محمد مهر
چرا عيد ميآيد و حال من و شما خراب است؟ به زندگيتان نگاه كنيد، به اينكه چقدر انرژي ذهني و رواني را براي هر كدام از بخشهاي زندگيتان صرف ميكنيد. مثل اين ميماند كه كسي وقتي قبض برق ميآيد و ميبيند كه ارقام نوشته شده در روي قبض برق قابل توجه است به جستوجو برميخيزد كه ببيند كه مصرفكنندههاي اين برق در خانهاش چه وسايلي هستند و آيا ما واقعاً به آن وسايل نياز داريم. مثلاً محاسبه ميكند و ميبيند كه فيالمثل چند تلويزيون همزمان در خانه روشن است، در حالي كه مثلاً در آن ساعت همه دارند يك برنامه را از جاهاي مختلف خانه تماشا ميكنند و بعد از خود ميپرسد كه آيا نميشود در اين ساعات همه ما از يك تلويزيون اين برنامه را ببينيم. يا مثلاً درمييابد كه اعضاي خانواده در برابر روشن كردن تلويزيون شرطي شدهاند بيآنكه واقعاً تماشايش كنند، در اين صورت خاموش كردن تلويزيون نه تنها آسيبي به آنها نخواهد زد بلكه از ميزان سر و صدا و هزينهها هم كاسته خواهد شد، يا مثلاً درمييابد كه چراغهاي متعددي در خانه روشن است بدون آنكه واقعاً به آنها نياز داشته باشيم. درست با همين حساسيت ميتوانيم به بخشهاي مختلف زندگيمان نگاه كنيم و ببينيم كه انرژي ذهني و رواني ما در كدام نقاط مستهلك ميشود و آيا آن بخشها به اندازهاي كه ما انرژي براي آنها صرف ميكنيم به آن انرژي نياز دارند؟ حالا دوباره به سؤال خودمان برميگرديم. چرا عيد ميآيد و حال من و شما خراب است؟
به خاطر اوهام ديگران براي خود مشكل درست نكنيد
فرض كنيد عيد نزديك است، اما شما نميتوانيد هزينه تعويض مبلمان را بپردازيد. يك راه اين است كه برويد به صورت اقساطي مبلمان برداريد با اين استدلال كه ميشود قسطي هم خريد اما اشكال اين روش اين است كه بعد از مدتي چشم باز ميكنيد و ميبينيد كه حسابي در محاصره قسطها گرفتار شدهايد و واقعاً راه خروج از اين وضعيت عذابآور را نميدانيد. از خود بپرسيد اين مبلمانها واقعاً آشغال هستند؟ ايراد اين مبلمانها چيست؟ قديمي شدهاند؟ نميشود با اندكي تغييرات و جابهجايي يا تعويض پارچه دوباره آنها را احيا كرد؟ و در نهايت از خود بپرسيد آيا واقعاً مبلمانها حال به هم زن و كهنه شدهاند يا اين حال بد من است كه روي مبلمانهاي بيچاره فرافكن ميشود. در واقع اينجا شما ميتوانيد مچ آن حال بد را كه ميخواهد همه آن چيزهايي را كه شما ميبينيد در نزدتان بد جلوه كند بگيريد. از خود بپرسيد آيا واقعاً با تعويض نكردن مبلمانها آبروي شما در ديد و بازديدهاي عيد ميرود؟ سعي كنيد همينطور جلو برويد و مچ اين حال بد را بگيريد. بعد از مدتي خواهيد ديد كه عميقاً تحليل شما اين نيست كه با تعويض نكردن مبلها آبروي شما در ديد و بازديدهاي عيد بر باد فنا خواهد رفت. از طرف ديگر از خود بپرسيد آيا واقعاً اينگونه است؟ آيا اساساً آدمها تا اين حد منفي درباره اسباب و اثاثيه خانه من قضاوت ميكنند و به فرض كه چنين باشد، اين مشكل من است يا مشكل آنها؟ آيا شما به خاطر حل مشكل احتمالي ديگران براي زندگي خود مشكلتراشي نميكنيد؟
جلوي قضاوتهاي ظاهرگرايانه بايستيد
اين درست است كه جامعه ما در سالهاي اخير به مقدار قابل توجهي ظاهرگرا شده است، به اين معنا كه آدمها را بر اساس ظاهر زندگيشان قضاوت ميكنند و همين قضاوتهاي سختگيرانه و بيرحمانه قربانيهاي زيادي ميگيرد. مثلاً فرد خارج از توان و ظرفيتهاي خود كار ميكند كه بتواند سطح ظاهري زندگياش را به استانداردي كه ديگران برايش ديكته ميكنند برساند و اين تلاش زياد و بيوقفه او را دچار فرسودگي ميكند. چنين شخصي نميتواند مثلاً خود را در حرفهاي كه در آن كار ميكند به روز نگه دارد، يا اينكه فرصت مطالعه و ورزش داشته باشد، چون همه زمانهاي او به واسطه آن تلاش افراطي براي تأمين ظواهر زندگي از دست رفته و بلعيده شده است، اما با اين همه چه كسي بايد در برابر اين فشارها بايستد؟ آيا چون اين فشارهاي بيروني وجود دارد من بايد به آنها تن بدهم؟ امروز بخشي از كم شدن مراودات و رفت و آمدهاي فاميلي به خاطر آن است كه افراد از اين قضاوتها ميترسند. ميترسند كه ظاهر زندگي آنها در چشم ظاهربين افراد به چشم بيايد و آنها را درگير كند، بنابراين آنها از اينكه با فاميل گرم بگيرند امتناع ميكنند، چون ميدانند كه اگر ظاهر زندگي آنها در معرض ديد ديگران قرار بگيرد، آنها احساس كمبود خواهند كرد اما در برابر اين فشارهاي بيروني چه بايد كرد؟ اگر شما ميتوانيد يك مهماني را با 200 هزار تومان يا كمتر برگزار كنيد چرا فقط براي اينكه ظاهر را در برابر ديگران حفظ كنيد بخش قابل توجهي از درآمد خود را به يك مهماني اختصاص ميدهيد؟
چرا اين ديد و بازديدها حال ما را خوب نميكند؟
واقعيت آن است كه سنتهاي كهن ما ايرانيها به خاطر آن وضع شدهاند و به وجود آمدهاند كه انسانها كنار هم جمع شوند و از حال همديگر باخبر باشند. در واقع سنت ديرپاي ديد و بازديد ايرانيها در عيد همپاي سنت صلهرحم در اسلام است و اين دو از همديگر دور نيستند، اما اصرار بر ظاهرگرايي باعث ميشود كه ايرانيها ترجيح دهند ديد و بازديدها را قطع يا كمرنگ كنند. همچنان كه در سالهاي گذشته هم ديده ميشود بسياري از ايرانيان به جاي اينكه ديد و بازديدي با هم داشته باشند ترجيح ميدهند كه در سفر باشند. معمولاً گفته ميشود كه اين ديد و بازديدها خستهكننده است و وقتي شما ميپرسيد كجاي ديد و بازديدهاي عيد خستهكننده است در پاسخ ميشنويد همه حرفها تكراري است، آدمها حرف تازهاي براي گفتن ندارند، افق مشتركي براي حرف زدن و گفتوگو كردن در ميان آدمها وجود ندارد، در نتيجه همه چيز حوصلهبر و ملالآور ميشود. اصل اين حرف البته درست است، ما در اين سالها كمتر ضرورت گفتوگو با هم را جدي گرفتهايم و البته اين اتفاق در ديد و بازديدهاي عيد بيشتر خود را نمايان ميسازد. برادرهايي كه افق مشترك فكري با هم ندارند، خواهرهايي كه اين گونهاند، پسرخالهها و دخترخالههايي كه حرف همديگر را متوجه نميشوند. اين همه به خاطر آن است كه ما گفتوگو را در ميان خود جدي نگرفتهايم. گفتوگو باعث ميشود كه بسياري از اوهام ارتباطي ميان آدمها كنار برود. بسياري از پيشداوريها و پيشقضاوتها از ميان برداشته شود، به شرط اينكه افراد به قواعد و قوانين گفتوگو ملتزم باشند يعني اينكه نيامده باشند مثل پرتابگرهاي نيزه و ديسك و چكش، حرف خود را پرتاب كنند و بروند، بلكه آمدهاند كه عميقاً گوش بسپارند. مسلماً در ديد و بازديدهاي عيد هم هر اندازه كه ما با آدمهايي سر و كار داشته باشيم كه آماده گوش دادن هستند و صداي ذهن خود را كم كردهاند تا بدون داوريهاي شتابزده به حرفهاي ديگران گوش بسپارند، احتمال اينكه افراد از اين مصاحبتها لذت ببرند و خواستار ادامه آن باشند بيشتر خواهد بود تا اينكه ما با آدمهايي طرف باشيم كه تا كلام از دهان طرف مقابل بيرون نيامده آن كلام را در لعابي از مواد آمادهاي كه از پيشداوريها و قضاوتهاي شتابزده در ذهن مهيا كردهاند آغشته ميكنند و در نتيجه آنچه كه ميشنوند شايد ربطي به كلام فرد مقابل ندارد و در اينجاست كه جرقه بسياري از سوءتفاهمها زده ميشود و چه بسا اين ديد و بازديدها نه تنها آدمها را به هم نزديك و مهر و الفتي ايجاد نكند بلكه در نقطه مقابل، آتش نزاعها را هم تيزتر كند.
خوب است كه در آستانه عيد نوروز در هر زمينهاي كه حس ميكنيم نقطه ضعفهايي جدي در ما وجود دارد با پذيرش آن نقاط تاريك در ذهن و روحمان تمرينهايي در جهت بهبود وضعيت به خودمان بدهيم.