ایزد مهرآفرین
فيلم «ماهورا» به كارگرداني حميد زرگرنژاد، يك فيلم بومي است. طي ساليان اخير فيلمهاي بومي جايي در چرخه اكران سينماي ايران نداشتهاند. اين فيلمها براي ديده شدن و همچنين بازگشت سرمايه يا راهي جشنوارههاي اروپايي شدهاند يا راهي شبكههاي استاني! در واقع فيلمهاي بومي همواره قرباني چرخه معيوب اكران «فيلمهاي ونك به بالا» بودهاند.
زرگرنژاد اما در ساخت ماهورا تلاش كرده در عين حفظ اصالتِ بوميت، مخاطب خود را از دست ندهد. حصول چنين نتيجهاي ماحصل تلاش جمع كثيري از عوامل اين فيلم است چراكه اساساً اين شكل از فيلمسازي همچون راه رفتن روي لبه تيز تيغ است كه افتادن از يك طرف، غلتيدن به حصار مخاطبي خاص را به دنبال دارد و منحرف شدن به يك طرف، فاصله گرفتن از ارزشها و اصالتها و بكرياتِ بوميت را همراه ميآورد. زرگرنژاد اما با ذكاوت و فراست تنگناي موجود را دريافته و با در نظر داشتن پارامترهاي مختلف فيلمي ساخته كه در عين حفظ ارزشهاي بومي از ظرفيت لازم براي جذب مخاطب عام برخوردار است.
داستان فيلم ماهورا در مهر ماه 1359 يعني آغاز تجاوز رژيم بعثي به كشور ما ميگذرد و از اين نظر ماهورا يك فيلم دفاع مقدسي است. شكل و شمايل قصه فيلم، از يك منظر كلي، از فيلمهاي جنگي دهه 60 و سالهاي ابتدايي دهه 70 سينماي ايران تبعيت ميكند؛ شكلي از فيلمسازي كه به دلايل اجتماعي، سياسي، فرهنگي و تكنولوژيك طي دهههاي 80 و 90 به حاشيه رانده شد. در آن فيلمها قهرمان و يارانش گمشدهاي داشتند؛ يك شيء گمشده كه از ارزش فوق العادهاي در امور جنگي برخوردار بود. ميكروفيلم، فلاپي ديسك و در اين اواخر گاوصندوق از اين دستهاند و درام حول كشمكشي كه بين نيروهاي معارض براي يافتن و تصاحب آن شيء در ميگرفت به وجود ميآمد. طبق همان الگو قهرمان ماهورا و يارانش به دنبال يافتن يك صندلي هستند. صندلي به خودي خود در درام اهميتي ندارد. صندلي يك وسيله است، يك بهانه براي شكلگيري تعارض دراماتيك.
(رجوع شود به عنصر مك گافين در سينماي هيچكاك) يكي ديگر از ويژگيهاي فيلم ماهورا بها دادن به طبيعت است. فيلمهاي بومي همواره از طبيعت به عنوان عنصري پويا، تعيينكننده، زنده، لطيف و در عين حال قدرتمند استفاده ميكردهاند. هور در ماهورا، مهمترين تجلي حضور طبيعت است. فيلمساز سعي كرده هور را وجودي مستقل، صاحب قوه درك و اراده معرفي كند. چنين نگرشي سبقهاي ديرين دارد و به نگره انسان كهن به مادر طبيعت يا خداي طبيعت باز ميگردد. از ديگر وجوه فيلم ماهورا، مستندنگاري است. پرداختن به يكي از وقايع فراموش شده يا به چشم نيامده روزهاي آغازين جنگ تحميلي، شمايلي دردمندانه به فيلم بخشيده است. فيلمساز، مسئولانه تلاش كرده فريادهاي مدفون شده آدمهاي آن عشيره را به گوش همگان برساند. فيلمساز در هيئت يك مستندنگار تلاش كرده كه يكي از مهمترين رسالتهاي مستندنگاري را كه همانا آگاهي بخشي به مخاطب است به انجام برساند. او با هوشمندي و به سبك فيلمهاي معاصر تصاويري مستند از آن واقعه را در پايان فيلم خود گنجانده تا به مخاطب يادآوري كند كه هر آنچه در طول فيلم ديده، بهرهاي از واقعيت در دل خود دارد.