کد خبر: 876492
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۵
بازي‌هاي مجازي براي ارضاي حس پدر و مادري
آدم‌ها عموماً با يك اعتماد به نفس عجيبي وارد بازي‌هاي فضاي مجازي مي‌شوند و فكر مي‌كنند مي‌توانند بين خود و آن بازي‌ها فاصله مناسبي را حفظ كنند، يعني مثلاً زمانشان را طوري مديريت كنند كه مهار دست آنها باشد نه دست بازي‌اي كه در فضاي مجازي دنبال مي‌كنند، اما عموماً اينطور نيست
  آيدين تبريزي

آدم‌ها عموماً با يك اعتماد به نفس عجيبي وارد بازي‌هاي فضاي مجازي مي‌شوند و فكر مي‌كنند مي‌توانند بين خود و آن بازي‌ها فاصله مناسبي را حفظ كنند، يعني مثلاً زمانشان را طوري مديريت كنند كه مهار دست آنها باشد نه دست بازي‌اي كه در فضاي مجازي دنبال مي‌كنند، اما عموماً اينطور نيست و اغلب قرار و مدارها زير پا گذاشته مي‌شود. گاهي حتي سن و سال هم نمي‌شناسد. من از تجربه شخصي خود در اين باره سخن مي‌گويم. وقتي در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70، نسل اول بازي‌هاي رايانه‌اي يا همان آتاري‌ها به بازار آمد، مراكزي در شهرها تحت عنوان كلوپ‌هاي آتاري شكل گرفتند كه مي‌توانستي بروي آنجا و با پرداخت مبلغي زماني را به بازي اختصاص دهي. گاهي مي‌توانستي شناسنامه‌اي يا كارت معتبري را گرو بگذاري و با پرداخت مبلغي دستگاه آتاري را براي نصف روز يا يك روز كرايه كني و با خودت بياوري خانه. يادم مي‌آيد پدر من از همان آغاز ورود بازي‌ها عكس‌العمل خوشايندي در برابر آنها نداشت و اين بازي‌ها را عامل پسرفت تحصيلي مي‌دانست. يك روز كه پدر آمد و ديد من دستگاه آتاري را كرايه كرده‌ و به خانه آورده‌ام نارضايتي‌اش را به صورت شديداللحن اعلام كرد و حتي اولتيماتوم داد اين دستگاه تا چند دقيقه ديگر بايد به آن كلوپ بازي برگردانده شود. در عالم بچگي و به صورت ناخودآگاه از تز «وارد بازي كردن و چشاندن لذت» براي همراه كردن پدر استفاده كردم و با اصرار زياد بالاخره كنسول بازي را به پدر دادم. بازي رايج آن روزِ آتاري‌بازي اعتيادآور هواپيما بود. همان هواپيمايي كه بايد به جنگ هليكوپترها و هواپيماها و پل‌ها مي‌رفت و از مسيرهايي كه گاه به شدت باريك مي‌شدند عبور مي‌كرد و صد البته يك چشمت هم بايد به پمپ‌هاي بنزين مسير مي‌بود چون سريع سوخت تمام مي‌كردي. آن روز پدرم بسيار بي‌ميل كنسول بازي را از من گرفت، اما حدود يك ساعت بعد من به پدرم التماس مي‌كردم كه كنسول بازي را به من بدهد تا من هم كمي بازي كنم اما او اجازه اين كار را به من نمي‌داد و استدلالش هم اين بود كه تو خيلي بازي كرده‌اي و بايد بگذاري من هم كاملاً قواعد بازي را ياد بگيرم تا با هم مسابقه بدهيم. بعد هم پدرم آنقدر شيفته آن بازي شد كه رفت و يك دستگاه آتاري خريد، البته به اسم من، اما در واقع بيشتر به خاطر اينكه ببيند با آن هواپيما تا كجا مي‌تواند برود.
