کد خبر: 893349
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۴
«جلوه‌ها و ناگفته‌هايي از بزرگ‌ترين استقبال قرن» در آيينه خاطرات آيت‌الله سيدعلي‌اصغر دستغيب
بي‌ترديد بر آنچه در دوازدهمين روز از بهمن ماه 1357 در خيابان‌هاي تهران روي داد، نامي جز «بزرگ‌ترين استقبال قرن» نمي‌توان نهاد؛ چيزي كه جرايد وقت نيز بدان اشاره كردند.
  احمدرضا صدري

بي‌ترديد بر آنچه در دوازدهمين روز از بهمن ماه 1357 در خيابان‌هاي تهران روي داد، نامي جز «بزرگ‌ترين استقبال قرن» نمي‌توان نهاد؛ چيزي كه جرايد وقت نيز بدان اشاره كردند. جمعي عظيم از مردم تهران و شهرستان‌ها، از ساعت‌ها قبل در خيابان‌ها، به اميد يك لحظه ديدارِ رهبري - كه سال‌ها قبل به جرم دادخواهي از ايران تبعيد شده بود- صف كشيده بودند و رسيدن اتومبيل حامل او را در انتظار بودند. همان‌گونه كه اشارت رفت، در آن روز بسياري از علما، نخبگان و مردم شهرستان‌ها نيز براي استقبال از امام خميني رهسپار تهران شدند كه آيت‌الله حاج‌سيدعلي‌اصغر دستغيب نيز در زمره آنهاست. مقالي كه پيش رو داريد، درصدد بازخواني خاطرات وي از رويداد ورود رهبر كبير انقلاب به ايران و نيز سلسله رويدادهاي بعدي و منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي است. اميد آنكه علاقه‌مندان را مقبول افتد.
   
  شيراز در آستانه ورود رهبر كبير انقلاب به ايران
از آغازين روزهاي بهمن 1357، تصميم امام خميني براي بازگشت به ايران علني شد. اعلام اين خبر در تمامي شهرهاي كشور شوري زايدالوصف برپا كرد و آنها را به انديشه چگونگي استقبال از امام انداخت. آيت‌الله سيدعلي‌اصغر دستغيب درباره بازتاب خبر بازگشت امام به ايران در شيراز مي‌گويد: «انتشار خبر تصميم امام خميني (قدس‌سره) مبني بر بازگشت به ميهن اسلامي هر ايراني را ذوق‌زده كرد و شور و شوق جديدي سراسر كشور را فراگرفت. در هر كوي و برزن، پير و جوان و مرد و زن سخن از مراجعت امام امت داشتند. در سطح شهر جلسات و نشست‌هايي در اين رابطه و براي آمادگي جهت ورود رهبر كبير انقلاب اسلامي برگزار شد. نمونه‌اي از آن جلسه‌اي بود كه در دانشگاه و با حضور استادان متعهد و انقلابي برگزار شد و من هم دعوت شدم. از جمله حاضرين كه زياد هم فعال بود آقاي دكتر علي‌اكبر حسيني را به خاطر دارم. همه شادمان بودند و روحيه اميدواري بيش از هر زمان از چهره‌ها نمودار مي‌گشت. در آن جلسه تصميمات خوبي جهت آمادگي و اقدامات در سطح دانشگاه اتخاذ گرديد».
