کد خبر: 889681
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۲
آسیب شناسی سلامت روابط زوجین با چه ساختاری صورت می پذیرد.
داریوش یوسف وند*

آسیب شناسی سلامت روابط زوجین با چه ساختاری صورت می پذیرد. چه مداخلات زوج درمانی و خانواده درمانی تخصصی در این زمینه انجام می شود! مداخلات متعددی در حوزه خانواده و‌مداخلات زوج درمانی امروزه در کشور صورت می پذیرد که دارای ساختار پارامتریک مناسبی نیستند. همچنین تعدد این مداخلات منجر به بروز فرایندهای گاها غیر پارامتریک و غیر تخصصی شده و خواهد شد افرادی که صلاحیت تخصصی مداخله در این حوزه حساس را دارند منجر به برخوردهای سلیقه ای و گاها بدون نتیجه مطلوب شده است. با این تفاسیر چه افرادی صلاحیت انجام این مداخله را دارند و این صلاحیت توسط چه کسی و با چه معیار سنجیی تایید شده است؟ برنامه های استراتژیک خانواده در کشور با چه طرحی و چه پشتیبانیی در حال رشد و توسعه است و با چه پشتیبانی نظری، علمی و مالیی! متولی این مداخلات چه کسانی هستند!: (حوزه های علمیه، روانشناسان: کدام روانشناسان؛: بالینی، تربیتی، خانواده، مشاوره، اجتماعی، صنعتی سازمانی.، قوه قضاییه، وزارت ورزش و جوانان، جامعه شناسان، مردم شناسان، روانپزشکان، سکس تراپیست ها، بهزیستی)؟ ناخدای این کشتی طوفان زده چه کسی است؟؟؟ آیا بلایی که بر سر اعتیاد آمده بر سر طلاق و خانواده هم خواهد آمد! چرا در این زمینه متخصصین مداخله نمی کنند! چرا متولی امر پرونده های خانواده و طلاق به صورت تنشی میان نقشی بین قوه ی قضائیه، سازمان ملی جوانان، بهزیستی، سازمان نظام روانشناسی، و... در آمده است! نقش متخصصین امر در این باره چیست. چه میزان از متخصصین خانواده و زوج درمانی انجمن ازدواج و خانواده ی کشور و همفکری دانشکده های تخصصی خانواده مثل دانشگاه شهید بهشتی استفاده می شود. چه افرادی دارای صلاحیت مشاوره خانواده هستند! سازمان نظام روانشناسی کمیته تخصصی خانواده را ندارد لذا به لحاظ حرفه ای صلاحیت ارایه مجوز مداخلات خانواده را به روانشناسان را ندارد زیرا خود سازمان دارای محدودیت حرفه ای است.