اين مثال كه نمونه‌هاي مشابهش را احتمالاً بيشتر ما در خانواده‌هايمان سراغ داريم نشان مي‌دهد كه تحت تأثير منطق اعتيادآور بازي‌هاي فضاي مجازي قرار گرفتن يك اتفاق فراجنسيتي و فراتر از محدوده خاص سني است. به ويژه اينكه امروز بسياري از جوان‌هايي كه در سن باروري قرار دارند زمان قابل توجهي را در فضاهاي مجازي و بازي‌ها صرف مي‌كنند. در اين دنيايي كه دستخوش تغييرات بنيادي در سبك زندگي شده است بازي‌ها بر اساس نيازهاي ذهني و رواني مخاطبان طراحي مي‌شود. اگر مثلاً يك مخاطب به هيجان و سرعت نياز دارد، نياز او با طراحي بازي‌هاي رالي سرعت پوشش داده مي‌شود. اگر يك كاربر به بازي فكري و معماگونه نياز دارد همچنين و حتي مي‌بينيم كه نياز به مراقبت، پرستاري و پرورش يك كودك هم در همين فضاي مجازي ديده شده است.
وقتي اولين بار سر و كله «پو» همان بچه گلابي شكلي كه نياز به تميز كردن، حمام بردن، غذا دادن و بازي كردن دارد يعني همه آن نيازهايي كه در يك بچه واقعي سراغ داريم پيدا شد، شايد كمتر كسي فكر مي‌كرد كسي اين بازي را چندان جدي بگيرد يا بهتر است بگوييم آن حس و حال مادري و پدري و تيمار و پرستاري را خرج يك بچه كارتوني رايانه‌اي كند اما طولي نكشيد كه كاربران زيادي به عنوان پدر و مادرخوانده‌هاي «پو» به اين بازي پيوستند و سعي كردند عملكرد خوبي به عنوان پدر يا مادر داشته باشند. همان روزها يكي از همكاران تعريف مي‌كرد كه زوج جواني چنان غرق در روابط اين بازي شده بودند كه از پو به عنوان يك بچه ياد مي‌كردند؛ مثلاً زن به مرد مي‌گفته است غذاي بچه را داده‌اي؟ او هم مي‌گفته همان چند لحظه پيش دادم. يا مثلاً چك كردي ببيني بچه جايش را خيس كرده است يا نه؟
گاهي در قياس رفتارهاي گذشتگان و نسل پيش يعني پدران متولد دهه 30 و 40 كمتر به اين قضيه پرداخته مي‌شود كه نسل آنها به حضور كودك به عنوان يك جذابيت نگاه مي‌كردند يعني در آن زمان «پو» و هزاران بازي‌اي كه بتواند ساعت‌ها زوج‌هاي جوان را درگير خود كند و حتي بتواند آن حالت تيمار، نگهداري و بزرگ كردن را در آنها ارضا كند، وجود خارجي نداشت اما امروز بچه به عنوان يك جذابيت رقباي ديگري هم پيدا كرده است كه نمي‌توان آنها را ناديده گرفت، چه رقبايي كه در فضاي واقعي وجود دارند و ذهن زوج‌ها را معطوف به خود مي‌كنند و چه رقبايي جدي كه در فضاي مجازي و بازي‌ها سعي مي‌كنند در ميان پيكسل پيكسل يك گوشي تلفن همراه، پسوند پدر و مادر را به كسي بچسبانند در حالي كه در واقعيت او پدر يا مادر نشده است. از ياد نبريم كه پو، آخرين نسل از بچه‌هاي مجازي نيست كه در زندگي امروز ما خودنمايي مي‌كنند، همچنان كه آن هواپيماي ساده و بي‌پيرايه آتاري آنچنان توسعه يافته كه امروز وقتي به گذشته نگاه مي‌كنيم گرافيك و سطح مشاركت و واقع‌گرايي آن بازي را بسيار مبتدي مي‌يابيم چه بسا روزي برسد كه پو هم به همين وضعيت دچار شود و ما عميق‌تر درگير ارضاي نياز به پرستاري، تيمار و نگهداري از بچه‌ها در فضاي مجازي باشيم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر