چرا گروه مرگ؟ اين سؤالي است كه از زمان مشخص شدن قرعه تيم ملي فوتبال كشورمان در جام جهاني 2018 روسيه ذهنها را به خود درگير كرده است. اينكه چرا بايد همگروهي با اسپانيا و پرتغال براي فوتبال ايران اينقدر رعبآور باشد و آيا واقعاً اينگونه است؟ واقعيت اين است كه جام جهاني عرصه قدرتنمايي تيمهاي حاضر در آن است و اين قدرتنمايي هيچ ارتباطي به سابقه يا نام و بزرگي تيمهاي حاضر در اين تورنمنت بزرگ ندارد. تاريخ جام جهاني شاهد قدرتنمايي تيمهايي است كه هيچ محلي از اعراب در فوتبال دنيا نداشتند، اما با يك درخشش فوقتصور دنيا را انگشت به دهان گذاشتند. كره شمالي، كامرون، سنگال، الجزاير و حتي با كمي اغماض كره جنوبي تيمهايي بودند كه در تاريخ جام جهاني بزرگان فوتبال دنيا را مقهور خود كردند. اينجا ما از اتفاق حرف ميزنيم، اما مگر نه اينكه تيم ملي ايران قدرت اول آسياست، مگر نه اينكه مردان كارلوس كرش بدون باخت راهي روسيه شدند و مگر نه اينكه براي جستوجوي آخرين باخت آنها بايد چيزي حدود سه سال به قبل برگرديم و برسيم به بازي دوستانه نوروز 95 مقابل سوئد و زلاتان ابراهيموويچ؟!
با تمام اين اوصاف چرا اين همه رعب و نااميدي؟ بدون تعارف بايد بگوييم اين اسپانيا و پرتغال هستند كه بايد از رويارويي با ما هراس داشته باشند كه دارند. همين كه ميگويند ايران حريفي ناشناخته است، خود نشان از ترس آنها دارد و اينكه ميدانند سرمربي ما خيلي خوب زيروبم فوتبال آنها را ميشناسد.
هرچند بزرگ بودن نام اسپانيا و پرتغال و حتي كارنامه خوب مراكش در جامهاي جهاني گذشته باعث كم شدن فشار روحي و رواني تيم ملي ميشود، اما حقيقت اين است كه گروهمان اينقدر كه از جمعه شب به اين طرف با نااميدي و يأس درباره آن صحبت ميكنيم، دشوار نيست.اشتباه نشود به هيچ عنوان منكر قدرت تيمهاي پرتغال و اسپانيا و انگيزه بالاي تيمي چون مراكش نيستيم، اما مراكش 20 سال است كه هيچ نام و نشاني در فوتبال جهان نداشته و اسپانيا و پرتغال هم درست مثل ما در مرحله گروهي جام جهاني 2014 با جام وداع كردند، اما ما توسط آرژانتين و مسي حذف شديم. اسپانيا را شيلي حذف كرد و پرتغال را امريكا، پس ما چرا نتوانيم، مگر ما چه چيزي از شيلي يا امريكا و حتي كاستاريكا و اروگوئه كه در همان جام جهاني 2014 ايتاليا و انگلستان پرمدعا را از گروه خود حذف كردند، كم داريم؟
ما تيم اول آسيا هستيم، تيمي كه به عنوان دومين تيم راه يافته به جام جهاني 2018 روسيه معرفي شد. بدون هيچ شكي نه پرتغال به جز رونالدو بازيكن تأثيرگذار ديگري دارد، بازيكني كه سال آينده به مرز 33 سالگي ميرسد و قطعاً رونالدوي سرحال سالهاي قبل نخواهد بود و نه اسپانيا آن تيم مدعي تيكيتاكاي قهرمان سال 2010 است. همه ميدانيم كه قهرماني پرتغال در يورو در شرايطي خاص به دست آمد و اسپانيا هم با روزهاي بزرگياش فاصله زيادي دارد. مراكش هم چيزي بيشتر از خود ما نيست، تيمي تقريباً همرده و همرديف خودمان، پس چرا گروه مرگ؟
تيم اول آسيا به مصاف بزرگان فوتبال دنيا ميرود، اين واقعيتي است كه حالا فوتبال ما بايد با آن روبهرو شود. پرتغال، اسپانيا و مراكش هر سه تيمهاي خوب، بزرگ و قابل احترامي هستند، اما غول نيستند كه فوتبال ايران با ترس و دلهره به مصاف آنها برود. هيچ كدام از آنها در حد و اندازههاي آرژانتين 2014 نيستند كه به زحمت ما را برد، اما در عوض تيمي كه سال آينده به نام ايران مقابل آنها قرار ميگيرد، تيمي پختهتر و باتجربهتر از چهار سال قبل است، تيمي كه ميداند اگر ميدان را وادهد، آن وقت به سرنوشت بازي با بوسني دچار ميشود. آن وقت است كه بايد حتي از مراكش هم ترسيد و به خاطر همگروهي با تيمهايي چون اسپانيا و پرتغال ناراحت بود.
تيم اول آسيا امكانات ميخواهد، بازي تداركاتي خوب ميخواهد تا آماده رويارويي با همگروههاي خوب خود شود. شكست مقابل بوسني در آخرين بازي جام جهاني 2014 نبايد تكرار شود، آن شكست، باخت بدي بود كه گويا نتيجه عدم برنامهريزي درست ما بود. 194 روز تا اولين دیدار و سرنوشتسازترين بازي ايران در تمام ادوار جام جهاني يعني بازي با مراكش فرصت باقي مانده است. تيم اول آسيا در اين مدت بايد به گونهاي آماده شود كه پس از پايان بازي با مراكش دو اروپايي حاضر در گروه به زحمت بيفتند. گروه B جام جهاني روسيه ميتواند گروه زندگي باشد، آن هم براي فوتبال ايران به شرط آنكه ما به عنوان تيم اول آسيا و قدرت بيچون و چراي فوتبال قاره كهن آنطور كه بايد آماده حضور در جام جهاني روسيه شويم.