مينا محمددوست
همه ما طي زندگي روزمره احساسي به نام تنبلي را تجربه كردهايم. تنبلي در اصل به معناي مسامحه و به تعويق انداختن كارها بوده و به حذف برخي فعاليتها بعد از تصميمگيري اطلاق ميشود. اين حالت معضلي است كه با روند ماشيني شدن جوامع چهره پررنگتري به خود گرفته و پيامدهاي آن محدوده شخصي و محيط اطراف و جامعه را در بر گرفته است. براساس تحقيقات انجام شده ميزان تنبلي ايرانيان بعد از كشورهاي عربي و آفريقايي از متوسط جهاني بالاتر است. در كنار فرهنگ غني پيشينيان سرزمينمان، گاهي ردپاي اين احساس را حتي در ضربالمثلها و كنايهها هم مشاهده ميكنيم، مثل هر چه پيش آيد خوش آيد. در برداشت مثبت شايد اين جمله حاكي از پذيرفتن رويدادها بنا به مشيت حاكم به فرمان الهي باشد، اما نوعي سستي نيز در اين جمله به چشم ميخورد. زماني هر چه پيش آيد، خوش تواند بود كه با فكر مناسب مبني بر تحليل درست يا اقدام خردمندانه همراه باشد. در غير اين صورت با دست روي دست گذاشتن هر پيشامدي قطعاً به خودي خود خوش نخواهد بود. تنبلي ميتواند محصول عوامل فردي يا اجتماعي باشد. از عوامل تنبلي در حيطه شخصي برخي بيماريها مانند كمكاري تيروئيد، كمخوني، عوامل روحي و شخصيتي مانند افسردگي، مشكلاتي كه در محدوده باورهاي ما وجود دارد و همچنين جنبه اكتسابي، به معناي آنچه كه ما از خانواده كسب ميكنيم، ميتوان اشاره كرد. ازسويي گاهي در خانوادهها شاهد روندي از تنبلپروري هستيم. مثل زماني كه خانواده با زيادهروي در حمايت از فرزندان مانع از فعاليت كودكان در محدودههاي لازم ميشوند و با به عهده گرفتن مسئوليتهايي كه انجام آنها توسط فرزندان مسبب رشدشان است به سستي آنها دامن ميزند. به هر حال صرفنظر از عوامل متعدد در اين زمينه پرسش اساسي اين است كه راهحل رهايي از تنبلي چيست؟
1- خودشناسي براي غلبه بر تنبلي
خودشناسي تأثير ژرفي بر نگرشمان از فلسفه زندگي و به تبع آن اقدام در جهت فعاليتهاي ما دارد و چه زيباست كه اين امر مقدمه خداشناسي معرفي شده است. خودشناسي ميتواند در دايره شناخت نقاط ضعف و قوت باشد. گاه سستيها به دليل تجربه ناكاميهاي پياپي در مسير اهداف است. خود اين امر ميتواند در شرايطي پيش آيد كه مسير ما، مسير جهتدار در راستاي تواناييها و امكاناتمان نباشد. قدم گذاشتن در مسير خواستهها بدون شناخت از خود همانند كوهنوردي بدون تجهيزات و راهنماست. نقاط قوت شخصيتي ما به منزله پشتوانهاي براي به ثمر رسيدن تلاشهاي جهتدارمان است. نتيجهبخش بودن فعاليتها مشوقي در جهت سوق دادن براي ادامه مسير ميشود. پس يكي از راههاي غلبه بر تنبلي شناخت كافي از خود است.
2- پرهيز از تكبعدي نگريستن به مسائل
در مواجهه با رويدادها، يكي از راههاي مناسب اين است كه ياد بگيريم راهحلها را بررسي كنيم نه يك راهحل را. ديدن ابعاد امور با زواياي مختلف منجر به تلاش بيشتر ما ميشود. خوب است بدانيم ميتوان كارها را با شيوههاي مختلف انجام داد. از طرفي تنوع در انجام كارها مغاير يكنواختي است. انسان امروزي خيلي وقتها دچار يكنواختي و در پي آن تنبلي است. از جانب ديگر ديدن زواياي متفاوت از يك موضوع باعث فعال بودن ذهن ميشود. اين امور دست به دست هم داده و تنبلي را از ما دور ميكند و مهمتر اينكه ذهن ما ياد ميگيرد اگر راهي به بنبست رسيد مراحل ديگر را بيازمايد و درجا نزند و اين به معناي حركت است و حركت يعني ما در راه تلاش هستيم، نه در بستر امن تنبلي.
