احمدرضا صدري
«غزني» از شهرهاي باستاني كشور افغانستان و يادگار يكي از دورههاي درخشان تاريخي در فرهنگ و ادب است. بسياري از آثار ارزشمند علمي و ادبي افغانها، در حوزه فرهنگي« غزني» پديد آمده است و مفاخر بسياري از اين شهر برخاستهاند. به دليل همين پيشگام بودن غزني و مردم آن در نشر فرهنگ و ادب اسلامي و فارسي است كه سازمان علمي و فرهنگي آيسسكو اين شهر را در سال 2013 به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام معرفي كرد، اما متأسفانه غزني با همه نام و گذشته درخشان خود، امروزه به صورت حزنانگيزي ويران و مسكوت مانده است. بر اهالي فرهنگ است كه اين تاريخ و فرهنگ پربار اسلامي و انساني و اين فرهنگپروري را دو باره زنده سازند و سازندگان آن را در منطقه و جهان معرفي كنند. اين ضرورت مجمع فرهنگي علما و طلاب «جاغوري» را واداشته است تا نوشتهها و مقالات تاريخي، علمي و ادبي را راجع به شهرغزني جمع كنند و در كتابي چهار جلدي به نام «غزني، بستر تمدن شرق اسلامي» در اختيار علاقهمندان بگذارند.
در اين كتاب از تاريخ، فرهنگ، زبان، جغرافياي تاريخي و مفاخر «غزني» بحث شده است. نگارندگان كوشيدهاند چهره غزني را در مجموعه تاريخ و جغرافياي تاريخي كشور آريانا يا پارس باستان نمايانند تا زمينه بازنگري و شناخت تاريخ كهن و سازندگان اين فرهنگ و تمدن مساعد شود.
در اين كتاب، بهويژه جلد اول آن، در كنار منابع پهلوي و عربي دوره اسلامي، به منابع بومي و باستاني سرزمين آريانا و خراسان (افغانستان) يعني به متون كهن ويدي، اوستايي و فارسي- دري توجه ويژه شده كه در تحقيقات و نوشتههاي سده اخير كشور كمتر بدانها پرداخته شده است.
نويسندگان اين كتاب برخلاف بسياري از نويسندگان قرن اخير، غزني و بانيان فرهنگ و تمدن آن را تنها بر اساس فرضيات بيگانگان و نظرات خاورشناسان معرفي نكردهاند، بلكه به منابع تاريخي معتبر، جغرافياي تاريخي، زبان و ادبيات، دين و مذهب، آداب و رسوم، نام باستاني و كنوني اقوام، چهره مردم، نامهاي باستاني شهرها، كوهها و نهرها، بناهاي كهن، پيكرههاي سنگي و غير سنگي، نگارهها، نگاربرجستهها و سنگنوشتههاي باستاني در حوزه غزني يا زابلستان زمين نيز توجه كردهاند. آنگاه پس از تحليل و قرار دادن عناوين يادشده در پهلوي و بعد از تطبيق آن با شواهد و مصاديق عيني و بيروني، نتيجهگيري كردهاند.
همانگونه كه اشارت رفت، گزينش غزني به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام براي سال 2013 در پنجمين نشست وزراي فرهنگ كشورهاي اسلامي در سال 2007 در طرابلس، پايتخت ليبي تصويب شد. انتخاب «غزني» به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام فرصتي ايجاد كرده است كه به گذشته تمدني، فرهنگي، علمي و تاريخي اين شهر نظري ژرف افكنده شود و جايجاي اين سرزمين باستاني را كه مركز دانشاندوزي، عالمپروري و تربيت مردان دين و سياست بوده و همواره نقش سازنده و پيشرو در گسترش ديانت، علم، هنر و بسط فرهنگ مهرورزي، همكاري، همدلي و زندگي مسالمتآميز داشته است، به نسل جوان و خسته از جنگ و خشونت و نسلهاي آينده معرفي شود.
تاريخ كهن، فرهنگ، زبان و تمدن غزني از تاريخ و تمدن آرياناي باستان و شهرهاي تمدنآفرين بلخ، باميان، قندهار، تخارستان، هرات و... جدا نيست، بنابراين سعي شده است با محوريت غزني، منظومه تاريخ و جغرافياي كهن آريانا و خراسان بررسي شود تا زمينه نگاه كلي به تاريخ كهن و نقش تمدنآفرين نياكان اين مردم و ذهنيتي جهت تمدنآفريني و حفظ افتخارات تاريخي فراهم شود. غزنيشناسي و تمدنپژوهي فرصتي است كه ملت افغانستان و ساير ملل همسايه، نسبت به داشتههاي تمدني، فرهنگي و تاريخي خود نگاه دو بارهاي بيندازند و بر اساس آن هويت ملي فاخر خود را بفهمند و بر پايه آن وحدت ملي ديرپا را بنيان نهند. غزني، نهتنها متعلق به مردم شريف ولايت غزني است، بلكه نماد داشتههاي فرهنگي ملت بزرگ افغانستان و جهان اسلام است.
آرياناي باستان، دو ايالت بزرگ يعني زابلستان و كابلستان دارد كه غزني در گذشته تاريخي اين مرز و بوم، مركز ايالت زابلستان بوده و زابلستان از پامير تا پوشنگ و زرنگ را در برميگرفته است. تمدن غزني در فرهيختگي و اقتدار آرياناي باستان ريشه دارد. غزني در دوران غزنويان و غوريان شكوهمندترين تمدن را پايهگذاري كرده است. آباداني اين حوزه شكوهمندي فرهنگي و آفرينش شاهكارها و نخستينهاي زبان پارسي- دري نشانه روشن آن است. فرازآمدگي تمدن و فرهنگآفريني غزني در گام نخست به فرهيختگي مردمان اين حوزه تاريخي و در گام بعد به توجه فرهنگمحورانه وزيران فرهيخته غزنوي مانند حسنك وزير، احمد حسن ميمندي، ابونصر احمد بن عبدالصمد، عبدالرزاق بن احمد بن حسن، حسن بن مهران، ابوبكر صالح، ابونصر مشكان، ابوالنجم اياز و... و نيز حاكمان غزنوي دارد. شكوهمندي تمدن غزني برخاسته از زمينه فرهيختگي مردمان و توان فرهنگ ديرينه پارسي در اين سرزمين است. «غزني» از شهرهاي اهورايي و اوستايي است كه در اوستا به نام «اوروا» ياد شده است. زمينههاي آماده فرهنگي شاهان غزني را واداشت كه به اين عنصر تأثيرگذار توجه شايسته مبذول كنند. تمدن و شكوه فرهنگي غزني برخاسته از فرهنگ درازناي اين مرز و بوم است وگرنه شاهان غزنوي به تنهايي از خلق و زمينهسازي آن عاجز بودند. شاهان آلبتكيني مجذوب و مقهور شكوه فرهنگي و فرهيختگي دانشمندان مردمي شدند و تمدن شرقي اسلامي را به وجود آوردند. شاهان غزنوي به عنوان حاكمان اين آب و خاك تأثير بيشتري در تحولات تمدني داشتهاند. ممكن است از نظر انديشه ديني گرايشهاي فرهنگي و شيوههاي تعامل با مردم، دانشمندان، مذاهب مختلف، مشربهاي فكري و... كارنامه متفاوتي به جا گذاشته باشند. شاهان غزنوي از نظر انديشه ديني، مذهبي و قومي، كارنامه تلخ تكفير، كشتار، تخريب و ويراني به جا گذاشتهاند. از ديدگاه فرهنگ و هنر، وزيران فرهيخته، شاهان، دانشمندان، شاعران و مردم فهيم غزني، كارنامهای بس درخشان و غير قابل تكرار داشتهاند. مهمترين و افتخارآميزترين دوره تاريخي غزني دوره مركزيت غزني در روزگار غزنويان و غوريان است كه غزنويان ـ وزيران، شاهان، دانشمندان، شاعران و مردم غزني ـ كارنامهاي بس درخشان را رقم زدهاند. مهمترين تحول و رشد فرهنگي در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي شرقي و پارسي در اين حوزه تاريخي رخ داده است. مهمترين كتابها و شاهكارهاي شعر زبان پارسي مانند شاهنامه فردوسي، ديوان و بهويژه حديقه الحقيقه سنايي، ديوانهاي عنصري بلخي، فرخي سيستاني، عسجدي مروزي، منوچهري دامغاني، مسعود سعد سلمان و... در غزني پديد آمده است. شاهكارهاي نثر زبان پارسي مانند كليله و دمنه، كشف المحجوب، تاريخ بيهقي، قابوسنامه و... در غزني خلق شده است. در شكوفايي فرهنگي غزني وزيران دانشمند، شاهان باسواد غزنوي، دانشمندان، شاعران، فرهيختگان و هنرمندان نقش برجستهاي داشتهاند. متأسفانه به دليل آنكه پس از آن دوران فاخر غزني مركزيت خود را از دست داد مفاخر غزني نيز به باد فراموشي سپرده شدهاند. از ديدگاه سبكشناسي در شعر نيز يكي از سبكهاي فاخر زبان پارسي سبك خراساني است. اگر به سبك خراساني سبك غزنوي هم گفته شود سخن گزافي نخواهد بود، اما حق آن است كه صاحبنظران منصف زبان پارسي- دري همه فرآوردههاي ادبي غزني را مطالعه و مكتب ادبي غزني را تدوين كنند، چراکه مهمترين شاهكارهاي زبان پارسي در غزني توليد شده است.