نیره ساری
وضعیت بسیاری از نخبگان علمی كشورمان که بهرغم تحصيل در دانشگاههای کشور در نهايت امريكا را براي ادامه تحصيل، پيشرفت و زندگي برمیگزینند، توجه بيشتر به حفظ و بازگشت نخبگان را گوشزد میکند. درد آنجايي است كه نخبگان جوان، ايدههاي خارقالعاده در ذهن دارند و از همه مهمتر خواهان حضور در خاك كشور براي خدمت به مردم هستند، اما باورناپذيري و فقدان حمايت درست و منطقي از هر لحاظ باعث ميشود كه آنچنان آينده را غبارآلود تصور كنند كه فرار را بر قرار ترجيح بدهند. حال آنكه بسياري از كشورها ضمن تشويق به بازگشت دانشجويان و تحصيلكردگان خود در ديگر كشورها، از ظرفيت آنان در توسعه علمي و فناورانه بهره ميبرند و همين انگيزهاي براي بازگشت ميشود، اما در ايران نهتنها تلاشهاي كافي صورت نميگيرد و عزم مسئولان حوزههاي مربوطه دراينباره ديده نميشود، بلكه در مقابل اعلام علاقهمندي نخبگاني كه خواهان همكاري با كشور هستند نيز كسي سر تسليم فرود نميآورد.
ايران سرزمين نخبگان است، اما به موازات آمارهاي نخبهپروري، از جمله كشورهايي هستيم كه جزو 10 كشور اول دنيا در صادرات نخبگان قرار گرفتهايم. يعني فرزندان همين آب و خاكي كه به اميد فعاليت و پيشرفت در كشور، بهترين دانشگاههاي كشور را براي تحصيل انتخاب ميكنند، اما بعد از سرخوردگي از باور سايران به خود، كولهبارشان را به قصد غربت بر پشت میاندازند و كشور را ترك ميكنند. در اين ميان طيف وسيعي از نخبگان سالها منتظر هستند تا بالاخره يك مسئولي در يك گوشه مملكت ما، جاي خالي وي را احساس كند و بعد از برآورد نياز كشور نسبت به حضور چنين نخبگاني، شرايط را براي ورود به خاك كشور، فعاليت و حمايت آنها فراهم کند، اما اين هم از همان مواردي است كه بسياري از نخبگان در آرزوي آن به سر ميبرند.
درددلهاي نخبگان
همين چند وقت پيش بود كه يكي از فارغالتحصيلان دانشگاه صنعتي شريف كه در حال حاضر در يكي از بهترين و فعالترين شركتهاي خودروسازي انگليس فعاليت ميكند، تعريف ميكرد همچنان در حال تلاش و رايزني با مسئولان براي حضور و فعاليت در كشور است. به گفته وي متأسفانه نه تنها اشتياقي براي حضور وي ديده نميشود، بلكه پيشنهادات كاري مطرح شده از سوي ايران نه به لحاظ معنوي و نه به لحاظ مادي قابل فكر كردن هم نيست.
