مريم ترابي
چقدر باب ميل ديگران بودن براي شما مهم است؟ چقدر اين ديگران در تصميمگيريهاي شما دخالت دارند؟ چقدر افراد ديگر در چيدمان زندگي شما نقش دارند؟ يا تا چه حد به تأييد ديگران براي انجام كارهاي خود محتاج هستيد؟ بد نيست هر از گاهي با خود خلوت كنيم و اين سؤالها را از خود بپرسيم. به اين دليل كه امروزه اين ديگران در زندگي ما نقش بسيار پررنگي پيدا كردهاند. نظر و تأييد آنها نقش تعيينكنندهاي در زندگي ما بازي ميكند. اين نظر ديگران، ما را وارد ميدان رقابت كرده است. به همين جهت زندگي ايراني امروز با زندگي ايراني ديروز بسيار متفاوت شده است. ديروز همه به داشتههاي يكديگر افتخار ميكردند ولي امروز حسادت ميكنند. ديروز هم، رقابت بود ولي از نوع سالم آن ولي امروز رقابت هست اما از نوع بيمار آن. امروزه قرار نيست كسي از ديگري عقب بماند. همه بايد در تجملات بالاترين و بهترين باشند! اين رقابت ناسالم با ديگران ما را وادار به كارهايي ميكند كه لزومي به انجام آن نيست و اصلاً در اولويتهاي زندگي ما قرار ندارد ولي وقتي دوستان ما و آشنايان ما انجام دادهاند پس ما هم بايد انجام دهيم!
نمايشي براي خوشايند ديگران
سبك زندگيمان به دليل ايجاد فضاي رقابت و چشم و همچشمي در جامعه، تحتالشعاع اين فضا قرار گرفته است. اين ديگران هستند كه در اين فضاي آلوده تعيينكننده اولويتهاي زندگي ما شدهاند. چند ماهي به شب عيد و تغيير و تحولات خانه و زندگي نمانده است، در نتيجه به اعتقاد خيليها چيدمان و دكوراسيون منزل بايد متناسب با مد روز باشد. تقريباً اكثر خانمهاي خانه تصميم ميگيرند كه مبل و دكوراسيون خانه را براي عيد تغيير دهند، در حالي كه از عمر همين دكوراسيون يك سال بيشتر نميگذرد، ولي وقتي دختر عمه و دختر خاله و همسايه طبقه بالايي دكوراسيون منزل خود را تغيير ميدهند لابد ما هم بايد آن را تغيير بدهيم، حالا به چه قيمتي و با چه قرض و قوله و مكافاتي، اين ديگر فرع موضوع است! يا براي سفرهاي نوروزي حتماً بايد ماشين خود را عوض كنند. با اين ماشين فعلي نبايد سال جديد را آغاز كنند! در اين ميان شركتها و نمايندگيهاي فروش خودرو از اين فضاي آلوده بيشترين استفاده را ميبرند و با تبليغات و فروش خودرو با اقساط بلندمدت، اين دست از افراد را مجاب به خريد خودرو جديد ميكنند. افرادي هم كه نگاه ديگران برايشان اهميت دارد معمولاً قرباني اين شركتها هستند و با قيمت گزافي خودروي شاسيبلندي كه تو چشم همسايه و دوست و آشنا برود را خريداري ميكنند حتي اگر اين خودرو چيني باشد. اين افراد مدام نگران حرف و قضاوت مردم هستند. دوستانشان را هم بر همين اساس انتخاب ميكنند. مثلاً اگر چند خودرو مدل پايين جلوي خانهشان پارك كنند يا ميوه و شيريني و انواع غذاهاي آنچناني در مهمانيهايشان نباشد، به خيالشان آبرويشان رفته است. در واقع زندگيشان نمايشي براي خوشايند ديگران شده است، ولي چنين آدمهايي متوجه نيستند كه دود اين خريدهاي چشمكوركن در نهايت به چشم خودشان ميرود و اشك خودشان را درميآورد.
نيازهايمان جابهجا شده است
اين فضاي آلوده چشم و همچشمي و اهميت نگاه ديگران، افراد را حتي در درجهبندي اولويتهاي زندگي خود به بيراهه كشانده است. نيازهاي كاذب جاي خود را به نيازهاي اصلي زندگي داده است. در گذشته اولين نياز داشتن يك سرپناه با سند مالكيت بود. همه افراد تلاش ميكردند تا پولي پسانداز كنند كه با آن براي خود خانهاي بخرند. بعد از خانه تمام تلاشها و پساندازها براي خريد يك خودروي شخصي بود. بعد از آن ديگر به زندگي راحت فكر ميكردند مثل سفرهاي داخلي، خريد وسايل بهتر براي خانه و... ولي امروزه در زندگي يك خانه در يكي از مناطق خوب شهر در اولويت است حتي اگر استيجاري باشد و بعد داشتن يك ماشين شاسيبلند حتي اگر چيني و اقساطي باشد، بعد سفرهاي خارجي حتي اگر تا خرخره زير قرض برويم. در بعضي از خانوادهها هم اين ترتيب اولويت بههم ميريزد مثلاً موقعيت و محل خانه مهم نيست ولي داشتن ماشين شاسيبلند و رفتن به سفرهاي خارجي خيلي مهمتر است.
رقابت در چه چيزي؟
اگر بحث رقابت و پيشي گرفتن از يكديگر است چرا در صحيح خرج كردن و صرفهجويي كردن، رقابت نميكنيم؟ چرا در زندگي بر اساس عقلانيت - نه بر اساس چشم و همچشمي - رقابت نميكنيم؟ اگر به زندگي شهروندان در كشورهاي اروپايي هم نگاهي بيندازيم متوجه ميشويم كه آنها بر اساس نياز و تفكر پول خود را خرج ميكنند. مثلاً اگر قرار است لباسي تهيه كنند، لباسي را ميخرند كه هم از نظر جنس و كيفيت و هم از لحاظ قيمت با بودجه و درآمدشان مطابقت داشته باشد. آنها بر اساس حساب و كتاب دقيق پول خود را خرج ميكنند. در سبك زندگي آنها اسراف و بريز و بپاشهاي آنچناني جايي ندارد. براي آنها نظر ديگران مهم نيست. كاري كه صحيح است را انجام ميدهند. حتي افراد ثروتمند اروپايي هم در رفتار خود ملاحظات اقتصادي را رعايت ميكنند. مثلاً يك اروپايي مطابق حقوقي كه در ماه دريافت ميكند يك رستوران را براي غذا خوردن با دوستان خود انتخاب ميكند ولي ما برعكس، وقتي دوست و آشنايي به يك رستوران گرانقيمت رفته باشد ما هم حتماً بايد به همان رستوران برويم حتي اگر مجبور باشيم حقوق يك ماه خود را بپردازيم. به راستي چه دليلي دارد كه زاويههاي زندگيمان را بر اساس نگاه ديگران تنظيم كنيم؟
فكر فردا باشيم
نكته جالب در سبك زندگي امروزي اين است كه در بسياري از موارد الگوبرداري دقيقي از زندگي غربي داريم كه هيچ تناسبي با فرهنگ اصيل ايراني اسلامي ما ندارد. در واقع الگوي سبك زندگي امروزي معجوني از زندگي ايراني و غربي است ولي در اين مسير اصلاً صرفهجويي را از آنها تقليد نميكنيم. سعي نميكنيم مثل آنها اين تفكر را در خود ايجاد كنيم كه هر كس زندگي خود را با شرايط خاص خود دارد. زندگي ديگران و نگاه و نظر ديگران به ما هيچ ارتباطي ندارد. در واقع زندگي كردن با معيارهاي ديگران ديگر اسمش زندگي نيست اما افرادي با اينگونه رفتار كه فقط براي ديگران و براي جلب رضايت ديگران و عقب نماندن از ديگران زندگي ميكنند، سبك زندگي رقابتي و اسراف را در جامعه ترويج ميدهند. فرزنداني كه در اين خانوادهها بزرگ ميشوند نيز با همين اسراف و بريز و بپاشهاي بيدليل بزرگ ميشوند و به اين نوع زندگي عادت ميكنند. ما با اين روش غلط، نسلي را تربيت ميكنيم كه در آينده اقتصاد جامعه را بيمار ميكند. نسلي كه ياد نگرفته زندگي خود را چگونه مديريت مالي كند. نسلي كه ياد نگرفته چگونه بايد صرفهجويي و پسانداز كند. از خود بپرسيم اكنون كه اقتصاد جامعه بيمار است اگر اين نسل درست تربيت اقتصادي نشوند چگونه قرار است اقتصاد فرداي جامعه را درست مديريت كند؟