از زمان اجرايي شدن برجام به عنوان يك توافقنامه بينالمللي، جمهوري اسلامي به عنوان يك طرف اين توافق، نشان داد در عمل به تعهدات خود جدي است. گزارشهاي مستمر آژانس بينالمللي انرژي هستهاي طي اين مدت، پايبندي كامل ايران به برجام را نشان ميدهد. مواردي كه امريكاييها مدعي نقض برجام از سوي ايران هستند، هيچ مستند حقوقي نداشته و صرفاً ادعايي مبتني بر زيادهخواهي آنان است. امريكاييها از آزمايشهاي موشكي جمهوري اسلامي ايران، به عنوان نقض برجام ياد كرده، آن را محكوم ميكنند. اين در حالي است كه برجام هيچ ارتباطي با برنامه موشكي ايران ندارد و صرفاً موضوع هستهاي را شامل ميشود. اما در طرف ديگر اين توافق بينالمللي، امريكاييها به عنوان كشور اصلي در گروه 1+5؛ از زمان اجرايي شدن برجام تاكنون، نشان دادهاند كه در عمل نه تنها به دنبال عمل به تعهدات خود نيستند، بلكه برخلاف برجام به دنبال وضع و تشديد تحريمهاي جديد عليه ملت ايران ميباشند. طبق برجام، امريكاييها متعهد شدهاند:
1 ـ تمامي تحريمهاي هستهاي را لغو كنند و تحريمهاي لغو شده را ديگر برنگردانند.
2 ـ هيچ تحريم جديدي را عليه ملت ايران تحت هيچ عنوان و بهانهاي وضع نكنند.
بررسي عملكرد دولت ايالات متحده و كنگره امريكا از زمان اجرايي شدن برجام تاكنون، نشان ميدهد امريكاييها به دلايل مختلف و با بهانههاي واهي، از عمل به تعهداتشان شانه خالي كردهاند و آن را زير پا گذاشتهاند. وضع قانون جديد تحريمها از سوي كنگره به بهانه مقابله با اقدامات ثباتزداي ايران تحت عنوان قانون «كاتسا»، نمونهاي از رفتار و اقدامات آنان در اين خصوص است. همه صاحبنظران مسائل راهبردي و بينالمللي، بر اين اعتقاد هستند كه قانون كاتسا، نقض فاحش برجام خواهد بود. نقض فاحش برجام، معنايي جز بيخاصيت كردن برجام براي ايران نخواهد داشت.
امريكاييها مصمم هستند تا نگذارند برجام، گرهي از مشكلات اقتصادي ايران بگشايد. پذيرش برجام از سوي ايران و عمل به تعهدات از سوي جمهوري اسلامي طبق اين توافق بينالمللي، با اين هدف راهبردي بود كه تحريمها و فشارهاي اقتصادي از روي ملت ايران برداشته شود.
به عبارت ديگر برجام، راهي براي تأمين منافع ملي است. ايران تا زماني به اين توافق بايد متعهد باشد كه منافع ملي تأمين گردد. اگر شرايط به گونهاي پيش برود كه برجام، نه تنها تأمينكننده منافع ملي و خصوصاً امنيت ملي نباشد، بلكه به يك توافق آسيبرسان به منافع ملي تبديل گردد، لحظهاي نبايد در خروج از آن ترديد كرد. امريكاييها مسيري را در پيش گرفتهاند كه برجام را به يك اهرم فشار بر ملت ايران تبديل كنند.
حركت در اين مسير از زمان دولت اوباما به عنوان دولت امضاكننده برجام آغاز شد. اوباما رئيسجمهور پیشین ايالات متحده، شرط برخورداري ايرانيان از منافع برجام را پايبندي جمهوري اسلامي به روح برجام اعلام كرد. از نظر دولت اوباما، روح برجام يعني تغيير رفتار جمهوري اسلامي علاوه بر مسائل هستهاي، در موضوعاتي چون حقوق بشر، مسائل منطقه و برنامه موشكي اعلام شد. اكنون وقتي دولت ترامپ از عدم پايبندي جمهوري اسلامي به برجام سخن ميگويد، منظورشان همان چيزي است كه اوباما از آن با عنوان روح برجام ياد ميكرد.
عجيب آن است كه امريكاييهاي زيادهخواه، به متن صريح و محكم برجام به عنوان يك تعهد حقوقي پايبند نيستند؛ آنگاه براساس يك تفسير غيرحقوقي (تحت عنوان روح برجام)، ايران را به پايبند نبودن به روح برجام معرفي ميكنند. اكنون دولت ايالات متحده با چنين تفسير غيرمنطقي، فشارها، تهديدها و تحريمهاي جديد خود را توجيه مينمايد. امريكاييها با چنين توجيههايي، قانون كاتسا را وضع كرده و به دنبال تحريمهاي جديد و شديد عليه جمهوري اسلامي با هدف تحميل برجامهاي ديگر به ايران هستند.
اروپاييها هم در اين مسير همراه امريكاييها هستند. ممكن است در ظاهر ادبيات امريكاييها و اروپاييها متفاوت باشد، لكن در واقع اروپاييها هم براي محدودسازي برنامه موشكي و ايجاد تغيير در موقعيت منطقهاي جمهوري اسلامي با امريكاييها اشتراك نظر دارند. مواضع آقاي مكرون، رئيسجمهور فرانسه در خصوص برنامه موشكي جمهوري اسلامي ايران، دقيقاً همان مواضع دولت ترامپ است. در واقع اروپاييها و امريكاييها در اعمال فشار بر جمهوري اسلامي با هدف كنترل قدرت موشكي ايران هيچ اختلافنظري ندارند. در قانون كاتسا، نقطه هدف فشار بر ملت ايران براي واداشتن جمهوري اسلامي به پذيرش برجامهاي موشكي و منطقهاي است. به عبارت ديگر اين قانون عوامل اقتدار ملت ايران خصوصاً در حوزه دفاعي و امنيت ملي را نشانهروي كرده است. پرواضح است كه اگر امريكاييها، در عمل بخواهند اين قانون را پيادهسازي نمايند، كارشان جز شليك تير خلاص بر پيكر نيمهجان برجام نخواهد بود. برجام نقض شده و مرده، ديگر موضوعيتي ندارد كه ملت ايران بخواهد به آن پايبند باشد.
جمهوري اسلامي به آن برجامي پايبند خواهد بود كه زنده و پابرجا باشد. پابرجا و زنده بودن برجام به پايبندي همه كشورهاي گروه 1+5 و خصوصاً امريكاييها به اين توافقنامه بينالمللي برميگردد. ايران تاكنون پايبند بوده، لكن تداوم اين پايبندي به عملكرد طرف مقابل در آينده برميگردد.