  جلسه مهم علماي مبارز تهران در مدرسه رفاه
راوي خاطرات پس از برنامه‌ريزي‌هاي استقبال از امام در شيراز، براي شركت در مراسم به تهران مي‌آيد و در جلسه روحانيون مبارز تهران در مدرسه رفاه شركت مي‌كند. او دستور اين جلسه را بررسي موضوع سفر بختيار به نوفل لوشاتو براي ديدار با امام مي‌بيند و در روايت مذاكرات آن مي‌گويد: «به تدريج مردم آماده حركت به سمت تهران براي استقبال از امام(ره) مي‌شدند. من هم در معيت جمعي از برادران و خواهران ديني عازم تهران شدم و در يكي از منازل نزديك مسجد لرزاده مستقر شديم. سراسر تهران واقعاً بسيج عمومي و قيام براي خدا بود. عيناً صحنه صدر اسلام مشاهده مي‌شد و خاطره ايثار و فداكاري مسلمانان از جمله مهمان‌نوازي مسلمانان مدينه (انصار) از مسلمانان مكه (مهاجرين) تجديد و تاريخ تكرار شده بود. از آنجا كه نسبت به حوادث جديد و تاريخ دقيق بازگشت حضرت امام (اعلي‌الله مقامه) بي‌خبر بوديم، بعد از نماز مغرب و عشا تنها به سمت مدرسه رفاه حركت كردم، چون مركز تجمع ياران امام و محل تصميم‌گيري نسبت به مسائل جاري پس از دريافت خط مشي كلي و رهنمودهاي حضرت امام بود. وقتي به آنجا رسيدم، مشاهده كردم كه شهيد مظلوم آيت‌الله دكتر بهشتي و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي (مدظله‌العالي) مي‌خواهند وارد شوند. نزديك رفتم پس از سلام و احوالپرسي آيت‌الله خامنه‌اي اشاره فرمودند و به همراه معظم‌له داخل شدم. در يكي از اتاق‌ها مجمع بسيار باشكوهي متشكل از حدود 30 نفر از علماي اعلام و اركان انقلاب از جمله آيت‌الله مطهري برقرار بود و درباره درخواست بختيار براي ملاقات با امام(ره) در نوفل لوشاتو بحث مي‌كردند كه ظاهراً امام از مجموعه ياران خاص و مشاورين خود در ايران نظرخواهي فرموده بودند كه از اظهارنظرها و بحث‌هاي طولاني، نتيجه‌اي كه در نهايت به محضر امام(ره) اعلام شد و تأييد فرمودند اين بود كه قبل از استعفا به هيچ وجه بختيار را به حضور نپذيرند. متعاقب آن فرودگاه بسته شد و پرواز امام (سلام‌الله‌عليه) به تأخير افتاد. روزي كه بنا بود امام وارد شوند و مانع شدند، سيل خروشان مردم به سمت بهشت‌زهرا سرازير شد. صبر مردم لبريز شده و خشمگينانه عليه بختيار و پس‌مانده‌هاي رژيم طاغوت قيام كردند و تظاهرات گسترده‌تر و شعارها كوبنده‌تر شد. در بهشت‌زهرا جمعيت‌هايي از راه مي‌رسيدند كه بعضي از آنها دستشان را كه با خون پاك شهيدان رنگين شده بود نشان مي‌دادند و بدين ترتيب فرياد خشم ملت رساتر و آتشين‌تر مي‌شد. در بهشت‌زهرا آيت‌الله بهشتي سخنراني كرد كه در طول مدت سخنراني ايشان هليكوپتر بر فراز بهشت‌زهرا و بالاي سر مردم در پرواز بود و در مقاطعي از سخنراني به اشاره شهيد بهشتي مشت‌ها به سمت هليكوپتر گره مي‌شد. پس از سخنراني ايشان، قطعنامه توسط آيت‌الله خامنه‌اي (مدظله) قرائت شد».
 
  چند و چون تحصن روحانيون در مسجد دانشگاه تهران