حضور در كشور، فعاليت و پياده کردن ايدههاي متفكرانه از جمله موارد مهم و قابل اهميتي است كه همواره در سخنان اين فرد موج ميزند، اما خود تعريف ميكند كه ساير دوستان و همدورهايهاي وي كه در حال حاضر در كشور مشغول كار هستند، تلاش براي بازگشت را كاري عبث ميدانند و همواره توصيه به عدم حضور ميكنند؛ چراكه شرايط را از هر نظر غيرمطلوب ميبينند. در اين ميان بنياد ملي نخبگان، معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري سه دستگاه متولي رسيدگي به نخبگان و حمايت مالي و معنوي از اين نابغهها و نخبگان جوان هستند. سؤال اينجاست كه آيا اساساً از سوي اين نهادها، شرايطي فراهم شده است تا نخبگان بتوانند به راحتي در كشورهاي توسعه يافته حضور يابند و ضمن ديدن دورههاي مختلف كوتاهمدت يا بلندمدت علمي، خود را براي خدمت به كشور آماده و آمادهتر كنند؟ آيا با وجود چنين مواردي كه كم هم نيستند، سرمايههاي اصلي اين كشور باور و ديده ميشوند؟
پاسخ وقتي روشن ميشود كه نگاهي به آمارها در اين زمينه داشته باشيم. بر اساس آمار «صندوق بينالمللي پول» در سال ۲۰۰۹ ايران به لحاظ مهاجرت نخبگان، مقام اول را در ميان ۹۱ كشور در حال توسعه و توسعه نيافته داشته است. سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ايراني تحصيلكرده كشورشان را ترك ميكنند. نيمي از اين جوانان ۲۲ ساله بوده و با هزينه شخصي براي ادامه تحصيل از كشور خارج شدهاند. همچنين بنياد ملي نخبگان نيز با استناد به گزارش ۲۰۱۵ مؤسسه آمار يونسكو گزارشي تهيه كرد كه نشان ميدهد ايران در تعداد دانشجويان مشغول به تحصيل در امريكا در سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ رتبه يازدهم را دارد. در اين ردهبندي ايران از بين ۱۵ كشور اول دنيا از نظر تعداد دانشجو در امريكا طي سالهاي ۲۰۱۵ و ۲۰۱۴، با تعداد ۱۰ هزار و ۱۹۴ نفر بعد از مكزيك رتبه يازدهم را به خود اختصاص داده و كشورهاي چين و هند به ترتيب رتبههاي اول و دوم را دارند. همچنين ۵۵ درصد دانشجويان ايراني داراي بورسيه كامل تحصيلي دانشگاههاي امريكا و ۲۷ درصد نيز با پرداخت كامل شهريه تحصيلي توسط خودشان در امريكا مشغول به تحصيل هستند. در گزارش بنياد ملي نخبگان لسآنجلس، نيويورك- نيوجرسي شمالي، بوستون، شيكاگو و واشنگتن، مناطقي هستند كه بيشترين مقاصد دانشجويان ايراني را در امريكا به خود اختصاص ميدهند.
جالب اينجاست كه آمار خروج نخبگان از كشور از دو سال پيش تاكنون بهروزرساني نشده است و مسئولان هنوز آمار دقيقي از ميزان خروج روزانه دانشجويان ندارند، چراكه به اذعان آنها برخي دانشجويان ايراني از خروج خود اطلاعي نميدهند.
جاي خالي نخبگان در سيستمهاي تصميمگيري
البته پيش از اين فرهادي در قامت وزارتخانهاي كه اكنون چند ماهي است سايه سرپرست را به خود ديده است، گفته بود: مصوبهاي تصويب شد تا نخبگاني كه در خارج از كشور تحصيل كردهاند، هنگامي كه بازگشتند از طريق بنياد نخبگان جذب و در هيئت علمي دانشگاهها حضور پيدا كنند.
نكته جالب توجه اينجاست علاوه بر اين مهم ورود نخبگان به سيستمهاي تصميمگيري يا حضور در اتاق فكر براي تبادلنظر است كه نبوغ فكري آنها را شكوفا ميکند و همين نخبه پذيري و باوري بوده كه شروعي براي تغيير در بدنه جوانپروري در سطوح مهم را كليد ميزند كه قطعاً بازتاب آن بينهايت شگفتآور خواهد بود؛ موضوعي كه توجه چنداني بدان نميشود. روز گذشته رهبر انقلاب اسلامي، در ديدار صدها نفر از نخبگان جوان و استعدادهاي برتر علمي، جوانان نخبه ميهن را مايه اميد به آينده درخشان ايران خواندند و در بخشي از سخنانشان گفتند:« من عميقاً و قوياً نخبهباور هستم و مسئولان نيز بايد باور كنند كه نخبه داريم و اين نخبهها ميتوانند سرنوشت كشور را تغيير دهند.»
توجه نكردن به همين سرمايههاي باارزش باعث شده تا امثال ميرزاخانيها مورد باور و حمايت قرار نگيرند و نخبگان همچنان فضای ذهنی و واقعی زندگی خود را در خارج از کشور بگسترانند.