سمانه صادقي
پس از دستگيري و تبعيد امام، با شرايط فرهنگياي كه رژيم در جامعه بهوجود آورده بود، نيروهاي انقلاب براي تقويت گسترش دامنه مبارزات تصميم گرفتند نيروهاي جديد و مؤمني براي ادامه راه امام و مبارزات تربيت كنند. به همين روي چندين مدرسه مذهبي توسط ياران امام تأسيس شد. مدرسه رفاه يكي از آن مدارس است كه توسط نيروهاي اصيل انقلاب در همان مقطع داير شد. ساعتي با حاج ابوالفضل توكليبينا يكي از بانيان مدرسه رفاه در خصوص چگونگي تأسيس اين مدرسه و فعاليتهاي آن به گفتوگو نشستيم كه در پي ماحصل آن را خواهيد خواند.
ابتدا بفرماييد انگيزه تأسيس مدرسه رفاه چگونه و توسط چه كساني شكل گرفت؟
بسمالله الرحمن الرحيم. بعد از قضيه ترور حسنعلي منصور، به غير از دو نفر، من و ديگر اعضاي مؤتلفه به دست ساواك دستگير شده و به زندان افتاديم. ما را به سه گروه و سه نوع محكوم كردند. چهار نفر به دو سال زندان، دو نفرمان يك سال و نيم و يك نفر هم يك سال. من جزو دو ساليها بودم.
در شش ماه آخر زندانمان به فكر افتاديم براي ادامه فعاليتهايمان چه كار كنيم كه دم لاي تله ساواك ندهيم چون قبلاً كه فعاليت سياسي ميكرديم براي ساواك شناختهشده نبوديم، ولي حالا ساواك ما را خيلي خوب ميشناخت. بنابراين تصميم گرفتيم يك بنياد فرهنگي راهاندازي كنيم.
در آن زمان مدرسه دخترانه خوب وجود نداشت لذا تصميم گرفتيم در قدم اول يك مدرسه دخترانه تأسيس كنيم. بنابراين از زندان كه بيرون آمديم، يك محوطه 3 هزار متري را كه متعلق به بانك مركزي بود به قيمت 300 هزار تومان در سه قسط خريديم و يك قسط را نقد و دو قسط ديگر را ظرف يكي دو سال پرداخت كرديم و تحت پوشش مدرسه دخترانه، فعاليتهاي مبارزاتيمان را ادامه داديم.
هزينه تأسيس مدرسه را چطور تهيه كرديد؟
300 هزار تومان آن زمان پول خيلي زيادي ميشد چراكه آن روزها با 7، 8 هزار تومان ميشد يك خانه خريد. از آنجايي كه من روي وجوهات اجازه وسيعي از امام داشتم 200 هزار تومان آن پول را از آقايي به نام اخوان كه در بازار پاچنار تاجر فرش و مقلد امام بود، گرفتم. بعد هم وي را جزو ليست هيئت امناي مدرسه رفاه آورديم. 100 تومان مابقي را هم نقداً به بانك پرداختيم و زمين را گرفتيم. اولين واحد را هم يك مدرسه دخترانه زديم. يك دختر سيهچرده كرماني را هم به عنوان مدير مدرسه آورديم و دبستان را هم به نام او ثبت كرديم. از شهيد رجايي و شهيد باهنر خواستيم كه مدرسه را اداره كنند. بعد هيئت امنايي را با 14 نفر عضو تشكيل داديم.
آن خانم را كه براي مديريت آورديد چگونه شناسايي كرديد؟
آن خانم جزو گروههاي مبارز كرمان بود و از آنجايي كه مرحوم باهنر كرماني بود از طريق ایشان او را پيدا كرديم.
اعضاي هيئت امنا چه كساني بودند؟
از 14 نفر عضو هيئت امنا، چند نفر روحاني بودند: شهيد بهشتي، شهيد باهنر، مرحوم هاشمي رفسنجاني.
آقاي مطهري جزو بانيان مدرسه نبودند؟
نه، ولي از مشورتهاي ايشان براي كادرسازي استفاده ميكرديم. دوستان مبارز ديگر هم شهيد رجايي، ابوالفضل توكلينيا، حبيبالله شفيق (تحريريان)، محمد درويشي، زمرديان و ... بودند كه آورديم و هيئت امنا را تشكيل داديم.
