حسن روانشيد*
شايد مردم ايران و جهان پيش خودشان فكر ميكنند باروت كه چاشني اصلي شليكها است زاده غرب و متعلق به چشمآبيهاست. اما تابلو نقاشي كارخانه باروتكوبي تهران اثر اوژن فلاندن حكايت از اين دارد که باروت با نام شيميايي «استات پتاسيم» و بانام شوره از قديمالايام مصرف داشته و كتاب «حدودالعالم» تأليف سال 372 قمري به ذكر آن پرداخته و اين كتاب هماكنون در مركز اسناد ملي موجود است. باروت را که میدانیم چیست اما شوره مادهاي است شبيه نمك كه در دباغي و ساخت باروت به كار ميرود. بهرغم اينكه اين ماده در دوران قاجاريه استفاده فراوان داشت اما در كتابها كمتر راجع به آن توضيح و تفسير دادهشده و تنها مرجع موجود كتابچه دستورالعمل مأموران كارخانجات باروتكوبي ولايت است.
در قسمتي از اين كتابچه آمده است: فرامين مبارك به جميع حكام ولايت عزصدور يافته است، انشاءالله حكام ذوالعز و الاحترام اطاعت امر اقدس شاهانه را نموده، مأموران اين كار هم لازمه خدمتگزاري و صداقت را در كار دولت به عمل خواهند آورد و شخصي را كه بدون اجازه رئيس قورخانه مرتكب شده به فراخور قدرت او از 10 تومان الي 100 تومان جرمگرفته و از شغل باروتكوبي و باروتفروشي بهكلي خارج و ديگري را بهجاي او منصوب و ادوات و آلات باروتكوبي را حبس نموده و بلاقيمت به اطلاع حكومت ضبط مأمورين خدمت خواهد داشت و حكام ولايت در حبس و تنبيه مرتكبين و مأمورين خدمت كمال همراهي را خواهند كرد و در صورت ارتكاب مباشرين به بعضي اعمال بدون تقصير ميتوانند به وزير قورخانه اطلاع بدهند؛ اولاً مأمور امر ولايت بايد صورت اشخاص باروتكوب را كه همهساله در اين شغل بوده و هستند و چقدر باروت ميكوبند، به اسم و رسم به طهران بفرستند. ثانياً شراكت آنها را با يكديگر معلوم دارند بهموجب سندي كه از شركا دريافت خواهند نمود. در اين كتابچه، مشروح ميزان شوره برداشتي از معادن مشخصشده تا بعضي از متخلفان نتوانند با عناوين ديگر همچون دباغي نسبت به برداشت بيرويه شوره اقدام و بهطور مخفيانه باروتسازي كنند يا باروت و شوره و گوگرد را از كشور خارج نمايند.
نام قبلي اين كارگاهها شورهپزخانه بود و مقررات سختي براي تهيه و توزيع آن وضع شده بود اما با اينحال ايران از ديرزمان نقش مهمي در صنعت باروتكوبي داشت كه يكي از صنايع وابسته آن ساخت انواع ترقه و فشفشه براي جشنها و مراسم مختلف بود. شهرهاي تهران، اصفهان و يزد عمدهترين مراكز باروتكوبي و توليد محصولات آتشبازي بهحساب ميآمدند. بزرگترين كارگاه باروتكوبي كشور در تهران واقع شده بود كه پرتره آن توسط «اوژن ناپلئون فلاندن» فرانسوي به تصوير كشيده شد. اين معمار و خاورشناس فرانسوي در سال ۱۲۱۷ خورشيدي و در زمان محمدشاه قاجار با همراهي معماري به نام پاسكال كوست به ايران آمد. در اين سفر كه به هزينه فرهنگستان فرانسه تدارك ديدهشده بود فلاندن موظف بود كشفياتي پيرامون آثار و فرهنگ و هنر و صنعت خاص ايرانيان را تهيه و بهصورت مستند به همراه ببرد كه يكي از اين سوغاتها مسئله توليد باروت توسط ايرانيان آن هم بهصورت كاملاً صنعتي و حرفهاي بود. اوژن ناپلئون فلاندن با خلق تابلويي از كارخانه باروتكوبي تهران گزارش خود را تكميل كرد تا به فرهنگستان فرانسه ارائه دهد. از عهد قاجار تا پهلوي فروش باروت و ساخت لوازم آتشبازي متداول بود و اين صنعت بهمرور زمان در سراسر كشور رايج و برخلاف مقرراتي كه وضعشده بود حتي در خانهها نيز اقدام به باروتكوبي و ساخت ترقه و فشفشه ميشد. اما شغل و حرفه باروتكوبي و ساخت محصولات آتشبازي بيخطر يا بهتر است بگوييم كمخطر بهمرور زمان و با حضور چين در رقابت با صنايع و هنر ايرانيان به حاشيه رفت و امروز با توجه به اينكه هنوز هم محلات و كوچههايي به نام «باروتكوبها» در شهرهاي تهران، يزد و اصفهان به چشم ميخورد اما از اين صنعت و هنر خبري نيست.
*روزنامهنگار پيشكسوت