كسري محمديان
يكي از تصورات غلطي كه بين برخي افراد جامعه جا افتاده اين است كه تنها ثروتمندان انسانهاي خودخواه روي كره زمين هستند. شايد به اين دليل كه آنها پول زيادي دارند. اقشار پايين و متوسط جامعه خصلت خودخواهي را فقط ويژگي افرادي كه از آنها بالاتر هستند، ميدانند. به اين دليل كه چه از لحاظ موقعيت اجتماعي و چه از لحاظ پول و ثروت از آنها برترند. در واقع پول زياد و ثروتمند بودن، لزوماً باعث خودخواهي در انسان نميشود، چه بسا افرادي كه ثروتمند هستند و پول زيادي دارند، اما خودخواه و متكبر نيستند، به فقرا و نيازمندان كمك ميكنند و بسيار انسانهاي متواضعي هستند، به اين دليل كه پول تنها يك وسيله و ابزار است. از سوي ديگر چه بسا افرادي كه ثروت چنداني هم در اختيار ندارند، اما خودخواه و خودمحور هستند. شايد پول در بعضي افراد غرور و خودخواهي ايجاد كند ولي الزاماً دليل قاطعي براي خودخواهي نيست. خودخواهي يكي از ويژگيهاي رفتاري و شخصيتي تمام انسانهاست كه در برخي بيشتر و در برخي كمتر است و خيليها آن را كنترل و تعديل ميكنند. فرد خودخواه خود را محور ميداند و با پرمدعايي بيش از حد همواره از ديگران توقع مهر و محبت و احترام دارد، بدون اينكه در دل خويش، اثري از محبت نسبت به ديگران داشته باشد. رانندگي خيلي از ما نمونه بارزي از خودخواهي است كه كمتر به چشممان ميآيد.
آدم خودخواه از همه برتر است!
خودخواهي يكي از بدترين صفات اخلاقي است. از نشانههاي انسانهايي كه در دام خودخواهي گرفتار هستند اين است كه همه چيز و همه كس را براي خود ميخواهند و به غير خود اعتنايي ندارند. در جلسات تنها حق سخن گفتن را براي خود قائلند و توقع دارند ديگران هم به حرفهاي آنها گوش كنند و رأي و نظر آنها را بپذيرند و تأييد كنند. هميشه از همه توقع خدمت دارند، بدون آنكه خود به فكر خدمت به ديگران باشند و اگر ديگران در خدمت به آنان كوتاهي كنند كينه آنها را به دل گرفته و تمامي خدمات گذشته آنها را فراموش ميكنند. خودخواهان تصور ميكنند فقط شخص آنها مهم و برتر است و خداوند ديگران را آفريده كه در خدمت آنها باشند. فقط كافي است به رفتارهايي كه هر يك از ما در قبال ديگران انجام ميدهيم كمي دقت كنيم. آنوقت متوجه ميزان خودخواهي خود ميشويم. در آپارتمان نقلي خود تا پاسي از شب ميهماني برگزار ميكنيم و اصلاً هم به فكر همسايههاي بيچاره خود نيستيم كه آسايش و آرامش شب را از آنها گرفتهايم. با خود ميگوييم اصلاً چرا بايد به فكر آسايش و آرامش ديگران باشيم؟!
رفتگر زحمتكش شهرداري مرتب در حال تميز كردن كوچه و خيابان شهر ماست ولي ما خيلي خودخواهانه زبالههاي خود را در كوچه و خيابان رها ميكنيم بدون آنكه به خستگي رفتگرهاي زحمتكش فكر كنيم چون وظيفه آنهاست كه دولا شوند و آشغالهاي ما را از زمين بردارند. مراسم عروسي برگزار ميكنيم و شب در اتوبانهاي شهر كاروان عروسي راه مياندازيم. خب قطعاً ما كار بزرگي انجام دادهايم كه در اين وانفساي اقتصادي جشن عروسي به پا كردهايم، حالا مردم هم توي ترافيكي كه ما با اين كاروان عروس خود ايجاد كردهايم كمي معطل شوند و احياناً مريض بدحالي هم در اين ميان دير به بيمارستان برسد هم اصلاً نكات مهمي نيست كه نياز به توجه ما داشته باشد!
رانندگي ما، نمونه بارز خودخواهي
هر چند برخي تازه به دوران رسيدهها با خودروهاي چند ميلياردي خود در خيابانهاي شهر با آن اگزوزهاي پرسروصدا، ويراژ ميدهند كه همه متوجه حضور آنها شوند، اما بيانصافي است كه اين خودخواهي را فقط مختص آنان بدانيم. چون در بحث رانندگي تنها آنها نيستند كه خودخواهانه رفتار ميكنند حتي افرادي كه يك پرايد داغان هم دارند نيز با ديگران خودخواهانه برخورد ميكنند. ميگوييد چرا؟ به اين دليل؛ خدا را شكر اگر به لطف كمپانيهاي خودروسازي داخلي و واردكنندههاي خودروهاي خارجي همه افراد جامعه به تعداد اعضاي خانواده خود، خودروي شخصي نداشته باشند حتماً يك خودرو دارند كه در بسياري از موارد منبع درآمدي براي صاحبان آن است. پس اگر اغراق نكرده باشيم شهرهاي بزرگ، ديگر به پاركينگ تبديل شدهاند. با اين ترافيكهاي سرسامآور ديگر اعصاب و رواني براي كسي نمانده است. پس صبر و تحمل يا به عبارتي آستانه تحمل همه پايين آمده است. همه سعي ميكنيم با زرنگي قانون را زيرپا بگذاريم و از ديگري جلو بزنيم. آيا اين خودخواهي نيست كه با سرعت بسيار بالا به همه چراغ ميزنيم كه برويد كنار، راه را براي من باز كنيد كه من از كنار شما با سرعت نور ميخواهم رد شوم. در ترافيكي كه اصلاً جايي براي تكان خوردن نيست سعي ميكنيم يك اپسيلون از ديگري جلوتر برويم يا اينكه خيلي راحت چراغ قرمز را بدون توجه به قرمز بودن آن رد ميكنيم چون ما نميتوانيم پشت چراغ قرمز چند ثانيه تحمل كنيم.
در بحث قوانين راهنمايي و رانندگي، ظاهراً رعايت اين قوانين تنها مختص ديگران است و بس. آدمهاي خودخواه اصلاً در مغزشان نميگنجد كه بايد اين قوانين را رعايت كنند. مديونيد اگر فكر كنيد اين افراد خودخواه و مغرور با اين قوانين آشنايي ندارند. نه، كاملاً هم با اين قوانين راهنمايي و رانندگي آشنا هستند زيرا بالاخره يك امتحاني دادهاند و گواهينامهاي هم گرفتهاند ولي از آنجايي كه همهچيز را فقط براي خود ميخواهند و فقط خود را مهم ميدانند نيازي نميبينند كه اين قوانين را راعايت كنند. همين! در تمام دنيا اين رانندهها هستند كه بايد حواسشان به ديگران باشد، حواسشان به خودروهاي ديگر، موتورسوارها، دوچرخهسوارها و از همه مهمتر عابرين پياده باشد. با رعايت كردن هر كدام از قوانين رانندگي كشورشان از بهوجود آمدن هرگونه خطري جلوگيري ميكنند و به سلامتي ديگران بيشتر اهميت ميدهند، اما در كشور ما ديگران بايد حواسشان به رانندگي ما باشد. به عقب ماشين جلويي ميكوبيم بعد با عصبانيت و توپ پر پياده ميشويم و سر راننده بيچاره جلويي داد ميزنيم كه حواست كجاست آقا يا خانم؟! حواس راننده جلويي كجاست؟ يا حواس ما كجاست كه محكم به سپر عقب ماشين ديگري كوبيديم؟ اينها و هزاران موارد مشابه ديگر در رانندگي كه به كرات شاهد آن هستيم، همگي نشان از خودخواهي ما دارد.
البته بعضي از خودخواهيها خطر چنداني براي ديگران ندارد و آسيب زيادي به آنان وارد نميكند. مثلاً ايجاد سر و صداي ما فقط همسايهها را عصباني ميكند يا به ديگران عتاب و خطاب كنيم و مسئوليتي كه وظيفه ماست انجام دهيم را بر گردن ديگران بيندازيم فقط باعث دلخوري و رنجش ديگران ميشود يا موارد ديگري از خودخواهي كه خطرآفرين نيستند. اما خودخواهي در رانندگي با توجه به ماهيت موضوع و مطرح بودن جان و مال خود و ديگران، گاهي آسيبهاي جبرانناپذيري را به همراه دارد. ما با خودخواهي و غرور بيجاي خود كه «من دست فرمانم حرف ندارد»، مسبب يك تصادف ميشويم كه در آن يا جان خود را از دست ميدهيم يا جان ديگري را ميگيريم. با غرور بيجاي خود چه ضررهاي مالي و جاني كه براي ديگران ايجاد نميكنيم. پس اگر تا به حال اين رفتارها را نشان خودخواهي خود نميدانستيم كاملاً در اشتباه بودهايم.