با توجه به فعاليت موفق مدرسه علوي كه پسرانه بود چرا مدرسه دخترانه تأسيس كرديد؟
دليلش اين بود كه آن دوران مدرسه دخترانه باكيفيت خوب نداشتيم. البته مدرسه «جامعه تعليمات» در خيابان ايران بود ولي كيفيت نداشت. مدرسه پسرانه خوب هم كه وجود داشت لذا تصميم گرفتيم مدرسه رفاه را با كيفيت بسيار بالايي تأسيس كنيم. از طرفي برنامه ما اين بود كه بتوانيم دختران انقلابي و خوبي را تحويل اجتماع بدهيم.
گفته ميشود آقاي هاشمي ايده تأسيس مدرسه رفاه را دادهاند. اين مسئله صحت دارد؟
همانطور كه اشاره كردم ايده تشكيل مدرسه رفاه را در زندان ما آخرين دو ساليها داديم. ما در اين باره فكر كرديم كه چه كار كنيم كه ساواك خيلي به ما گير ندهد و به اين نتيجه رسيديم كه در پوشش فرهنگي فعاليتهايمان را ادامه بدهيم. ما زمين اينجا را خريديم و آقايان را دعوت كرديم.
چرا مدرسه را در اين منطقه تأسيس كرديد؟
اهالي خيابان عينالدوله و خيابان ايران از قديم آدمهاي مذهبي و خوبي بودند. مجلس شوراي اسلامي هم در همين نزديكي بود در نتيجه اينجا موقعيت خوبي داشت. ما هم پيگيري كرديم و اين 3 هزار متر زمين را خريديم. البته عدهاي سعايت كردند و به نجف خدمت امام رفتند و به ايشان گفتند چه نشستهايد كه عدهاي دارند سهم امام را ميخورند. در بين روحانيون هم آدمهاي ناجوري داشتيم كه ميرفتند و سعايت ميكردند. البته اينها خود امام را هم تحمل نميكردند. نميدانم تفسير سوره حمد امام يادتان هست يا نه؟ براي امام پيام دادند كه اگر تعطيلش نكنيد چنين و چنان ميكنيم.
خاطرهاي از روزهاي تأسيس مدرسه رفاه به خاطر داريد؟
موقعي كه ميخواستيم 2 هزار متر بناي مدرسه رفاه را بسازيم، پول نداشتيم. يك شب مرحوم دكتر بهشتي جلسه هيئت امنا گذاشت و با سابقهاي كه از من داشت، رو كرد به من و گفت: آقاي توكلي! اين قبا قواره شما دوخته شده است. آن زمان من تازه از زندان بيرون آمده بودم و چيزي جز يك آبرو و يك دسته چك نداشتم. گفتم: شرط دارم. ايشان گفت: چه شرطي؟ گفتم: اولاً شما الان كه پول نداريد 2 هزار متر بنا بسازيد. ساختمان هم اگر بخواهد از نظر اقتصادي مقرونبهصرفه باشد، بايد همه چيزش را رج بزنيم و جلو برويم. نميشود كه يك اتاق را بسازيم و بقيه كار باز بماند. بايد هر 14 نفر هيئت امنا ضمانت كنند كه پرداختها را انجام بدهند. من كه نميتوانم چك بكشم و حساب پر نشود. مرحوم بهشتي خيلي آدم منصفي بود لذا گفت: دوستان! آقاي توكلي درست ميگويد. خلاصه همه ضمانت دادند. گاهي پيش ميآمد كه مثلاً من براي فردا 20 هزار تومان چك داده بودم كه مثل 200 ميليون تومان حالا بود و خبري از پول نبود. دلم آشوب بود. مرحوم تحريريان ميگفت ناراحت نباش. من پول را ميدهم، تو بعداً بيا و آن را به من پس بده. آن هم چه پس دادني!
پول را پس نميداديد؟
نه، ايشان كمنظير بود و همچنين آقاي زمرديان. اين افراد نميگذاشتند كار روي زمين بماند. شخصيتهاي فوقالعادهاي بودند. يادم هست ساختمان اينجا كه تمام شد، وقتي زيرزمين را دادم بسازند چون خيلي خسته بودم، تصميم گرفتم چند روزي هم به مشهد بروم در حالي كه قرار بود اول مهر هم دانشآموز بگيريم. مرحوم شهيد رجايي آمد و احوالپرسي كرد و گفت: شنيدهام ميخواهي بروي مشهد. گفتم: بله خسته شدهام. چند روزي بايد استراحت كنم. گفت: نميگذارم بروي. گفتم: چرا؟ گفت اينجا بايد اول مهر افتتاح بشود. گفتم من تعهد ميكنم كه آخر شهريور اينجا را به شما تحويل بدهم و بعد هم رفتم حجرهام. شهيد رجايي خيلي انسان والايي بود زنگ زد و گفت ميخواهم عذرخواهي كنم. گفتم، براي چه؟ به هيچ وجه از شما دلخور نشدم. گفت نه، من نبايد آنطور با شما صحبت ميكردم. اين افراد كمنظير بودند. حالا چنين آدمهايي داريم؟ نه. حالا تحكم ميكنند و عذرخواهي هم نميكنند.
