شاهد توحيدي
شايد بتوان ارائه روايت از مصاف با جماعت تكفيري را، از اولويتهاي تاريخنويسي و گزارشنگاري انقلاب در مقطع حاضر دانست. چه اينكه در اين مصاف، عدهاي از پاكبازترين و ايثارگرترين مردمان روزگار به كار دفاع از خط مقاومتاند و چشماني اندك و قلمهايي محدود ميتوانند ماوقع را ببينند و بر كاغذ آورند. بيترديد اين دوره از حيات نظام اسلامي و دفاع فرامرزي آن از كشورهاي منطقه نفوذ، از قطعات شاخص و در كانون بحث و چالش در آينده تاريخنگاري جمهوري اسلامي است و در اين ميان وجود گزارشات موثق و موسع، ميتواند فرآيند بررسيها در اينباره را تسهيل كند. اثر تاريخي- گزارشي «از حاج ابراهيم تا خان طومان» از جمله معدود آثاري است كه تاكنون دراينباره به بازار نشر عرضه شده و به چاپ دوم نيز رسيده است. سيدعبدالرضا هاشمي ارسنجاني، خالق اين اثر، در ديباچه كوتاه خويش برآن آورده است: «شايد همه ما، يا لااقل بيشتر مردم ايران تصور كنند، امنيتي كه در سايه آن زندگي ميكنيم، يك موهبت طبيعي و خدادادي است، من كه تا چندي پيش اينگونه فكر ميكردم. بهتر است بگويم اصلاً به آن فكر نميكردم، از بس طبيعي مينمود، اما امروز نه! امروز كه در جمع سربازان و پاسداران مرزهاي كشورم، آن هم در ارتفاعات خشن و صعبالعبور شمالغرب حضور دارم تازه ميتوانم كمي و فقط اندكي از فشارها، سختيها و خونهايي كه براي تأمين امنيت من، خانوادهام و ميليونها ايراني بر زمين ريخته ميشود را از نزديك ببينم و احساس كنم. قبل از اين، اصلاً تصورم نميكردم حتي چنين جاهايي وجود داشته باشد و نيروهاي از جان گذشته پاسدار و مرزبان كشورم با تمام توان و قدرت، تابستان و زمستان و سرماي كشندهاي كه به آن اشاره خواهم كرد، حضور داشته باشند؛ جايي كه دشمن تروريست، كه خواهان ناامني ايران اسلامي است، با هزينههاي ميلياردي، در 50 متري و شايد هم نزديكتر، پشت صخرهاي در كمين نشسته و به دنبال موقعيتي براي بر زمين انداختن رشيدترين سروهاي ايران زمين باشد. از زماني كه به اين ديار قدم گذاشتهام، ذهنم درگير شده؛ خدايا! جبههها و دفاع مقدس هنوز هم زندهاند، شهادت، هنوز هم برفراز بامهاي ايران زمين، جوانان غيور اين مرز و بوم را به سوي خود فرا ميخواند، ولي اينبار، غيور مردان اين سرزمين، همچون آرش كمانگير، جانها را در چله كمان گذاشته و از مرزهايي كه با خون پاك هزاران شهيد دفاع مقدس آبياري شده، آن هم جايي كه در تيررس هيچ دوربين و رسانهاي نباشد حراست و پاسداري ميكنند».
نويسنده در ادامه به مجموعه علل و عواملي كه تسهيلگر حضور وي در عرصه تاريخنگاري مقاومت بودهاند اشاره ومساعي ايشان را مورد تقدير قرار ميدهد: «خداي من! شكر اين نعمت را چگونه به جاي آورم؟ خدايا! زبان قاصر و قلم شكسته از بيان اين همه ايثار و فداكاري است! بار خدايا! گر چه معترف به قصور خويشم، ولي با تمام توان، رسالت ذكر اين مهم را بر دوش قلم گذاشته و به ملت خويش خواهم رساند. خداوند رحمان و رحيم در قرآن كريم هدايت انسانها را بر خود واجب دانسته و فرموده: « انِّ عَلَينَا لَلهُدّي» و در اين هدايت خود قطعاً از اسباب، وسايل و دوستان خود بهره ميگيرد. حقير نيز اگر نبود هدايت ذات دوستداشتني حضرت دوست و دوستان بيبديلش؛ مرحوم استاد علي صفاييحائري، پدرم و مرحوم سيدابوالقاسم هاشميارسنجاني، هرگز لياقت پوشيدن لباس پيامبر و خاندان مكرم ايشان صلواتاللهعليهم و قلم زدن در راه آنها را نمييافتم. بنده در ابتدا برخود لازم ميدانم از محبتهاي سردار رستميان، فرمانده غيور لشكر25 كربلا، استاد فرزانه، حجتالاسلام سيدمجيد پورطباطبايي(حفظهالله) كه از ابتداي اين مجموعه قدم به قدم، همراهيام كرد و از نظرات سازنده خود بهرهمندم ساخت، همسر صبور و مهربانم خانم م. حاصلي كه مدال افتخار شهادت پدرش؛ شهيدمنصور حاصلي را از كودكي، بر سينه دارد و قطعاً بيياري او حسرت موفقيت در تمام عرصههاي زندگي بر دلم ميماند و تمامي دوستاني كه موجبات هدايت و ارشادم را فراهم ساختند، تقدير و تشكر و از ذات مهربان حضرت حق (جل و علا) خير دنيا و آخرت و علو درجاتشان را مسألت كنم. به اميد روزي كه همگي بر سر سفره انوار الهي و دوستان حضرتش، بيحساب و كتاب مهمان شويم!». خدايا! چنان كن سرانجام كار كه تو خشنود باشي و ما رستگار!خدايا! اين ناچيز را از من بپذير و از تقصيراتم در گذر! آمين