3- با ترسهايمان اصولي روبهرو شويم
بر كسي پوشيده نيست كه ترس منطقي عاملي براي محافظت از ماست. اما اگر اين احساس به شكل افراطي و غير منطقي باشد، نيرويي بازدارنده محسوب ميشود. حال آن كه براي حركت و مقابله با تنبلي ضروري است قدم برداريم. در بطن زندگي و به خصوص در راستاي پيشروي چه بخواهيم چه نخواهيم ترس يكي از عواملي است كه حتماً با آن روبهرو خواهيم شد. چنانچه بياموزيم برخوردي مناسب و روشي عملي در رويارويي با اين احساس داشته باشيم، قطعاً اين حالت نميتواند مانع حركت ما شود. در غير اين صورت ترس به شكل كاملاً خزنده در رفتار ما رسوخ كرده و طي زمان مانع پيشروي خواهد بود. چنانچه اجازه دهيم ترسهاي بياساس در جاي جاي شخصيتمان نفوذ كنند در اين صورت حكم تنبلي خود را امضا كردهايم، زيرا اين نوع از ترس مساوي با ساكن بودن است.
4- براي زندگي هدف و براي هدف برنامهريزي داشته باشيم
داشتن هدف محرك ما براي انجام كارها است. در مسير هدف برنامهريزي جنبه نقشه راهنماي ما را دارد. مناسب است در برنامهريزي اصولي رعايت شود، همانند علمي بودن برنامه، زيرا علم مانند چراغ قوه راه ما را روشن ميكند، البته علمي كه توأم با معرفت باشد. اصل بعدي انعطافپذير بودن برنامه در شرايط ضروري است. تجربه نشان ميدهد برنامههايي كه در موقعيتهاي متفاوت انعطاف مناسبي دارند موفقتر نسبت به برنامههاي خشك و تكبعدي هستند. همين طور صاحبنظران در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه بعد از مراحل ذكر شده، براي هدف زمان مناسب در نظر بگيريم و اينكه هدف كلي را به اهداف جزئي تقسيم كرده و بخش به بخش پيش رويم. تمامي اين قواعد راه را هموارتر كرده و مشوقي دروني براي پيش رفتن و نقطه مقابل تنبلي هستند.
5- توجيه كردن ممنوع!
انسان ذهن كاوشگري دارد كه بسيار جالب توجه و مايه پيشرفت و ترقي است. ذهن ما به دنبال يافتن دليل براي پديدههاي بيروني و دروني است اما همين نقطه مثبت وقتي به سمت يافتن دليل براي توجيه مسائل غير لازم عمل ميكند، ما را درگير عملكرد منفي ميكند. به اين شكل كه وقتي ذهنمان درگير يافتن پاسخ براي اهمالكاري ميشود، در عين ناباوري با تعدد دليل روبهرو ميشويم. بياييد بعضي از اين دلايل را مرور كنيم. «امتحان كردم نميشود! (كه در بررسي مشخص ميشود اين امتحان كردنها گاه ختم ميشود به بسنده كردن به يك يا دو راهحل ساده)». «الان حوصله انجام اين كار را ندارم! (باز جالب است متوجه ميشويم كه منظور از الان مدتي طولاني است)». «شرايط بدي دارم! (در اين شرايط بد چقدر خوب عمل ميكنيم؟)» و دهها مورد از اين نوع توجيهها. پس ياد بگيريم رفتارهاي نامناسب از جمله تنبلي را توجيه نكنيم.
6- مراقب همنشينهاي خود باشيم
كساني كه ساعات زيادي از زندگي خود را با آنها صرف ميكنيم چه خصوصياتي دارند؟ خوب است بدانيم عادتهاي رفتاري ما ميتواند مانند بيماريهاي واگيردار تأثيرگذار باشند. همنشين آرام به ما آرامش ميدهد. همنشين خوشخلق به ما خلق نيكو هديه ميدهد و همنشين اهمالكار سستي در كارها را به ما پيشكش ميكند. پس مراقب باشيم.
7- برنامه مناسب براي حفظ سلامتي
موارد ذكر شده راهكارهاي پيشنهادي براي دوري جستن از تنبلي بود است، اما در كنار مسائل فوق، داشتن برنامه غذايي مناسب، پرهيز از پرخوري، ورزش و تحرك مناسب از ديگر موارد است. به خاطر داشته باشيم كه بايد براي تغيير عادت، زمان مناسب به خود بدهيم و زود دلسرد نشويم.