مدرسه در چه سالي تأسيس شد؟
در سال 46؛ بعد از بيرون آمدن از زندان اما بچهها از سال 47 در مدرسه شروع به تحصيل كردند.
سال اول براي جذب دانشآموزان چگونه اطلاعرساني كرديد و در نهايت چند نفر ثبت نام شدند؟
سال اول تك تك دانشآموز گرفتيم، بعد از اينكه آموزش و پرورش مجوز داد، 18 نفر را ثبتنام كرديم.
اين دانشآموزان فرزندان آشنايان بودند؟
بله، چون مردم هنوز مدرسه را نميشناختند و تازه تأسيس شده بود. بعد سال به سال كلاس اضافه كرديم، نه اينكه يك مرتبه تا مقطع ديپلم پيش برويم. در كارهاي فرهنگي بهترين روش اين است كه پله پله بالا برويد. ما سال به سال كه بچهها كلاسهاي بالاتر ميرفتند، كلاس سال قبل دانشآموز ثبتنام ميكرديم تا وقتي كه به ديپلم رسيديم.
حكومت محدوديتي براي تأسيس مدرسه ايجاد نكرد؟
نه، آنها نميدانستند قضيه چيست.
با توجه به انگيزهتان در تأسيس مدرسه، براي تأمين كادر علمي مدرسه چطور افراد را انتخاب كرديد؟
در مورد تأمين كادر اينجا ابتدا ميگفتند در فلان مدرسه معلم خوبي وجود دارد و خوب است كه ما او را جذب كنيم. اما مرحوم آيتالله بهشتي مخالف بود و ميگفت اگر معلمي در جايي كارش را به خوبي انجام ميدهد، چرا بايد او را از آنجا منتقل كنيم؟ به همين خاطر از آنجايي كه مرحوم دكتر باهنر در مركز تربيت معلم بود مثلاً60 نفر از معلمين را انتخاب ميكرد و ما براي آنها دورههايي برگزار ميكرديم. به اين صورت كه مرحوم روزبه، شهيد بهشتي، شهيد رجايي، شهيد مطهري و مرحوم هاشمي رفسنجاني جزوههايي را در اختيار معلمين ميگذاشتند و برنامههايي را كه ميخواستند پياده كنند، به آنها ميگفتند و با آنها در برخي زمينهها بحثهايي نيز ميكردند. وقتي معلمين جزوهها را ميخواندند شوراي نام برده، معلمين را مورد ارزيابي قرار ميداد. بعد روي افراد منتخب كار ميكردند و به اين ترتيب براي مدرسه كادرسازي ميشد. معمولاً هر سال كمتر از يك ماه اين دوره طول ميكشيد. در واقع ما براي مدرسه رفاه از بيرون معلم نميآورديم، بلكه خودمان كادر تربيت ميكرديم.
دبيران تمام مقاطع خانمها بودند؟
نه، دبير مرد هم داشتيم. اما اكثراً دبيران خانمها بودند.
كدام يك از آقايان در مدرسه رفاه تدريس ميكردند؟
ما در كادر آموزشيمان از آقايان باهنر و رجايي استفاده ميكرديم. البته براي تدريس به كس ديگري اطمينان نميكرديم. شرايط آن روزها را مثل حالا نگيريد. فضاي امروز باز است. آن روزها خانوادهها خيلي سختگيري ميكردند. سعي ما هم بر اين بود كه از همان دبيران خانم استفاده كنيم براي همين خودمان كادر آموزشي را تربيت ميكرديم.
آموزش و پرورش به شما پيشنهاد معلم نميداد؟
نه، از خدا ميخواست كه ما كادرمان را خودمان تهيه كنيم. ناگفته نماند كه افرادي كه انتخاب ميشدند جزو بهترين معلمها بودند. به اين ترتيب ما تا مقطع ديپلم را در مدرسه رفاه تشكيل داديم. اولين گروه مبارزي را هم كه در زمان شاه از ميان دخترها بازداشت كردند، از دانشآموزان مدرسه رفاه بودند. علاوه بر آن يكي دو تا از معلمان را هم بازداشت كردند. خانم بوستان و ديگري هم خانم حنيفنژاد كه مدتي رئيس دبيرستان ما بود. در واقع حنيفنژاد و كساني كه سازمان مجاهدين را پايهگذاري كردند آدمهاي سالمي بودند اما رفته رفته افراد ديگري كه بعضيهايشان بسيار افراطي بودند، امثال رضاييها سازمان مجاهدين را به انحراف كشاندند و به سمت ماركسيسم بردند.
ماجرای دستگيري دانشآموزان مدرسه رفاه چگونه بود؟
وقتي خانم حنيفنژاد مدير دبيرستان رفاه شد، ساواكيها به مدرسه حساسيت پيدا كردند. از طرفي وقتي ظهور و بروزها را ديدند مثل كتابهاي درسي و طرح مسائل روز از سوي دانشآموزان در مدرسه، فهميدند كه ما داريم كادر تربيت ميكنيم. بنابراين آمدند و دخترها را بازداشت كردند و به زندان بردند. بعد از آن بازداشتها هم ساواك تمام مقاطع تحصيلي غير از دبستان را تعطيل كرد. حتي شبها كه در مدرسه رفاه جلسه ميگذاشتيم، ساواك در اطراف مدرسه كشيك ميداد.
ساواك چه سالي مدرسه رفاه را تعطيل كرد؟
حدود سال 51 همه مقاطع غير از دبستان را تعطيل كردند.
با توجه به سابقه دستگيري شما حساسيتهاي ساواك بر فعاليتهاي مدرسه به چه صورت بود؟
همانطور كه گفتم وقتي ما دور هم جمع ميشديم، مأموران ساواك دور مدرسه گشت ميزدند. البته ما دم به تلهشان نميداديم و در برابر پرسشهايشان ميگفتيم اينجا دبستان است و ما هم هيئت امنا هستيم و كار فرهنگي ميكنيم. هرچند ساواك خيلي فشار ميآورد. در همان ايام چند بار خواهر مرحوم باهنر را بازداشت كردند و يك بار هم ايشان را براي اذيت كردن به سردخانه زير صفر بردند.
گفته ميشود كه شهيد باهنر و شهيد دكتر بهشتي در كادر تنظيم كتب دبيرستاني بودند. ساواك چه سالي متوجه حضور آنان و مانع از فعاليتشان شد؟
بله. مرحوم آقاي باهنر و مرحوم دكتر بهشتي در كادر تنظيم كتب دبيرستاني بودند. رژيم اوايل متوجه نبود كه اينها چه كار ميكنند ولي وقتي فهميد، آنها را اخراج كرد. يكي از كارهاي خوب اين دو شخصيت اين بود كه همراه با مرحوم آقاي برقعي كتب ديني دبستان و دبيرستان را تأليف كردند و مسائل اسلامي را در آن جاي دادند.
كمكهاي مالي به مدرسه رفاه از سوي چه كساني انجام ميگرفت؟
بازاريها. افرادي همچون مرحوم تحريريان كه تاجر لوازمالتحرير و حتي خودكار بيك هم مال او بود. نام اصلي او عباس عاصيم بود. ایشان رئيس هيئت امناي مدرسه رفاه بود. علاوه بر وی حاج آقاي زمرديان را هم داشتيم كه مدرسه دارالشفاي فيضيه قم را با خرج خودش ساخته بود. ديگري حاج آقا علا ميرمحمد صادقي است. از آن جمع اوليه فقط من و ايشان ماندهايم. اين افراد تاجرهاي مؤمن انقلابي و بزرگي بودند كه در كارهاي فرهنگي مشاركت ميكردند حتي صندوق اقتصاد اسلامي را هم آنها تأسيس كردند البته بعضي از كساني كه در كارهاي مدرسه كمك ميكردند، پول نداشتند، ولي انقلابي بودند.
از مراجع و علماي بزرگ چه كساني از اقدام شما براي تأسيس مدرسه حمايت كردند؟
از ما كسي غير از امام حمايت نكرد. در واقع با پول امام هم اينجا را ساختيم.
يكي ديگر از فعاليتهاي سياسي كه در مدرسه رفاه انجام شده، تشكيل ستاد استقبال از امام است. اين ستاد چطور و توسط چه كساني تشكيل شد؟
وقتي شاه در 26 دي فرار كرد امام فرمودند كه بايد بروم بين مردم. بعضي از ستون پنجميها گفتند صلاح نيست ايشان به ايران بروند. اما امام در جلسه خصوصي گفتند من از اين اصرارها ميفهمم كه بايد هرچه زودتر به ايران بروم. من آمدن آيتالله كاشاني از تبعيد را به خاطر داشتم براي همين به شهيد عراقي گفتم بايد ستاد تشكيل بدهيم و يكي از ما زودتر به تهران برود و مقدمات استقبال امام را فراهم كند. همينطوري نميشود. شهيد عراقي گفت من ميروم ايران. گفتم نه، تو بايد كنار امام بماني. لذا هر دو رفتيم خدمت امام و من براي برگشتن به ايران از ايشان اجازه گرفتم و دو هفته زودتر برگشتم. ستاد استقبال از امام را در مدرسه رفاه تشكيل داديم و 36 كيلومتر از فرودگاه تا بهشت زهرا را زير پوشش برديم. آدمهاي امين هر منطقه را كه ميشناختيم، مسئول انتظامات كرديم و به همه بازوبند داديم. پس از ورود هم شب اول امام را به مدرسه رفاه آورديم.
اقامت امام در مدرسه رفاه چه مدت بود و چرا محل اقامت امام به مدرسه علوي تغيير كرد؟
يك شب و يك روز امام در مدرسه رفاه ماندند ولي از آنجا كه مدرسه علوي براي بازديد امام مناسبتر بود ايشان را به آنجا انتقال داديم. چون جمعيت در مدرسه علوي ميتوانست از يك طرف وارد و از طرف ديگر خارج شود. از طرفي تمام سران رژيم را كه گرفتيم در مدرسه رفاه نگه داشتيم.
خانواده امام هم آن شب در مدرسه رفاه ماندند؟
آن شب نه.
آن شب جلسهاي هم با حضور امام برگزار شد؟
نه، امام خسته بودند و استراحت كردند.
علت اينكه سران رژيم را پس از دستگيري به مدرسه رفاه آوردند و همان جا اعدامشان كردند چه بود؟
همه جاي دنيا سران رژيم قبل را پس از دستگيري سريع تيرباران ميكنند، چون اگر آنها را نگه دارند توطئه ميكنند. علاوه بر اين جاي ديگري براي نگهداريشان نداشتيم. خلخالي يك ليست 20 نفري از سركردگان رژيم تهيه كرده بود. هويدا، نصيري، ناجي اصفهاني، خسروداد فرمانده نيروي هوايي و... كه همه را آورده بودند اينجا. ليست را پيش امام بردند، آنهايي را كه جناياتشان مسجل بود يعني خسروداد، رحيمي فرماندار نظامي، نصيري و ناجي را امام اجازه دادند كه اعدام بشوند و از همه آنها قويتر خسروداد بود كه اصلاً ترس حالياش نبود. بعد هم همان جا روي پشتبام اعدامشان كردند.
در خاتمه بفرماييد فعاليتهاي مدرسه رفاه چه تفاوتي با دوره قبل دارد و كادر امروز آن از نظر علمي در چه سطحي است؟
قبل از پيروزي انقلاب مدرسه فقط تا مقطع دبستان بود اما بعد از پيروزي انقلاب كار را ادامه داديم و تا مقطع ديپلم دوباره راهاندازي كرديم. همچنين زمينهاي ديگري را هم براي گسترش مدرسه رفاه خريديم. از طرفي از آنجا كه مرحوم دكتر بهشتي قبل از انقلاب شركتي به اسم «اهداف» تشكيل داده و يكسري سهام بينام صادر كرده بود كه ساواك نتواند رد اعضايش را بگيرد، بعد كه انقلاب پيروز شد و ما زمينهاي ديگري را خريداري كرديم، نگران بوديم كه اگر فردا يكي از صاحبان اين زمينها بميرد، براي اموال مدرسه مشكل پيش بيايد. در نتيجه در دوره رياست جمهوري آقاي هاشمي كه آقاي دكتر حسيني وزير اقتصاد بود، من كه مشاور آقاي هاشمي بودم به سراغ دكتر حسيني رفتم و گفتم اين ملكهايي كه ما براي مدرسه خريدهايم يا به نام شخص است يا ثبت نشده و فردا مشكل درست ميشود. اگر بخواهيم به شهرداري عوارض نوسازي بدهيم، ميخواهد نصف اينها را بگيرد. شما براي دارايي بنويس كه ما اين اموال را به مدرسه رفاه انتقال بدهيم. ايشان هم مردانگي كرد و نوشت و ما همه آن زمينها را به بنياد فرهنگي رفاه انتقال داديم و اساسنامهاش را تنظيم و در آن قيد كرديم كه اگر روزي اينجا منحل بشود، اموال آن متعلق به ولي فقيه زمان است. علاوه بر اين الان فارغالتحصيلان رفاه بسيار قوي هستند و همه در سيستم توزيع شدهاند. حتي در دانشگاه كادري داريم كه در مدرسه رفاه تحصيل كرده و الان در اينجا استاد است.