نیره ساری
معاون اول رئيسجمهوري گفته است بيش از ۱۱ ميليون حاشيهنشين در کشور وضعيت نامناسبي دارند. رئيس كميته امداد از آمار 11 تا 20 ميليوني ايرانياني خبر ميدهد كه در فقر مطلق بهسر ميبرند. گزارش وزارت راه و شهرسازي نشان ميدهد كه ۳۳درصد جامعه ايران زير خط فقر زندگي ميکنند، گزارشي ديگر از زندگي كردن 4 دهم درصد جمعيت ايران در کپر و چادر پرده برميدارد و ساير آمار معيشتي كه از سوي مسئولان اعلام ميشود گويي با اعلام اين آمار منتظر تلاشي از جانب مردم هستند تا تغييراتي در آن حاصل شود. اين در حالي است كه علاوه بر چنين آماري بايد از اعلام آمار تصاعدي افزايش آسيبهاي اجتماعي همچون فقر، اعتياد و طلاقهاي توافقي بگذريم و در كنار آن آمارهاي قابل توجه افزايش بيكاري جوانان به ويژه بيكاران تحصيلكرده را ناديده بگيريم. اين موضوعات نشان ميدهد كه جامعه ايراني اوضاع نابساماني دارد، اما مسئولان به جاي ارائه راهکارهاي مناسب براي رفع اين موارد به دنبال اعلام شاخصهايي هستند که عملاً در زندگي مردم بيمعني و غيركاربردي است.
داشتن اطلاعات صحيح و به موقع شرط ضروري تصميمگيري مناسب براي مسئولان و مردم است. بيشك اگر اطلاعات در دسترس نباشد و به موقع ارائه نشود يا دقيق نباشد، تصميمگيري صحيح عقلاً مقدور نيست، اما آيا مسئولان تا به حال از خود پرسيدهاند که اعلام اين آمارها براي چه کسي مهم است؟ آيا خانوادههايي كه هر روز بيشتر از قبل در فقر غوطهور ميشوند و با ساير مشكلات معيشتي دست و پنجه نرم ميكنند، با شنيدن چنين آمارهايي به آينده خود و كشور اميدوار ميشوند؟ آيا با اعلام اين آمارها رفاه اجتماعي خانوارها افزايش پيدا ميكند؟ در يك كلام آيا چنين آمارهايي براي مردمي که در فقر و تنگدستي بهسر ميبرند، اصلاً اهميتي دارد؟!
طبق اظهارات كارشناسان، فقر دليل بروز تمام آسيبهاي اجتماعي در کشور است. بر همين اساس حاشيهنشيني، کودکان خياباني و کار، طلاق، زنان آسيبديده و آسيبهاي ديگر در جامعه از فقر نشئت ميگيرد و در كنار اينها هر روز آمار جديدي اعلام ميشود. آمارهايي كه کاملاً با شعارهاي داده شده در تضاد است و سال به سال نهتنها تغييري در مشكلات موجود حاصل نميشود و مردم به صورت ملموس اين وعدهها را احساس نميكنند، بلكه باز هم آمارهاي مختلف حكايت از افزايش نااميدكننده انواع مشكلات دارد.
وجود 10 تا 12 ميليون نفر از افراد جامعه در فقر مطلق
چند روز پيش بود كه رئيس کميته امداد امام خميني(ره) با اشاره به طرح شعار «ريشهکني فقر مطلق در دولت دوازدهم» گفت: حدود 10 تا 12 ميليون نفر از افراد جامعه در فقر مطلق بهسر ميبرند. اين در حالي است که اگر بخواهيم شاخصهاي خود را توسعه و سطح رفاه را در جامعه افزايش دهيم، ميتوان 16 تا 20 ميليون نفر را در کشور در دايره فقر مطلق قرار داد.
البته فتاح پيشتر از اين نيز با بيان موضوعاتي از شكست برنامههاي دولتي در مبارزه با پديده چندوجهي فقر خبر داد و از دولت خواست تا تعريف جديدي از سطح فقر مطلق ارائه كند. اين مهم برخاسته از آن بود كه يكي از شعارهاي انتخاباتي دولت دوازدهم رفع فقر مطلق بود كه از نگاه عامه مردم و حتي مسئولان شعار خوبي تلقي ميشد. در نهايت به گفته فتاح، رئيس كميته امداد در تعاريف قبلي دولت، فقر مطلق به اين معنا بود و فردي معيشت و نان نداشته باشد و بايد با افزايش مستمري حل ميشد كه نشد. بنابراين در اين زمينه ارائه تعريف و سطح جديدي از فقر مطلق ضروري تلقي شد.
زندگي ۱۱ ميليون حاشيهنشين در وضعيت نامناسب
در شرايطي كه بيان دلايل و تعاريف روشن از سوي دولت براي برنامههاي جديد نيازي جدي است؛ اكنون معاون اول رئيسجمهور هم به جاي ارائه راهكار و برنامههاي عملياتي به ارائه آمار نااميدكننده دست زده و از زندگي ۱۱ ميليون حاشيهنشين در وضعيت نامناسب خبر داده است. البته جهانگيري به پنج اولويت اول دولت در زمينه کاهش آسيبهاي اجتماعي اشاره کرده و گفته است: با توجه به اينکه بيش از ۱۱ ميليون نفر حاشيهنشين وضعيت نامناسبي دارند، ساماندهي حاشيهنشينها، اعتياد به مواد مخدر، طلاق، دلايل مهاجرت به حاشيه شهرها و فساد اخلاقي در مناطق خاص و بحراني جرمخيز در اولويت دستور کار دولت قرار دارند که براي آنها برنامهريزي و اقداماتي انجام خواهد شد.
هرچند كه با فرض صحيح بودن اين آمار اين اظهارات نشان از صداقت دولت با مردم دارد، اما بهرغم همه وعدههايي كه قبل از انتخابات در كشور صورت ميگيرد، سؤال اينجاست كه نياز مردم به تحقق شعارها بيشتر است يا آمارهاي نااميدکنندهاي كه براي آنها آب و نان نميشود؟ بهتر نيست پيش از هر مسئلهاي دولت در عمل نشان دهد که در کدام حوزهها توانسته دست به كاهش آماري فقر بزند؟!