کبری فرشچی
خانواده كوچكترين و اساسيترين ساختار اجتماعي است كه بنمايه و شالوده ساير ساختارهاي جامعه محسوب ميشود. پس اينجا نيز همچون هر ساختار ديگري با آسيبديدگي و پوچ شدن هر كدام از واحدهاي سازنده اين تشكيلات سازه نهايي آماده ريزش ميشود. به همين خاطر بحران در خانواده بيترديد به بحرانهاي اجتماعي منجر ميشود و آسيبها را دامن ميزند. آيينه آمار نمايشگر رخدادهاي ناخوشايندي در خانواده ايراني است. آنطور كه رئيس سازمان بهزيستي خبر داده 47 درصد طلاقها در پنج سال اول زندگي رخ ميدهند.
يكي از نتايج افزايش آمار جداييها افزايش زنان سرپرست خانوار است؛ زناني كه بنا به اظهارات انوشيروان محسني بندپي 80 درصدشان شغل مناسبي ندارند و همين موضوع اين زنان را بر لبه تيغ آسيبهاي اجتماعي قرار ميدهد.
در كنار اينها اگر به سراغ نتايج سرشماري سال ۹۵ برويم، متوجه خواهيم شد رشد تعداد خانوارها در ايران 2/7 درصد است درحالي كه رشد جمعيت رقمي در حدود 1/24 درصد را نشان ميدهد. اين به اين معناست كه با رسيدن متولدان دهه ۶۰ به سن ازدواج، آمار مرتبط با تشكيل خانواده افزايش داشته است. از سوي ديگر همزمان با افزايش سن ازدواج، بالا رفتن سن و فوت همسر و همچنين افزايش تمايل به «زندگي تجردي» در مجموع تعداد خانوارهاي كشور، با رشد روبهرو بوده است. تعداد خانوارهاي مرد سرپرست را نزديك به ۲۱ ميليون نفر ( ۸۷ درصد از خانوارها) و اين آمار در خصوص زنان ۳ ميليون نفر (حدود ۱۳ درصد) است و ۴۴ درصد زنان سرپرست خانوار، «تنها» زندگي ميكنند.
علاوه بر اينها ۲۰۰ هزار نفر از زنان زير ۴۵ سال زندگي «مجردي» دارند.
پيش از انقلاب بعد خانوار بين پنج تا هفت نفر بوده است. اين رقم اوايل انقلاب با كاهش روبهرو شد و به 5/5 نفر رسيد و حالا طبق آخرين آمار به 3/3 رسيده است. خانوادههايي كه از شكل گسترده به فرم هستهاي درآمدهاند و تمايل به زندگي مجردي موجب شده تا شكل و شمايل و تعاريف تازهاي از خانواده ارائه شود به گونهاي كه در حال حاضر از 24 ميليون خانوادهاي كه در سرشماريها محاسبه ميشوند سه ميليونشان «خانوادههاي تك نفره» و افرادي هستند كه زندگي مجردي را براي خود برگزيدهاند. «اوضاع خانواده در كشور بحراني است» اين را معصومه ابتكار، معاون زنان و خانواده رياست جمهوري گفته است. از نگاه وي آسيبها، اعتياد، مسائل مالي و اقتصادي، خشونت و طلاق جزو دلايلي است كه خانوادهها را با بحران روبهرو كرده است، خانوادهها در ايران در حال از دست دادن كاركردهاي خود هستند. بديهي است راهحل رفع بحران در خانواده ايراني در دست مسئولان و سياستگذاران فرهنگي و اجتماعي است. چهرههايي همچون معاونت زنان و خانواده رئيسجمهور كه انتظار ميرود بيشتر از آنكه بر صندلي ناقد و مطالبهگر بنشينند بر موضع پاسخگو قرار گرفته و پيش از آنكه اين بحران غيرقابل جبران شود براي حفظ خانواده ايراني كاري كنند.