بهار پولاد
همه ما كم و بيش ترس را ميشناسيم. همان واكنش هيجانى كه هنگام وقوع حادثهاى يا انتظار وقوع رويدادى كه امنيت جسمى، عاطفى يا شخصيتى ما را تهديد ميكند، بروز ميدهيم. اغلب ترسهاى ما از محركهاي آسيبزا ناشى ميشود. مثلاً ترس از ارتفاع، آتش، حيوانات درنده يا ترس از رفتن به مكانى خاص يا موقعيتى اضطرابزا. ترس، واكنشى ذهنى و روانى است كه در مقابل خطرات به ما هشدار ميدهد و ما را آماده حفاظت از خود يا مقابله در برابر خطر ميكند. در واقع، ترس احساسى مفيد، طبيعى و مشترك در ميان موجودات زنده است و به بقاى آنها كمك ميكند اما گاهى ترسهايى در افراد ايجاد ميشوند كه جنبههايى از نابهنجارى دارند. ترسهايى كه شايد ريشه در كودكى ما داشته باشد. حتماً شما هم خاطراتى از زمان يا مكان ترسناكى در كودكى خود به ياد مىآوريد. مثلاً خاطره روزى كه در پى بازيگوشى و شيطنت بچگى در خيابان گم شديد و دلهره و بغض كودكانهاى كه در آن لحظات تجربه كرديد. چهبسا اين تجربه تلخ برايتان درس عبرتى بوده كه حواستان را بيشتر جمع كنيد و در ميان شيطنت و كنجكاوىها هر از گاهى سراغى از همراهانتان بگيريد ولى گاهى تجربه چنين احساساتى در كودكى، نه تنها مفيد نيستند بلكه ميتوانند آثار مخربى بر روح و روان كودك بر جا بگذارند و حتى آينده او را نيز تحت تأثير قرار دهند. مانند زمانى كه فردى در كودكى از پرش ناگهانى گربهاى به شدت ترسيده و حالا در بزرگسالى حتى با ديدن بچه گربهاى آرام و بىخطر هم، بىاختيار دچار ترسى شديد ميشود. در هر صورت شناخت ما از انواع ترس و دلايل آن ميتواند به ما توانايي بيشتري در برخورد منطقي با ترس كودكان بدهد بهگونهاي كه وقتي خودمان از تاريكي ميترسيم به كودكان نگوييم: «تاريكي كه ترس نداره عزيزم!»
ترسهاي كودكان را بشناسيم
اگر بخواهيم به كودكانمان براى رهايى از ترسهاى مخرب كمك كنيم بايد ترسهاى آنها را بشناسيم. اين ترسها با توجه به سن و جنسيت آنها متفاوت هستند و همچنين به ميزان رشد ذهنى، ارزشهاى اجتماعى و فرهنگى، تجارب گذشته و ميزان امنيتى كه كودك از آن برخوردار است بستگى دارند. كودكان از زمان تولد تا دوران بلوغ و گذر از نوجوانى ترسهاى گوناگونى را تجربه ميكنند. ترسهايى كه با افزايش سن و رشد عقلى و عاطفى، عميقتر ميشوند، تغيير شكل پيدا ميكنند يا از بين ميروند.
ترس ميتواند در مواردى مفيد و در مواردى ديگر نامطلوب باشد. همچنين يك نوع ترس شايد در سن خاصى با توجه به شرايط رشدى كودك، عادى، ولى در سنى ديگر براى همان كودك، غيرمعمول و بيمارگون باشد. تقريباً همه نوزادان از صداهاى بلند ميترسند، همچنين از دست دادن تعادل و سطح اتكا باعث ترس و جمع كردن دست و پا در آنها ميشود. اين گونه ترسها كه با جيغ و گريه نوزاد همراه ميشود ترسهاى اوليه نام دارند و تقريباً تا هشت ماهگى ادامه داشته و به مرور زمان از بين مىرود.
البته بعضى از ترسهاى اوليه، طولانىتر هستند. مثلاً نوزادان تا حدود ١٨ ماهگى از افراد ناآشنا ميترسند و به اصطلاح خودمانى غريبگى ميكنند. همچنان كه كودك در كنار والدين رشد ميكند و ارتباط عاطفى آنها عميقتر ميشود، همراه با احساس امنيتى كه از توجه پدر و مادر به دست ميآورد، ترس از دست دادن اين امنيت هم در او ايجاد ميشود.
ترس از جدايى را در كوكان يك ساله ميتوان به خوبى مشاهده كرد. گاهى حتى زمانى كه مادر براى مدتى كوتاه از ديدرس او خارج مىشود، كودك بىتابى ميكند و تنها راه آرام كردن او آغوش و نوازش مادر است. در اين سنين شخصيت و روحيات كودك در حال شكلگيرى بوده و او زندگى و محيط اطراف را تنها با معيار مراقبت و امنيت عاطفى و محبت و توجه والدين ميشناسد.
ترسهاي موقتى
متخصصان و روانشناسان تأكيد ميكنند جدايى مادر از كودك براى مدتى بيش از سه روز در سه سال اول زندگى ميتواند اثرات جبرانناپذيرى بر روحيات فرد بگذارد اما اين ترسها مانند ترسيدن كودك از توالت، موقتى هستند و با افزايش سن و رشد ذهنى كودك و همچنين روشهاى تربيتى و رفتارى صحيح والدين، به مرور از بين ميروند و جاى خود را به انواع ديگرى از ترسها ميدهند.
كودكان از دو سالگى به بعد و تقريباً تا زمانى كه به دوران بلوغ و نوجوانى ميرسند، بسيارى از كنجكاوىها و يادگيرىهاى خود را با تخيلات و داستانهاى ذهنى خود ميسازند. قوه تخيل كودكان ميتواند موجودات خيالى و ترسناكى را در ذهن آنها تداعى كند و همين تصويرسازىهاى ذهنى اغلب موجب ميشود كه كودكان از تاريكى، تنهايى، اشباح و حيوانات بترسند. يكى ديگر از ترسهاى معمول كه بسيارى از كودكان با شدتى متفاوت آن را تجربه ميكنند ترس از مدرسه است كه از زمان رفتن كودك به مدرسه شروع ميشود و معمولاً با روشهاى صحيح برخورد با كودك برطرف خواهد شد.
در دوران بلوغ با توجه به تغييرات بنيادىِ جسمى، روانى و عاطفى كه در كودكان ايجاد ميشود، اين ترسهاى غيرواقعى و موهوم جاى خود را به ترس از آسيبها و رويدادهاى طبيعى و اجتماعى، از جمله اتفاقات غيرمنتظره مانند روي دادن جنگ، سيل، زلزله و امثال اينها ميدهد.
به طور كلى، ترسهاى موقتى از افراد، اشيا و حيوانات موجود در محيط و موجودات تخيلى، در سه يا چهار سالگى و ترسهاى حاصل از نگرانى و اضطراب در حدود ١١ سالگى به اوج خود ميرسد، كه گاهى مرتبط به رخداد يا تجربهاى است كه كودك آن را به چيزهاى ديگر تعميم ميدهد. در هر صورت با افزايش سن، تعداد اين ترسها كم خواهد شد. همچنين در دستهبندى ترسها با توجه به جنسيت كودكان، ترس در دخترها بيشتر از پسرها و در مورد حيوانات و حشرات ديده ميشود، در حالى كه پسرها بيشتر از مورد انتقاد قرار گرفتن توسط ديگران، ميترسند.
دلايل وجود ترس در كودكان
ترس در كودكان علتهاى متفاوتى از جمله دلايل زيستى، روانشناختى، خانوادگى و حتى يادگيرى دارد. بعضى ترسها از جمله ترسهاى اوليه و ترسهاى سنين بلوغ به دلايل زيستى و نيازهاى روانى از بدو تولد وجود دارند و به مرور، نوع و شدت آنها تغيير ميكند. شمارى از ترسها عمدى هستند. مثلاً والدين يا نزديكان كودك براى دور نگه داشتن فرزند خود از خطر، او را از چيزى ميترسانند. چيزهايى مثل آب جوش، وسايل برقى، وسايل تيز، ارتفاع و امثال اينها. گاهى اوقات هم ترسها تصادفى هستند، به اين صورت كه كودكان به طور اتفاقى و بدون خواست كسى در موقعيتى قرار ميگيرند و از چيزى ميترسند، مثلاً از حمله يك سگ. دليل ديگرى كه ممكن است در كودك ايجاد ترس كند، انتقال اين حس به او از سوى فردى ديگر است. ديدن ترس ديگران ميتواند كودك را از موضوع مورد نظر بترساند. مخصوصاً اگر شخصى خاص و مهم مثل مادر كودك از چيزى مثلاً رعد و برق وحشت كند و كودك متوجه اين ترس شود، حتى اگر در آن زمان تنها حالت چهره ترسيده مادر را ببيند، اين ترس را از او كسب خواهد كرد. اين نوع ترسها ميتوانند در ذهن كودكان ماندگار باشند.
يكى ديگر از دلايل ايجاد ترس در كودكان، هيجانات عاطفى و فشارهاى روحى كودك است. در ابتدا كودك با مسائلى روبهرو ميشود كه موجب اضطراب و تشويش او هستند و سپس اين تنشهاى عصبى و عاطفى در او ترسى دائمى و ماندگار ايجاد ميكنند. مثلاً كودكى كه اضطراب دورى از مادر يا پدر را تجربه كرده است، شايد آن را به صورت ترس از تاريكى يا تنهايى بروز دهد.
در مواردى هم والدين براى سر به راه كردن فرزندشان او را از رها كردن، ترك خانه، مرگ خود يا عذاب خدا ميترسانند و با ايجاد احساس گناه در او، اينگونه ترسها را در كودك نهادينه ميكنند. همچنين جدال و كشمكش دائمى والدين، تنبيه بيش از حد كودك در خانواده، تهديد از سوى ديگران، كمتوجهى يا كمبود محبت از سوى والدين، تغيير و ايجاد موقعيتى جديد در محيط زندگى يا خانواده، محروميتهاى اجتماعى و روبهرو شدن با حادثهاى غمانگيز مثل مرگ نزديكان، طلاق والدين يا حتى ديدن يك تصادف ميتواند احساس ناامنى و ترس در كودك ايجاد كند.