کدام یک از مشاورین خانواده ی کشور از انجمن ازدواج و خانواده کشور مجوز دریافت کرده اند! کدام یک دوره های تخصصی مرتبط با این حوزه را طی کرده اند. کدام یک اصول اخلاق حرفه ای مبتنی بر پروتکل انجمن ازدواج و خانواده اخذ کرده اند!به همین منوال ضروری است مرجع تعیین صلاحیت و‌صدور مجوز انجمن ازدواج و‌خانواده کشور باشد.نگاه ما به خانواده و طلاق چگونه باید باشد! آیا باید قهری و قضایی و محکمه ای باشد. آیا باید آسیب شناسانه باشد، آیا باید مبتنی بر آموزه های دینی و تقویت تابوها باشد؟ متولیان امر خانواده و ازدواج که داعیه دار تعیین و تکلیف هستند چه کسانی هستند! فرزندان طلاق حالشان چطور است، دارای چه سبکی از زندگی هستند. آیا دارای تجربه ی مناسبی از ارتباط والدینی هستند! آیا توانمندی والد شدن را به عنوان نسل آینده دارا هستند،! چه کسی و چه طرحی برای کاهش آسیب فرزندان طلاق تعریف شده است. آیا صرفا باید منتظر ماند تا بودجه ای تصویب شود و به دنبال آن بودجه دهها سازمان مدعی مداخله در این امور شوند تا هر کدام به نحوی به بودجه مورد نظر دست یابند. آیا متخصصین این حوضه دارای اختیارات عملکرد بالینی هستند! آیا در برنامه های تدوین شده تحت عنوان برنامه های توسعه با چشم انداز دور اندیشانه آسیب های مبتلا به، فرزندان طلاق در نظر گرفته شده است؛ اگر بله: سازوکار آن چگونه است! اگر خیر: چرا! بلایی که بر سر اعتیاد در کشور آمده نباید در حوزه ی خانواده رخ دهد. و بسیار حائز اهمیت است که این اتفاق برای بحث خانواده نیافتد و نباید اجازه داد افراد و سازمانهای متعدد به خاطر دستیابی به منافع سازمانی و یا نفع های اقتصادی خوابیده در پشت تلاشها، اقدام به مداخله در امر خانواده داشته باشند. بسیار حائز اهمیت است که افراد دارای تخصص و صلاحیت حرفه ای و بالینی در این حوزه دخالت داشته باشند؛ چنانچه غیر از این باشد نسل آینده ی کشور در معرض خطر جدی است و مسئله ای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت در واقع وضعیت سلامت بنیاد خانواده در کشور به مرز هشدار رسیده است و این هشدار صرفا متوجه افراد کنونی نیست بلکه تهدیدی است که در استراتژی بلند مدت کشور را تهدید می کند لذا معتقدم که عملکرد استاندارد شده و مبتنی بر اصول هر چند با گام کند بسیار بهتر از عملکرد هیجانی و مداخله ی مبتنی بر منفعت طلبی های فردی و سازمانی در این حیطه است. خانواده بنیاد شکل گیری آینده ی جامعه و شریان سلامت امروز جامعه است. با توجه به اهمیت خانواده و آسیب های مبتلا به امروز بنیاد خانواده و پیش آگهی نگران کننده ی آینده ی آن به نظر می رسد با تصمیمات گزاره ای و طیفی سازمانهای مختلف و مداخلات چند بخشی اما غیر مفید نمی توان چشم انداز روشنی در این باره متصور بود. امروزه وزارت بهداشت، سازمان بهزیستی، وزارت ورزش و جوانان، وزارت

دادگستری، قوه ی قضائیه، سازمان نظام روانشناسی، و... همه و همه در این فرایند دخالت و تاثیر گذاری دارند. این تاثیر گذاری های چند وجهی تا چه میزان منجر به دوام و پایداری و سلامت خانواده خواهد شد؛ را در نگاهی گذرا به آمار طلاق، اعتیاد، و خشونت می توان نتیجه گیری نمود. پرداختن به این حجم سنگین از مشکلات مبتلا به خانواده در کشور با عملکرد بین سازمانی نهادها و سازمان های مختلف در کشور نمی توان به سرانجام مطلوب رساند. در برنامه های چشم انداز توسعه به این مهم بسیار ضروری است با عنوان فاکتوری قابل اهمیت پرداخته شود.

لازم است یک سازمان متمرکز با مدیریت متمرکز و دارای پارادایم های علمی و تخصصی وارد عمل شود. بنابراين لازم است یک سازمان متمرکز با مدیریت تخصصی و‌ اختیارات مقتضی این فرایند را ساماندهی کند. با توجه به اهمیت موضوع؛ "تشکیل وزارت خانواده" در حال حاضر برای برون رفت از بحران فعلی و برنامه ریزی تخصصی و استراتژیک بلند مدت و مدیریت تخصصی، کارامد و پاسخگو ضروری است. تشکیل وزارت خانواده بسیار ضروری است.

طلاق نمود بیرونی یک جامعه پاتولوژیک است. نمود بیرونی عدم سلامت روان در جامعه است، که بصورت طلاق، اعتیاد، خشونت، افت تحصیلی، اعتیاد به اینترنت و... نمایان می شود. طلاق یک پاتولوژی است که دارای ریز فاکتورهای تقویت کننده ای است و نمود بیرونی آن طلاق است. ریز فاکتورهای آن چه میزان همبود با سلامت روان افراد جامعه است؟ مراکز مطالعاتی تا کنون آماری قابل استناد علمی و دقیق از سلامت روان در جامعه ارائه ندادند که بتوان با استناد به آن محورهای مطالعاتی و سیاست گذاری را متمرکز نمود. چنانچه آماری ارائه شده است یا دارای سوگیری بوده و یا اعتبار علمی آن زیر سوال رفته و بسیار با واقعیت فاصله داشته و دارد. مانند آماری که مرکز ملی مطالعات اعتیاد از میزان اعتیاد در کشور ارائه دادند که بسیار غیر علمی است و با واقعیت جامعه فاصله دارد. لذا در نبود استنادیه ی آماری برای متمرکز شدن سیاست گذاری و برنامه های هدفمند استراتژیک برای مداخله ی منتج به نتیجه ناگزیر از شواهد و بررسی فاکتورهای دیگر به بررسی آیتم های سلامت روان می پردازیم. که در مورد طلاق و ارزیابی بروز زیرساخت سلامت روان مداخله کننده می توان به این آیتم ها اکتفا نمود. بصورت شواهدی مستند می توان به آمار خشونت و پرخاشگری، آمار تصادفات، آمار اعتیاد، آمار بسیار خطرناک افت عملکرد و انگیزه های تحصیلی دانش آموزان، آمار تکان دهنده ی اعتیاد به اینترنت در همه ی اقشار جامعه بخصوص نسل نوجوان و کودکان، آمار بیکاری، وضعیت اقتصادی و معیشت و... پرداخت و اقتباس از نتیجه ای این آمار های تکان دهنده و بحرانی می توان به این نتیجه رسید که سلامت روان در جامعه در مرز خطر است و طلاق صرفا نمود بیرونی آسیب و پاتولوژی های دیگر در شریان زندگی روزمره ی جامعه است.

لذا پرداختن به مقوله ی طلاق بدون توجه به این فاکتورها عملا سیاست گذاری و طرح های مداخله ای را ابتر خواهد نمود. در واقع اختلالات حوزه ی سلامت روان از قبیل اختلالات روانی تنی یا سایکوسوماتیک مانند بیماری های گوارشی، اختلالات اضطرابی، افسردگی، خشونت، اعتیاد، سرطان، PTSD، آسیب های ناشی از بروز جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی منجر به بروز آسیب های عمیق در سلامت روان فردی، خانوادگی و اجتماعی شده است لذا نمی توان سلامت روان جامعه را در طیف نرمالی دانست.

میزان اختلالات شخصیت بیماری های پنهان دارای وجهه ی اجتماعی در افراد جامعه چقدر است؟ جامعه ی هدف چه میزان از آسیب شناسی و تشخیص بیماری های شخصیت اطلاع دارند؟ آیا اختلالات روانی صرفا منتج به همان اختلالات روانی تحت عنوان افسردگی وسواس یا اضطراب است؟ اگر همان اختلالات باشد جامعه عمومی و یا حتی تخصصی چه آماری از میزان شیوع این اختلالات دارند؟ زمانی که اطلاعات جامعه در این باره بسیار اندک است چگونه می توان انتظار داشت که اقدام درمانی یا پیشگیرانه ای کارامد و استراتژیک در این زمینه انجام خواهند داد؟ اختلالات شخصیت بیماری پنهانی است که در گستره ی زندگی بیمار سایه انداخته است. در این زمینه دو مشکل اساسی وجود دارد؛ بیمار نمی داند که بیمار است به طبع زمانی که نمی داند بیمار است برای درمان اقدامی نخواهد کرد و از طرفی زمانی که این بینش وجود ندارد طبعا درمانی هم رخ نخواهد داد و لذا با بیماری گسترده و پنهانی که بر تمام لایه های سبک زندگی فرد سایه انداخته است وارد زندگی می شود. بررسی آمار خشونت در جامعه نمایان کننده ی خشم درونی پنهان و آشکار اجتماعی و فردی است. بدون شک بروز جرائم و آمار بالای خشونت های منجر به مداخله ی پزشکی قانونی را نه با عنوان یک فاکتور عملکردی خشونت همان طیف افراد مورد بررسی قرار داد، بلکه مداخله ی اساسی این گونه است که خشونت و آثار آن دقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و اقدام کاربردی و مداخله ی بالینی در تمام سط

وح جامعه انجام گیرد؛ نه صرفا پرداختن به خشونت عملکردی افراد مرتکب جرم شده. " به عبارتی خشونت افراد مرتکب جرم شده نمود بیرونی خشونت نهفته ی بسیار عمیقی است که در سطح جامعه گسترش دارد". "کشتن آدمها سطحی ترین لایه ی خشونت است"(روزنبرگ) لذا برای مداخله ای کارآمد و موثر نیاز به مداخله ای اساسی در تمام طیف های جامعه است، حال با عناوین پیشگیری، کاهش، و توقف.

در مورد بحران طلاق نیز چنین است در واقع برای مداخله در بحران طلاق نمی توان صرفا به جمعیت هدف که افراد در معرض طلاق هستند و صرفا با مشکلات ارتباطی زوجین مداخله داشت، بلکه لازم است مداخله ای اثر بخش و مناسب در تمام سطوح جامعه با اهداف مداخله در بحران با هدف

کاهش آسیب و با هدف پیشگیری از تداوم بحران در نسل های آینده و امروز انجام شود. نکته ی کلیدی و مورد غفلت قرار گرفته در این فرایند زوج های در حال زندگی هستند که با آمار که به ازای

هر 4.2 ازدواج، آنها هم در معرض طلاق با احتمال 24% هستند. در واقع پیش بینی طلاق برای زوج های طلاق نگرفته با آمار موجود 24% است و این یک نقطه ی هشدار و خطرناک است.

با توجه به این آمار بحرانی وضعیت موجود سه طیف مداخله ضروری است؛ در ابتدا داشتن برنامه ی استراتژیک پیشگیری تخصصی در خانواده های سالم که احتمال 24% طلاق برای آنها قابل پیش بینی است، دوم پرداختن تخصصی به روان درمانی پیش از ازدواج، سوم؛ مداخله تخصصی در مورد مسئله ی طلاق است.

ما به درمان پیش از ازدواج نیاز داریم یا مشاوره پیش از ازدواج؟ هم اندیشی در این زمینه تا چه میزان متمرکز است؟ و تا چه اندازه این هم اندیشی دارای توافق نظری، ایدئولوژی و کاربردی است؟ آیا اختلاف دیدگاهها در این زمینه منجر به بروز آسیب های دوران تحول فلسفه در اروپا نخواهد شد؟ پایایی سلامت روان قبل از ازدواج انجام می شود یا خیر؟ چرا این مهم مورد توجه قرار نمی گیرد؟ چرا کمیته های تخصصی در این زمینه جای مداخله ندارند؟ آیا آسیب های یک ازدواج بدون سلامت روان برای سیاست گذاران و مدیران کلان روشن هست؟ آیا اهمیت پایایی سلامت روان اندازه ی یک آزمایش خون پیش از ازدواج نیست؟ چه کسی باید به این مهم بپردازد؟ چرا در برنامه های تدوینی سیاست های کلان این فاکتور بسیار مهم مورد توجه قرار نگرفته و نمی گیرد؟ جای خالی این مهم آنقدر احساس می شود که فقط در قالب چند سوال بدون پاسخ برای تامل می توان به آن پرداخت.

با توجه به آنچه ذکر شد مشاوره ی پیش از ازدواج عملا نمی تواند کارآمد باشد و صرفا نقش یک پیشگیری را دارد و پاتولوژی کماکان به قوت خود باقی است. با توجه به اینکه عوامل بسیار زیادی در بروز ازدواج نقش دارند؛ از قبیل دخالت خانواده ها، بالا رفتن سن ازدواج دختران، کاهش مسئولیت پذیری پسران، و... همان نقش پیشگیرانه ی مشاوره ی پیش از ازدواج را به کمترین اثر بخشی ممکن می رساند. حال تا چه میزان در این زمینه عملکرد مشاوران خانواده و زوج درمانی دارای معیارهای حرفه ای استاندارد شده هستند خود موضوعی است قابل تامل.

54000000 ایرانی پرونده سلامت الکترونیک دارند.

چند نفر ایرانی دارای پرونده ی سلامت روانی هستند. ثبت یک طلاق به ازای هر ۴/۲ ازدواج ، وجود یک زن معتاد به ازای هر شش مرد معتاد، و زنانه شدن اسیب های اجتماعیکاهش سن اعتیاد به زیر ۱۵ سال و ورود اعتیاد به مدارس، ایا جامعه ای بیمار دارای خانواده ای سالم خواهد بود!؟

*روانشناس باليني و استاد دانشگاه
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
مهناز
|
Netherlands
|
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۶/۱۰/۱۷
0
0
سپاس...خیلی خوب بود اما اگه خلاصه تر بود عالی میشد
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر