مشکلات عجيبي که حاکم بر ورزش و به خصوص فوتبال است، از يک فکر کوتاه شروع و به يک فاجعه بزرگ ختم ميشود. تصميمات غلطي که آدمهاي نامتخصص براي پاس گرفتند، کار را به اينجا کشاند که الان بايد شاهد حضور يکي از قطبهاي فوتبال ايران در ليگ دسته سوم باشيم، تيمي که سالها در فوتبال ايران افتخارآفريني کرد و حتي پرچم ايران را در آسيا به اهتزاز درآورد. پاس يکي از قدرتهاي فوتبال ايران بود که چهار، پنج کاپيتان تيم ملي از اين تيم بودند. چند رئيس فدراسيون و سرمربي تيم ملي سابقه حضور در باشگاه بزرگ پاس را داشتند. همچنين سالهاي سال مليپوشان زيادي از پاس در تيم ملي درخشيدند. متأسفانه خودبزرگبيني و تفکر غلط برخي افراد باعث شد تا اين بلا سر پاس بيايد. در زمان وقوع اين اتفاق هيچيك از مسئولان و نمايندگان تهران هيچ حمايتي از پاس نکردند و همه چيز دست به دست هم داد تا امروز شاهد نابودي کامل پاس باشيم.
بلايي که سر پاس آمد قطعاً در سالهاي ديگر بر سر راهآهن و صبا هم خواهد آمد. در حال حاضر شاهد هستيم که اين تيمها در قعر جدول رقابتهاي ليگ دسته اول قرار دارند و شايد چند سال ديگر آنها هم به ليگ دسته سوم سقوط کنند. پيشکسوتان باشگاه پاس هميشه دور هم جمع ميشوند، اما در مورد تنها چيزي که صحبت نميکنند باشگاه پاس است، چون ديگر اين باشگاه هيچ ارتباطي به ما ندارد. از روزي که پاس به همدان منتقل شد، پيشکسوتان باشگاه هم خودشان را کنار کشيدند، چراكه باشگاهي که در همدان فعاليت ميکند هيچ ارتباطي به ما ندارد. در حال حاضر هم اگر پاس بخواهد به تهران برگردد و با همفکري و اتحاد پيشکسوتان بار ديگر احيا شود از کجا معلوم که اگر بعد از سالها اين تيم دوباره به سطح اول فوتبال ايران برسد، بار ديگر مسئولي بلند نشود و درخواست انتقال پاس را به استاني ديگر ندهد؟ در جايي که مسئولان ورزشي و سياسي بدون هيچ تخصص و پيشزمينهاي تصميمات اشتباه ميگيرند، نبايد اميدوار باشيم که بتوانيم بار ديگر پاس را به تهران برگردانيم و آن را احيا کنيم.