شهلا اعزازي*
مطالعات نشان ميدهند زنان خانهدار بيشتر اوقات فراغت خود را به شكل « مكالمه تلفني» و تماشاي سريالهاي تلويزيوني يا ماهوارهاي ميگذرانند.
نبود امكانات و امنيت از ديگر موانع حضور زنان براي بهرهگيري از اوقات فراغت است. براي مثال مشكل رفت و آمد براي تفريحاتي مانند تئاتر و سينما كه اغلب در ساعات پاياني شب به اتمام ميرسد باعث شده است زنان نتوانند به راحتي و با آرامش خاطر از آنها بهرهمند شوند.
پژوهشهايي كه به بررسي رابطه« طبقه» و «جنس» پرداختهاند، نشان ميدهد بين فراغت دختران طبقات بالا و پايين شباهت زيادي وجود دارد. همچنين پسران در هر طبقه اجتماعي نسبت به دختران، دوستان بيشتري دارند،درحاليكه دختران كمتر به خانه دوستانشان ميروند، آنها را كمتر به خانه ميآورند و بيشتر اوقات فراغتشان را به شكل انفعالي مانند تماشاي تلويزيون ميگذرانند. پسران بيشتر از دختران به فعاليتهاي ورزشي و مسافرت ميپردازند،درحاليكه دختران ترجيح ميدهند به فعاليتهاي هنري مشغول باشند. زنان خانهدار نيز معمولاً از واژه اوقات فراغت استفاده نميكنند و هر زمان كه ميخواهند به آن اشاره كنند از اين جمله كه « الان بيكار هستيم» استفاده ميكنند.
زنان در جامعه معمولاً در انزواي اجتماعي به سر ميبرند. دلايل اقبال آنها به تماشاي سريالهاي تلويزيوني اين است كه تماشاي اين سريالها باعث ميشود آنها مشغوليت پيدا و موضوع صحبت براي برقراري ارتباط با ديگران را پيدا كنند. همچنين زنان خانهدار ساعت كاري مشخصي ندارند، زمان آغاز اين سريالها براي آنها به منزله لحظه شروع اوقات فراغتشان تلقي ميشود. درواقع آنان به اين شكل فراغت را براي خودشان ميخرند.
زنان ترجيح ميدهند در فراغتهايي مشاركت داشته باشند كه از لحاظ زمان با نقشهاي تثبيت شده آنها انطباق داشته باشد. اين مسئله به آن معناست كه آنها ميخواهند فراغتشان با نقش مادري و همسريشان منطبق باشد. آنان اغلب براي خود فراغت در نظر نميگيرند. آنها حاضر نيستند از مسئوليت رسيدگي به خانه بزنند و فراغتي براي خود در نظر بگيرند. گاهي حتي به آنها در اين مورد احساس گناه دست ميدهد.
گذران اوقات فراغت زنان اغلب به شكل خانگي و در كنار همسر و فرزندانشان است. حتي در اين شكل اوقات فراغت آنها بيشتر كار ميكنند تا ديگران اوقات فراغت داشته باشند. براي مثال تدارك و آمادگي مهماني يا گردش را از قبل برعهده ميگيرند.
در نهايت ميتوان گفت در فراغت، طبقه اجتماعي، قوميت، سن، حرفه زندگي، موقعيت جغرافيايي، تجرد و تأهل تاثيرگذار هستند.
*جامعهشناس