روحانيون مبارز تهران و شهرستان‌ها در اعتراض به تعويق سفر امام خميني به ايران، در مسجد دانشگاه تهران تحصن كردند. اين حركت آنان، بازتاب گسترده‌اي در سپهر سياسي ايران داشت و نمادي از وحدت روحاني و دانشگاهي قلمداد گشت. آيت‌الله دستغيب درباره حاشيه و متن اين رويداد مي‌گويد: «بالاخره يك پيام سري به عموم روحانيون اعلام شد كه هر چه سريع‌تر خود را به دانشگاه رسانده و به عنوان اعتراض نسبت به ممانعت از بازگشت امام در مسجد دانشگاه متحصن شوند. البته طبق قرار با فاصله از يكديگر و پراكنده وارد شديم كه مبادا عناصر رژيم حساس شده و مانع ورود شوند. بدين ترتيب داخل مسجد دانشگاه شديم و تحصن آغاز شد. مسجد دانشگاه به تدريج مملو از علما و روحانيون تهران و شهرستان‌ها مي‌شد. حدود سه شبانه‌روز متحصن بوديم. شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا كه به امامت يكي از اعاظم برپا مي‌شد يك برنامه سخنراني هم بود و پس از صرف شام مختصر، استراحت مي‌كرديم. عده زيادي از مردم مؤمن و انقلابي در محوطه مسجد مي‌ماندند و هر چند از طرف روحانيت و متحصنين، از ايشان تقاضا مي‌شد كه با توجه به سرماي شديد و كمبود امكانات به منازل خود رفته و روز مراجعت كنند آن مردم خونگرم و برخوردار از عواطف ديني به هيچ وجه حاضر به رفتن نبودند و مي‌گفتند ما مي‌ترسيم اگر دانشگاه را تخليه كنيم رژيم خون‌آشام با يك حمله همه شما را از بين ببرد. اصل برنامه صبح‌ها بود. ابتدا صبح زود پس از اقامه نماز و تعقيبات راهپيمايي روحانيون و مردم حاضر در دانشگاه با شكوه خاص و همراه با شعارهاي انقلابي در محوطه انجام مي‌گرفت سپس مجلس در مسجد برگزار مي‌شد. دستجات مردم به صورت تظاهرات به مسجد دانشگاه و اطراف آن رو مي‌آوردند و از سخنراني و رهنمودهاي روحانيون بزرگواري همچون آيت‌الله خامنه‌اي و استاد شهيد مطهري و شهيد مظلوم بهشتي و آيت‌الله طالقاني و ديگران بهره‌مند مي‌شدند. اين برنامه كه تا ظهر ادامه مي‌يافت در جهت ارتقاي سطح معلومات ديني و بينش انقلابي و حل شبهات القاشده از سوي دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي از خارج و داخل كشور بسيار مفيد و سازنده بود. ضمن اينكه مردم به وسيله تماس مستقيم با روحانيت مبارز هم از اخبار و حوادث جديد مطلع مي‌شدند و هم تكليف و وظيفه اسلامي، انقلابي خود را دريافت مي‌كردند. علاوه بر اين مشاهده اتحاد و انسجام و حضور متشكل علما و روحانيون از سراسر كشور موجب دلگرمي و اميدواري و وحدت بين اقشار ملت مي‌شد و مبارزه لحظه به لحظه اوج بيشتري مي‌گرفت. صداي رگبار مسلسل از خيابان‌هاي اطراف دانشگاه به گوش مي‌رسيد و مردم شاهد به شهادت رسيدن فرزندان عزيز اسلام و انقلاب بودند. در يكي از شعارهاي جمعي در مقابل مسجد دانشگاه اظهار مي‌داشتند: رهبران رهبران، ما را مسلح كنيد. به خاطر دارم عصرها هم برنامه سخنراني و سرود‌هاي انقلابي در مسجد دانشگاه برگزار مي‌شد. بعضي از علما و روحانيون تهران و شهرستان‌ها كه امكان حضور دائم در مسجد دانشگاه براي آنها نبود معمولاً چند ساعتي آنجا حضور مي‌يافتند. از جمله يكي از شب‌ها آيت‌الله شهيد حاج‌عبدالحسين دستغيب چند ساعتي به جمع متحصنين پيوستند. بعضي از روزنامه‌ها و مطبوعات كه از بركت انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام و ايثار و فداكاري ملت مسلمان ايران تا حدودي از يوق اسارت رژيم طاغوت خارج شده بودند اخبار تحصن مسجد دانشگاه تهران را منعكس و حضور روحانيت شهرستان‌ها از جمله شيراز را در جمع متحصنين مسجد دانشگاه درج نمودند».
 
حركت به سمت فرودگاه و ورود رهبر انقلاب
روحانيون متحصن در مسجد دانشگاه تهران، پس از اعلام قطعي ورود امام خميني در 12 بهمن 1357، به صف بي‌انتهاي مستقبلين پيوستند. روايت آيت‌الله سيدعلي‌اصغر دستغيب از اين رويداد بي‌نياز از هرگونه توضيح است: «پس از گذشت چند روز، شب دوازدهم بهمن اعلام شد كه فردا به طور قطع حضرت امام (قدس‌سره‌الشريف) تشريف مي‌آورند، شب بسيار پرشوري بود براي ديدار امام لحظه‌شماري مي‌كرديم. صبحگاه بعد از اقامه نماز آماده حركت شديم، كارت مخصوص ورود به سالن فرودگاه توزيع شد و در كنار خيابان بيرون دانشگاه منتظر رسيدن وسيله نقليه بوديم، انتظار قدري طولاني شد و به خاطر دارم آيت‌الله دستغيب با ضعف مزاجي كه داشتند خسته شدند و فرمودند خوب است از يكي از آقايان سؤال كنيد توقف ما در اينجا چه مقدار خواهد بود؟ به سمت يكي از آقايان كه آن روز دست‌اندركار امور بود رفتم، با برخوردي سرد و غيرمنتظره مواجه شدم. چند قدم اين طرف‌تر تا جايي كه به خاطر دارم پايم به كنار جدول گرفت و عينك از چشمم افتاد و شكست. در آن شرايط به شدت نگران و متأثر شدم چون فكر مي‌كردم هنگام ورود امام نتوانم از فاصله‌اي دور معظم‌له را به خوبي ببينم. در همين فكر بودم كه در پياده‌رو خيابان يك مرتبه با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي (مدظله‌العالي) مواجه شدم. معظم‌له با چهره‌اي گشوده و متبسم فرمودند آقا كجا؟ و بلافاصله پرسيدند عينك را چه كرديد؟ از ديدار ايشان و برخورد دوستانه و با سعه‌ صدرشان بسيار مسرور شدم و جريان را بيان داشتم. معظم‌له فوراً عينكي را از جيب خود درآورده با كمال لطف و مرحمت فرمودند: اين را امتحان كنيد. عينك را به چشم زدم، احساس كردم تطبيق دارد و مشكلي نيست. تمام نگراني من برطرف شد. از ايشان تشكر كردم و دقايقي بعد وسيله نقليه رسيد و به سمت فرودگاه حركت كرديم. آنچه در راه ديديم از عشق مردم به امام عزيز خود وصف‌ناكردني است. به هر حال وارد سالن فرودگاه شديم و به فاصله كوتاهي چشم‌مان به جمال خورشيد مغرب، آن انسان كامل و رهبر الهي روشن شد. حال و هواي سالن و سكوت حاكم بر آن عجيب بود. گويي تنها صداي قلب‌ها كه از شوق مي‌تپيد، شنيده مي‌شد و سپس سرود مخصوص كه توسط جوانان پاك‌طينت و پاكدل خوانده شد و در نهايت سخنان دلنشين و روح‌افزاي امام آن منجي بزرگ و شكننده ظلمت شب و هدايتگر بشريت در عصر ما، انسان را از خود بي‌خود مي‌ساخت. همان طور كه همه مي‌دانيم درياي خروشاني از انسان‌هاي تحول‌يافته و الهي‌شده روح خدا را همچون جان شيرين در آغوش گرفته و به سمت بهشت‌زهرا و خاك پاك گلگون‌كفنان انقلاب اسلامي، سرازير شدند. جلسه ديدار روحانيون با حضرت امام بعد از نماز مغرب و عشا در محل اقامت معظم‌له برگزار شد، روز بعد از ملاقات با آن بزرگوار به سمت شيراز حركت كرديم».
 
  22 بهمن 1357 و پيروزي انقلاب اسلامي
راوي خاطرات پس از حضور در مراسم عظيم استقبال از امام خميني و ديدار با ايشان، به شيراز بازگشت كه شاهد روزهاي اوج و پيروزي انقلاب اسلامي در اين شهر باشد. او اين روزها و ساعت‌هاي سرنوشت‌ساز را اين‌گونه توصيف مي‌كند: «در شيراز برنامه تظاهرات ادامه يافت تا صبح روز 22 بهمن كه طبق قرار قبلي در صحن مطهر حضرت احمد بن ‌موسي شاهچراغ(ع) حضور يافتيم. جمعيت رو به آنجا سرازير بود. مقداري كه گذشت آقاي مهندس رجبعلي طاهري اعلام كردند به قصد خلع سلاح كلانتري‌ها حركت مي‌كنيم. بدين ترتيب كلانتري‌هاي 3 و 4 به وسيله مردم خلع سلاح شد اما مقابل شهرباني با لجاجت و كينه‌توزي مزدوران رژيم و تيراندازي از بالاي برج‌هاي ارگ كريمخاني تعدادي از همشهريان انقلابي و فداكار به شهادت رسيدند و در نهايت به دنبال ايستادگي و مقاومت و پايداري مردم باوفا، عناصر ناپاك و مأموران پليد شهرباني، مركز ثقل بقايا و تفاله‌هاي رژيم سفاك سقوط كرد و به دست مردم قهرمان و ايثارگر شيراز افتاد و متعاقب آن ابتدا از سيماي مركز فارس و با فاصله زماني كوتاه از سيماي تهران پيروزي ملتي سلحشور و شهيدپرور اعلام شد و جهانيان از واقعه‌اي عظيم و تحّولي شگرف در ايران اسلامي مطلع شدند».
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر