنامه‌ها را برهم مي‏زند! اين در حالي است كه همه مستندات، عكس آن ادعايي است كه سعي در القايش شده است را به اثبات مي‏رساند به‏خصوص در زمان حيات امام، زيرا ايشان حتي اجازه ندادند سيداحمدآقا در مسير دستيابي به مناصب سياسي قرار گيرند. به عنوان نمونه در سال 59 آقاي بني‌صدر بعد از انتخاب شدن به عنوان اولين رئيس‌جمهور رسماً ايشان را به عنوان گزينه نخست وزيري خويش مطرح ساخت كه هم با مخالفت امام و هم فرزندشان مواجه شد و نهايتاً شهيد رجايي به اين سمت انتخاب شد. اگر كمترين انگيزه‏اي در نيل به قدرت، آنگونه كه ادعا شده است، وجود داشت. پيشنهاد آقاي بني‌صدر بهترين زمينه را براي اين امر فراهم مي‎‏ساخت، اما به گواه تاريخ اين بزرگواران كمترين رغبتي در اين زمينه از خود نشان ندادند. بنابراين چگونه ممكن است امام اجازه چنين انحرافي از قانون را به فرزندشان بدهند؟ البته بعد از رحلت بنيانگذار انقلاب اسلامي اقداماتي از سوي افراد و گروه‌هايي در حمايت از رهبري حاج‌ احمدآقا و به منظور در تقابل قرار دادن ايشان با منتخب مجلس خبرگان صورت گرفت. حمايت‌كنندگان از مرحوم حاج سيداحمد خميني از موقعيتي برخوردار بودند كه در صورت موافقت ايشان با اين طرح، آنها قدرت به راه انداختن يك حركت جدي در اين زمينه را داشتند. حال اگر واقعاً مرحوم سيداحمد آنگونه كه تنظيم‏كنندگان خاطرات آيت‏الله منتظري و اكنون فرزند ايشان سعي در القايش دارند فردي قدرت‏طلب بود و براي دستيابي به قدرت از هيچ اقدامي فروگذار نمي‏كرد، مي‏بايست به محض فراهم شدن زمينه درصدد بهره‏گيري از آن برمی‌آمد تا سرانجام به آنچه برايش تلاش كرده است برسد، اما زماني كه برخي شخصيت‌هاي تعيين‏كننده يك جريان سياسي در حسينيه جماران اجتماع كردند و به‏صراحت از شايستگي وي سخن به ميان آوردند مرحوم سيداحمد چگونه رفتار كرد؟ آيا جز اين بود كه با اعلام بيعت با رهبري آيت‏الله خامنه‏اي -كه از سوي مجلس خبرگان برگزيده شده بودند- حمايت‏كنندگان از خود را به كلي نااميد ساخت؟ همچنين به گواه تاريخ كوچك‌ترين حركت و رفتاري دال بر تعلق خاطر به آنچه به آن دعوت مي‏شد از خود بروز نداد. مرحوم سيداحمدآقا در مورد ساير مناصب حكومتي نيز چنين بود. بعد از رحلت پدر بهترين موقعيت براي رأي‏آوري وي به عنوان رئيس‌جمهور وجود داشت؛ تمامي شرايط اعم از حمايت‏هاي گسترده مردمي و گروه‌هاي صاحب نفوذ و فقدان هرگونه مقاومتي از سوي مقامات بلندپايه كشوري زمينه را براي دستيابي مرحوم سيداحمدآقا به قدرت اجرايي كشور فراهم ساخته بود، اما ايشان هيچ‏ قدمي در اين مسير برنداشت. آيا در صورتي كه آقاي احمد منتظري فارغ از حب و بغض‏ها در مورد آنچه تنظيم‏كنندگان خاطرات پدرشان (آيت‏الله منتظري) سعي در القايش داشته‏اند، به تأمل مي‏پرداخت، دچار ترديد در مورد اتهاماتي چنين بي‌اساس نمي‏شد؟ البته نبايد از نظر دور داشت كه اطرافيان آقاي منتظري شاهد سلوك حاج سيداحمدآقا پيش از فوت امام و پس از آن بوده‏اند، اما از آن‏جا كه قصد وارد آوردن انواع اتهامات به امام را داشتند و از طرفي به لحاظ شأن و منزلت آن بزرگوار در نزد مردم، قادر به چنين اقدامي به صورت مستقيم نبوده‏اند، لذا بخش اعظم اتهامات را متوجه مرحوم حاج سيداحمدآقا ساخته‏اند تا از اين طريق به زعم خود جايگاه امام را در جامعه‏ به صورت همه‌جانبه زير سؤال برند؛ اين در حقيقت يك ظلم مضاعف به فرزندي صادق به شمار مي‏آيد.

