محمد اسماعیلی
براساس شواهد غيرقابل انكار و اسناد متقن مهمترين هدف امريكا در منطقه غرب آسيا «تضعيف جمهوري اسلامي ايران» است و به همين دليل تمام طراحيهاي ايالات متحده حول چنين محوري در حال گردش است؛ از راهاندازي جنگ عراق عليه ايران گرفته تا اعمال بيسابقهترين محدوديتهاي اقتصادي – سياسي و راهاندازي گروه تروريستي– تكفيري داعش و اكنون چندپاره كردن كشورهاي منطقه از جمله سوريه و عراق در جهت چنين هدفي قابل تفسير است.
برگزاري همهپرسي در كردستان عراق و تلاش براي جداسازي اين قسمت از خاك عراق اگر چه در نگاه نخست هجوم به منافع ملي عراق و كشورهايي نظير سوريه و تركيه است اما همانگونه كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با رئيسجمهور تركيه گفتند، تشكيل كشور كردستان عراق، ايجاد اسرائيل جديد در منطقه است: «امريكا و قدرتهاي خارجي، غيرقابل اعتماد و بهدنبال ايجاد يك «اسرائيل جديد» در منطقه هستند.»
اگر چه جداسازي كردستان از عراق پيامدهاي ناگواري را براي كشورهاي منطقه دارد اما اين اتفاق پس از آن صورت ميگيرد كه جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت توانستهاند بسياري از اهداف نظام سلطه و مرتجعين منطقه را جهت روي كارآمدن دولتهاي دستنشانده در كشورهاي سوريه، عراق، يمن، لبنان و مهمتر از آن چندپاره كردن اين كشورها خنثي كنند و پس از شش سال داعش را تا مرز نابودي پيش ببرند. امريكاييها معتقدند عامل اصلي كه مانع از تحقق اهداف آنها حداقل طي شش سال اخير شده، جمهوري اسلامي ايران است كه نه تنها حاكميت سياسي سوريه با محوريت بشار اسد را حفظ كرد بلكه توانست با مجموعه تدابير منسجم اجازه سقوط دولت مركزي عراق را ندهد و به تقويت گروهها و جنبشهاي مردمي در كشورهاي يمن، بحرين و لبنان نيز كمك شاياني كند، به همين دليل است كه نظام سلطه تلاش ميكند منسجم و فراگيرتر از گذشته بهدنبال تضعيف نظامي، گفتماني و سياسي ايران در منطقه غرب آسيا باشد. آنچه مسلم ميباشد اين مسئله است كه خروجي ملموس تحولات چند سال اخير در منطقه غرب آسيا، تقويت قدرت گفتماني جمهوري اسلامي ايران را در پي داشته است تا جايي كه بسياري از استراتژيستهاي امريكايي در هفتههاي اخير ضمن اعتراف به قدرت جمهوري اسلامي ايران، برنده واقعي رخدادهاي منطقهاي را كشورمان عنوان كردهاند.
عصبانيت استراتژيستهاي غربي از اقتدار روزافزون ايران
هنري كيسينجر وزير امور خارجه سابق امريكا اخيراً در يادداشتي در پايگاه تحليلي كپ ايكس به بررسي نظم جهاني در دنياي در حال تغيير كنوني پرداخته و نسبت به قدرتمندتر شدن جمهوري اسلامي ايران پس از فروپاشي داعش هشدار ميدهد و مقابله با جمهوري اسلامي ايران را يك اولويت مهم ميداند. وي عصبانيت خود از اقتدار روزافزون جمهوري اسلامي ايران را با واژه امپراتوري ايران ياد ميكند تا ضمن متهم كردن كشورمان به قبيلهگري مذهبي در منطقه، احساسات ناسيوناليستي كشورهاي منطقه را عليه ايران تحريك كند.
كيسينجر بيان ميكند: «در سالهاي اخير در بخشهاي گستردهاي از عراق و سوريه يك نيروي راديكال به نام داعش ظهور كرده كه تأكيد دارد مخالف تمدن امروزي است و به روشي خشونتآميز تلاش ميكند كثرت دولتها در نظام بينالملل فعلي را با يك امپراتوري طبق قوانين خود جايگزين كند. در چنين شرايطي اصطلاح «دشمن دشمن ما، دوست ماست» ديگر مصداق ندارد چراكه در وضعيت فعلي خاورميانه، دشمن دشمن تو ميتواند دشمن تو نيز باشد. جنگ دنياي بيرون با داعش ميتواند يك مثال باشد. اغلب قدرتها، شامل ايران و كشورهاي سني پيشرو موافقند كه لازم است داعش نابود شود اما كدام يك قرار است پس از داعش كنترل اين مناطق را به دست بگيرد؟ ائتلاف سنيها؟ يا يك قلمرو تحت نفوذ و تسلط ايران؟
كيسينجر در ادامه مدعي ميشود چنانچه قلمرو داعش به دست نيروهاي سپاه پاسداران ايران يا گروههاي شيعي تحت حمايت و آموزشديده ايران بيفتد، نتيجه ميتواند ايجاد يك كمربند منطقهاي از تهران تا بيروت باشد كه در نهايت به ظهور امپراتوري ايران بينجامد. ناراحتي توأم با عصبانيت و پرخاشگري را ميتوان از گفتههاي اخير كيسينجر بهراحتي دريافت؛ ويژگياي كه در سخنان نوام چامسكي سياستمدار برجسته امريكايي نيز متبلور است، وي در گفتوگويي كه چند روز پيش با وبگاه «تام ديسپچ» داشت درباره دلايل خصومت امريكا و رژيم اسرائيل با ايران بيان ميكند: «امريكا و اسرائيل نميتوانند يك نيروي مستقل را در منطقه تحمل كنند. ايران مجهز به توان بازدارنده هستهاي نيز براي كشورهاي سركش كه ميخواهند در سراسر خاورميانه طغيان كنند، غيرقابل پذيرش است.»
چامسكي در توضيح خود ادامه داد: «اما مورد ديگر درباره ايران اين است كه اين كشور بهخاطر سرنگون ساختن ديكتاتورياي كه واشنگتن در پي كودتاي نظامي سال 1953 در اين كشور بر سر قدرت آورد، قابل بخشش نيست. اين كودتا نظام پارلماني ايران و اعتقاد غيرقابل پذيرش از سوي امريكا مبني بر حق خود در بهكارگيري منابع طبيعي را نابود ساخت.»
عصبانيتي كه گستره آن مختص كشورهاي غربي نيست
عصبانيت ويژگي اختصاصي اين روزهاي سياستمداران ايالات متحده در مقابل اقتدار روزافزون جمهوري اسلامي ايران نيست و به بخش قابل توجهي از سياستمداران منطقهاي نيز تسري يافته تا جايي كه بسياري از مقامات رسمي كشورهاي غرب آسيا به جاي اعلام موضع مستدل و منطقي عليه ايران به پرخاشگري و گستاخي عليه ايران روي ميآورند.
سرخوردگي غرب و همپيمانان امريكا در منطقه از قدرت جمهوري اسلامي ايران تا جايي مشهود است كه روزنامه ديلي صباح در گزارشي تحليلي با اشاره به افزايش قدرت ايران در منطقه در سالهاي اخير مينويسد: سفر غيرمنتظره وزير امور خارجه عربستان به وين (در زمان مذاكرات ايران و 1+5) نشاندهنده ميزان سرخوردگي آنهاست. اين روزنامه در ادامه گزارش خود تأكيد ميكند: تحولات اخير در منطقه خاورميانه شامل سقوط طالبان در افغانستان، سرنگوني صدام حسين ديكتاتور پيشين عراق و گسترش ناآراميها در جهان عرب از دسامبر سال 2010 تاكنون موجب بروز تغييراتي شده كه افزايش قدرت ايران در خاورميانه را در پي داشته است.
اين روزنامه تركيهاي همچنين ميافزايد: اگر اين مذاكرات به توافق جامع مورد نظر دست پيدا كند، نفوذ ايران در آينده نزديك افزايش خواهد داشت اما واضح است كه عربستان و بسياري ديگر از اين افزايش نفوذ ايران كه ممكن است با همكاري با امريكا براي مقابله با داعش همراه شود، ناخرسند خواهند بود. اين حقيقت كه سعودالفيصل، وزير خارجه عربستان در سفري غيرمترقبه به پايتخت اتريش رفته است، نشاندهنده سرخوردگي آنهاست.»
خاورميانه جديد
دهها مؤسسه تحقيقاتي معتبر و رسانههاي مشهور دنيا نيز همانند ديلي صباح به قدرت روزافزون جمهوري اسلامي ايران اشاره ميكنند كه از جمله آن واشنگتنپست است كه ضمن اشاره به شكلگيري خاورميانه جديد توسط ايران مينويسد:« رويكرد رئيسجمهور امريكا در خاورميانه فقط به قدرتمندتر شدن ايران و افزايش نگراني و تنش در خاورميانه كمك كرده است.»
اين روزنامه بااشاره به دوران رياست جمهوري باراك اوباما مينويسد: در ماه سپتامبر باراك اوباما رئيسجمهور امريكا گفت كه آرزو دارد ايران به يك قدرت منطقهاي موفق تبديل شود. اكنون آرزوي وي- كه براي كشورهاي عربي وابسته به غرب يك كابوس وحشتناك است- در حال تبديل شدن به يك واقعيت است. در نظر بگيريد: ايران يك ناوگان از كشتيهاي جنگي به يمن ارسال كرد. دولت اوباما يك گروه ناوهواپيمابر ارسال كرد كه ظاهراً هدف آن جلوگيري از نقض آشكار تحريم سازمان ملل براي انتقال سلاح در يمن بود. در عين حال اعلام كرد قصد ندارد در اين زمينه اقدامي انجام دهد...»
عوامل اقتدار روزافزون
بايد توجه داشت زمينه شكلگيري و عامل تثبيت و رشد دامنهدار قدرت و توان ايران با لشكركشي و واردات و صادرات سلاحهاي جنگي يا تعدي به تماميت ارضي ساير كشورها به دست نيامده بلكه با مؤلفهاي به نام قدرت نرم يا ديپلماسي عمومي بهوجود آمده و اين در حالي است كه كشورهاي غربي و همپيمانان آنها در منطقه سالانه ميلياردها دلار جهت تضعيف ايران هزينه ميكنند. افزون بر آن اقتدار كنوني جمهوري اسلامي ايران مشمول عوامل متفاوتي نظير «مشروعيت حاكميت»، «توان و قدرت بيبديل نظامي» و«مشاركت بالاي مردم در انتخابات» است، با اين حال نبايد وجود«ديپلماسي عمومي اثرگذار» را نيز كماثر دانست. ديپلماسي عمومي در طول سه دهه، عمدتاً در خدمت منافع ملي كشور- بهخصوص در مناطق مسلماننشين- بوده و عمدتاً تلاش شده فهم از كشور را افزايش دهد و حاميان بيشتري را براي ديدگاههاي كشور فراهم آورد.