ريشه‌هاي يك لجاج با حقيقت
اما اين لجاج با حقيقت ريشه در كجا دارد؟ بنيانگذار انقلاب اسلامي از دوران پهلوي به يكي از نزديكان آقاي منتظري يعني مهدي هاشمي حساسيت داشتند و او را فردي شايسته و قابل اعتماد نمي‏دانستند. اين نكته به‏صراحت در نامه آقايان كروبي، امام جماراني و روحاني به آيت‏الله منتظري خاطر نشان شده است: «موضع امام عليه مهدي هاشمي در نجف اشرف كه حتي به برادران روحاني نجف اجازه تحصن و اعتصاب براي نجات جان او را ندادند آموزنده و پندآموز است.» (پيوست‏هاي خاطرات آيت‏الله منتظري، ص1259) اين منع عيناً از سوي امام به دانشجويان اروپا نيز منعكس شد كه در خاطرات مرحوم صادق طباطبايي- دبير وقت اتحاديه انجمن‏هاي اسلامي- مندرج است. با اين وجود آقاي منتظري در خاطرات خود مي‏گويد: «اين مطلب را هم كه مي‏گويند امام از همان اول مخالف سيدمهدي بودند ثابت نيست... چطور شد كه اين اواخر عمر امام اين مسائل مطرح شد.»(خاطرات، ص606) حال آن‏كه امام به‏ويژه بعد از انقلاب به دفعات به صورت خصوصي به آقاي منتظري در مورد حضور سيدمهدي هاشمي در بيتشان تذكر داده بودند و در مواردي نيز به صورت عمومي نگراني از بيوت را مطرح مي‏ساختند. از آن جمله در پيام خود به مناسبت افتتاح اولين دوره مجلس خبرگان رهبري در سال 62 بدين نكته اشاره كردند. اما آقاي منتظري همواره در برابر تذكرات خصوصي و غيرمستقيم مقاومت مي‏كرد تا امام در نهايت بعد از چند سال مجبور به علني كردن دليل حساسيت خود در اين زمينه مي‏شوند؛ با اين وجود باز هم مقاومت ادامه مي‏يابد. مرحوم سيداحمدآقا در نامه‏اي به آقاي منتظري به شمه‏اي از تذكرات غيرعلني اشاره دارد: «امام آيت‏الله طاهري اصفهاني را خدمت شما فرستادند كه به ايشان بگوييد آقاي مهدي هاشمي، فرد خطرناكي است، او را از بيت خود اخراج كنيد. آيا به اين نصيحت و پيام گوش داديد؟... آيا حضرت امام من را با آقاي موسوي خوئيني خدمت شما نفرستادند؟ آقاي مهدي هاشمي ساواكي است. خوب است از طرف شما فردي معين شود تا با فردي از اطلاعات به اين موضوع رسيدگي نمايند؟» (رنجنامه، خاطرات سيداحمد خميني، ص17)
شايد تصور شود آيت‏الله منتظري از مقوله ارتباط سيدمهدي هاشمي با ساواك و قتل‏ها كاملاً بي‏اطلاع بودند. خير؛ بنا بر اظهار خود ايشان چنين نيست: «هنگام قتل مرحوم آقاي شمس‌آبادي من در زندان اوين بودم و آنچه را من در زندان شنيدم اين بود كه آقاي شمس‏آبادي تبليغات زيادي عليه امام و شهيد جاويد و... انجام مي‏دهد... بچه‌هاي انقلابي تند خواسته بودند او را گوشمالي دهند و بترسانند ولي برخلاف ميلشان به قتل رسيده بود... البته اين كار، كار درستي نبود ولي بالاخره اين اتفاق افتاده بود. بعد سيدمهدي را با بعضي افراد ديگر دستگير كرده بودند، حالا بعضي افراد مي‏گويند كه آن مدتي كه در زندان بوده به ساواك قول همكاري داده بود ولي من بعيد بدانم كه ساواكي شده باشد.» (خاطرات آيت‏الله منتظري، صص5- 601) حتي اگر آيت‏الله منتظري از 27 فقره قتل مهدي هاشمي صرفاً به يك مورد آن وقوف مي‏داشت (كه از اين اظهار برمي‏آيد كه داشته است) چرا بايد در برابر تذكرات دلسوزانه استاد خود مقاومت كند؟!

مرور فرازهايي از 2 نامه تاريخي
حال با مرور فرازهايي از اين دو نامه تاريخي كمي به واقعيت چرايي مكدر شدن روابط اين استاد و شاگرد نزديك مي‏شويم. امام در تاريخ 1365/7/12 طي نامه‏ خصوصي و دلسوزانه‏اي مي‏نويسند: «...اين خطر بسيار مهم از ناحيه انتساب آقاي سيدمهدي هاشمي است به شما. من نمي‏خواهم بگويم كه ايشان حقيقتاً مرتكب چيزهايي شده‏اند بلكه مي‏خواهم عرض كنم ايشان متهم به جنايات بسيار از قبيل قتل مباشره يا تسبيباً و امثال آن مي‏باشند و چنين شخصي ولو مبرا باشد ارتباطش موجب شكستن قداست مقام جنابعالي است كه بر همه حفظش واجب مؤكد است... من تأكيد مي‏كنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيدمهدي پاك كنيد كه اين راه بهتر است والّا هيچ عكس‏العملي در رسيدگي به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگي به امر جنايات مورد اتهام حتمي است.» (پيوست‏هاي خاطرات آيت‏الله منتظري، صص 3- 1152)
آقاي منتظري در پاسخي تند به نامه پدرانه امام به‌‏رغم دست‏كم اطلاع از يك فقره قتل مهدي هاشمي به دفاع از وي مي‏پردازد:«حالا وزير اطلاعات مي‏فرمايند او متهم به بيست و چند فقره قتل است و حضرتعالي هم مي‏فرماييد: «متهم به جنايات بسيار از قبيل قتل مباشره يا تسبيباً و امثال آن مي‏باشد.» اگر كشور هرج و مرج است عرضي ندارم و اگر قانون دارد اتهام قتل احتياج به شاكي دارد و مرجع رسيدگي هم دادگستري است.» (پيوست‏هاي خاطرات، ص 1160)
آقاي منتظري در دفاع از خويشاوند خود معلوم نيست از چه منطقي پيروي مي‏كند. آيا پيگيري پرونده قتل افراد لزوماً نياز به شاكي خصوصي دارد؟ يعني اگر مقتولي خويشاوندي نداشت حكومت نبايد پرونده قاتل را پيگيري كند؟ بنابراين علت فاصله گرفتن و جدايي‏ها صرفاً به خاطر مخالفت امام با زياده‏خواهي آيت‏الله منتظري بود؛ خلاف آنچه عده‏اي امروز تلاش مي‏كنند القا كنند كه عامل جدايي، صراحت لهجه آقاي منتظري در طرح انتقادات و انتقادپذير نبودن امام بوده است بايد گفت اين شاگرد است كه نه تنها انتقاد بحق استاد را نمي‏پذيرد بلكه ايشان را تهديد به دوري جستن مي‏كند. عليرغم اين تهديد دستور رسيدگي به قتل‏هاي سيدمهدي هاشمي صادر مي‏شود؛ آقاي منتظري نيز واكنش‏هاي خود را حادتر مي‏سازد. مرحوم آقاي هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات خود در اين زمينه مي‏نويسد:«آقاي عبدالله نوري آمد و گفت آيت‏الله منتظري در عكس‌العمل جريان بازداشت گروه سيدمهدي هاشمي، ملاقات‏ها را تعطيل كردند.» (اوج دفاع، خاطرات سال 65 هاشمي‌رفسنجاني، ص304)
بعد از اين واكنش علني و تند، امام آقاي هاشمي رفسنجاني را براي منطقي كردن رفتار آقاي منتظري به قم گسيل مي‏دارند: «تا ساعت 9 شب با ايشان بودم. پس از صرف شام به تهران برگشتم. آقاي سيدهادي هم در مذاكرات شركت داشت. ايشان از دستور امام در خصوص تعقيب گروه سيدمهدي هاشمي رنجيده‏اند.» (همان، ص305) مهدي هاشمي بعد از دستگيري تا مدتي با اتكا به حمايت‏هاي آشكار آيت‏الله منتظري از موضع بسيار بالا همه چيز را انكار مي‏كرد اما با كشف دست‏نوشت‏هايي در مورد قتل‏ها در نهايت ناگزير به پذيرفتن مسئوليت اعمالش مي‏شود. بعد از اعترافات مهدي هاشمي به قتل‏ها و مشخص كردن محل دفن اجساد قربانيان خود و پخش فيلم بيرون آوردن جنازه‌ها از رسانه ملي، آقاي منتظري صرفاً در مقطع كوتاهي از قاطعيت و عدالت‏طلبي امام تمجيد مي‏كند، اما اين دور شدن از زياده‌خواهي دوام چنداني نياورد؛ زيرا تلاش پشت پرده ايشان براي جلوگيري از اعدام مهدي هاشمي علي‏رغم ارتكاب 27 فقره قتل به جايي نرسيد و امام به درخواست عفو آقاي منتظري پاسخ نداد: «او از خيلي از كساني كه مورد عفو امام قرار گرفته‏اند بدتر نيست و مادر پير و زن و فرزندان خردسال او مورد ترحمند و خانواده و بيت آنان مورد احترامند.» (پيوست‏هاي خاطرات آيت‏الله منتظري، ص1215) پافشاري امام بر عدالت و نپذيرفتن زياده‏خواهي آيت‏الله منتظري، متأسفانه موجبات لجاج وي را با استادش فراهم ساخت كه حتي با درگذشت امام نيز پايان نيافت. سال‏ها بعد كه خاطراتي به نام آقاي منتظري به چاپ رسيد بر اساس همين شيوه «شنيده‏ام» يا «گفته مي‏شد» اتهامات ناروايي متوجه امام به صورت مستقيم و نسبت‏هاي ظالمانه غيرمستقيم از طريق انتساب موارد كذب به مرحوم احمدآقا متوجه شخصيت بزرگي شد كه تمام اهتمامش دفاع از حقوق همه آحاد جامعه بود. آيا اتهامات بي‌مبناي ديروز همچون «شنيدم كه يكي از قضات همين دادگاه ويژه...» (خاطرات، ص738)، «شنيدم حاج احمدآقا گفته بود...» (همان، ص667) و... توانست چهره برجسته امام را ملكوك كند و زياده‌خواهي آيت‏الله منتظري را از تاريخ محو سازد؟ قطعاً پاسخ منفي است، اما كه امروز آقاي احمد منتظري احساس مي‏كند بايد با همان روش «شنيده‌ها» به گونه‏اي ادامه دهد كه نتيجه‏اي عايد ‌آيد. چه نيكوست لحظه پيراستن خود از توهم مؤثر واقع شدن و توسل به چنين روش‏هاي غيراخلاقي. بي‌ترديد همان‏گونه كه يكي از بزرگ‌ترين آرزوهاي امام در حيات دنيايي خود فلاح و رستگاري «حاصل عمر خويش» بود و بدين منظور هر آنچه در توان داشت به كار برد تا وي را از گرداب زياده‏خواهي اطرافيان ناصالح رهايي بخشد اين آرزو در مورد احمد منتظري نيز در حيات اخروي آن بزرگوار همچنان پابرجاست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر