محمد مهر
چندي پيش در شبكههاي اجتماعي چشمم به مقاله كوتاهي از فردين عليخواه، جامعهشناس با عنوان «آشپزخانه در حال بلعيدن پذيرايي است» افتاد كه جالب توجه بود؛ در اين مقاله اين جامعهشناس به قياس فضاي كالبدي و راندمان و بازدهي آشپزخانههاي مدرن و مطبخها در گذشته و امروز پرداخته بود؛ اينكه در گذشته «مطبخ در خانههاي قديمي ايراني در گوشهاي تقريباً پرت از خانه قرار داشت. گويي جايي مانند مطبخ و مستراح كه در خدمت حوائج دنيوي بودند بايد از قلب خانه دور ميماندند. ولي امروزه يكي از مكانهاي مهم خانه، آشپزخانه است. آشپزخانه براي برخي بهتدريج تجليگاه مصرف نمايشي ميشود. درگذشته تجهيزات صوتي و تصويري كه در پذيرايي خانه قرار داشتند اين نقش را ايفا ميكردند ولي با ميكروسكوپي شدن(كوچك شدن) وسايل صوتي و تصويري، مصرف نمايشي به آشپزخانه منتقل شده است. چون در آشپزخانه ميتوان يخچالهاي بزرگ، فر، ماشين ظرفشويي و لباسشويي، چايساز، قهوهساز، دستگاه آبميوهگيري، ساندويچساز، توستر، بستنيساز، سرخكن، و غيره را به نمايش گذاشت. حتي بخشي از ظروف تزئيني كه در كمدهاي دكوري پذيرايي خانه به نمايش گذاشته ميشد بهتدريج به كابينتهاي دكوري داراي لامپهاي LED داخل آشپزخانه منتقل ميشوند. معمولاً مهمانان از پذيرايي خانه به آشپزخانه خيره ميشوند و از سليقه ميزبان تعريف و تمجيد ميكنند. بخش مهمي از هزينه جهيزيه دختران امروزي به وسايلي اختصاص دارد كه قرار است در آشپزخانه قرار ميگيرند. جالب است كه هنوز در برخي از كشورهاي پيشرفته كم نيستند خانههايي كه ماشين لباسشويي مستقل ندارند و از ماشينهاي لباسشويي سكهاي استفاده ميكنند. برخي در وسط آشپزخانهشان جزيره ميسازند. اين جزيره آشپزخانهاي كوچك در دل آشپزخانه است.»
غرب را مصرفگرا ميناميم و به كارنامه خودمان نگاه نميكنيم
آنهايي كه به فرنگ رفت و آمد دارند يا خود ما كه گاهي مستندهايي از زندگي اروپاييها و فرنگيها ميبينيم برايمان زندگي كساني كه ما از دور آنها را مصرفگرا ميناميم بسيار ساده مينمايد. گاهي يك دست بشقاب در خانه و چند چنگال و قاشق و يك مبلمان ساده و پردهاي سادهتر با چند قلم لوازم مايحتاج و در حد نياز همه آن چيزي است كه در يك خانه اروپايي يافت ميشود. خبري از يخچالهاي عظيمالجثه سايد باي سايد نيست. خبري از آن چند ده دست بشقابهاي سلطنتي و چينيها و كريستالها و ظروف نقره و چي و چي نيست. خبري از انواع دستگاهها و ماشينهايي كه شايد يك بار در سال هم مورد استفاده قرار نميگيرند اما فضاي قابل توجهي از آشپزخانه را بلعيدهاند نيست؛ ظرفهايي كه كمپانيها هر روز نام تازهاي به آن مينهند و اين نامها در فهرست جهيزيه دختران ايران ميرود اما گاه نه سال كه ساليان دراز از آنها استفاده نميشود. از زندگي خودمان مثال ميزنم كه ما بعد از 11 سال زندگي مشترك هنوز يك بار از چرخ خياطي مدرن خانهمان استفاده نكردهايم و البته ميتوانيد در هر خانه ايراني به ويژه خانه زوجهاي جوان فهرستي از آرامپزها، ديرپزها و زودپزها و بخارپزها و اسنكپزها و اسامي عجيب و غريبتر را ببينيد كه آشپزخانه را به تصرف خود درآوردهاند. در حقيقت آن چيزي كه امروز در خانههاي ايراني به ويژه در آشپزخانهها ميبينيم تجسم عيني و عملي آن ضربالمثل معروف ايراني است كه: «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچ چي.» از اين رو بسيار شگفت است كه ما در مقالات و مطالبي كه مينويسيم غرب را به عنوان مظهر مصرفگرايي معرفي ميكنيم كه البته بيراه هم نيست چراكه اين سبك زندگي از آن جا برخاسته و خاستگاه اين نوع زندگي به انقلاب صنعتي و تحولات زندگي مدرن برميگردد اما نكته شگفت اينجاست كه انگار انسان غربي تا آن حد كه ما آلوده به مظاهر مصرفگرايي شدهايم خود آلوده نشده يا دست كم به اندازه ما درگير اين مصرفگرايي از خودگسيخته نيست.
آشپزخانه در حال تبديل به معبد و مأمن مصرفگرايي
اما آن جامعهشناس به درستي و با اشاره به اينكه در جامعه ايراني به تدريج شاهد يك دگرديسي هستيم كه در آن آشپزخانه بيشتر كاركردي نمايشي يافته گفته بود: در واقع آشپزخانه در حال تبديل شدن به معبد و مأمن مصرفگرايي است. وسايل چيده ميشوند و به نمايش گذاشته ميشوند. آشپزخانههاي قديم از نظر پختوپز بسيار فعال بودند هرچند وسايل سادهاي داشتند. برعكس، آشپزخانههاي جديد بسيار شيك و مدرنند ولي از نظر پختوپز چندان فعال نيستند و عمدتاً بيانگر پرستيژ اجتماعي خانوادهها هستند. درحاليكه خانواده در ايران بيشازپيش كوچكتر ميشود آشپزخانهها بزرگتر ميشوند. درحاليكه فرهنگ صرف غذا در رستوران يا سفارش غذا از بيرون بيش از پيش گسترش مييابد آشپزخانهها مدام بزرگتر ميشوند. حتي در برخي از خانهها آشپزخانه بزرگتر از پذيرايي است. آشپزخانه در حال بلعيدن پذيرايي خانه است.
وقتي وجه نمايشي اشيا برجسته ميشود
وجه نمايش در زندگيهاي ما بسيار برجسته شده است. آدمها به نفع اشيا به حاشيه رفتهاند. كساني كه نميتوانند در خانههايشان اشياي گرانقيمتتر، لوكستر و متنوعتر فراهم كنند در مهمانيها احساس كوچكي و حقارت ميكنند. مسابقهاي براي داشتن اشياي لوكستر در ميان ما شكل گرفته است و هركه نميتواند در اين مسابقه شركت كند يا خود را از پيش باخته فرض ميكند يا حركت ميكند اما نميتواند جزو برندگان باشد پس احساس شكست ميكند. در صورتي كه آدمها دور هم جمع ميشوند و مهماني ميدهند كه مثلاً صله رحمي شده باشد و ديدارها تازه شود و افراد از حال همديگر خبر داشته باشند اما اگر آن وجه نمايشي اشيا روز به روز وسيعتر و برجستهتر شود در آن صورت فرصت و مجالي براي مواجهه بيغل و غش آدمها با هم نخواهد بود. به ياد بياوريد مهمانيهايي كه در آنها افراد به جاي اينكه حواسشان به ميزبان باشد حواسشان به اشيا است و به جاي اينكه به صورت همديگر چشم بدوزند چشمشان در ديوارهاي خانه و وسايل آشپزخانه و اتاقها چرخيده است.
وسايلي كه جاي ما را در خانهها گرفتهاند
اصلي در فرهنگ شرق وجود دارد به نام فنگشويي كه ميشود گفت هنر چيدمان وسايل به گونهاي كه انرژيها در فضايي كه در آن قرار داريم در جريان باشد. چرا اصلاً راه دوري برويم. ايرانيهاي قديم و اجداد و پدران و مادران ما بيآن كه درباره دكوراسيون داخلي تحصيلات آكادميك داشته باشند يا فرهنگ چيدمان فنگشويي را بدانند همين اصل را در زندگي خود مراعات و پياده ميكردند، به اين صورت كه اكثر فضاهاي خانه فضاهاي خالي بود كه آدمها به راحتي در آن تردد ميكردند، بنابراين وسايل مزاحمتي براي تبادل انرژي و حس آزاد بودن در خانه ايجاد نميكردند. از همين رو بود كه خانهها دلگشا و باز به نظر ميرسيد. حالا شما نميتوانيد بخشي از دلتنگيهاي خانههاي ما را به ازدحام عجيب و غريب وسايل خانه مربوط بدانيد؟ از سويي فضاها و مساحت خانهها در قياس با خانههاي قديمي كوچكتر شده است و از آن سو وسايل چندين برابر و گاه آدمها دو كاميون وسايل را ميخواهند در خانههاي 50 متري جا بدهند. خب معلوم است هر شيء تازهاي كه وارد خانه ميشود بر اساس قانون مترمكعب و قوانين رياضي فضا ميخواهد. نميشود كه هم يك شيء وارد يك فضا شود و هم مساحتي را در آن فضا اشغال نكند، بنابراين وقتي ما در خانهها و آشپزخانهها با ازدحام وسايل روبهرو ميشويم عملاً فضا براي حضور آدمها تنگ ميشود و گاه آدمها از فرط وسايل ميگويند بسيار خب شما در اين خانهها باشيد و ما بيرون ميرويم؛ يعني به هر بهانهاي بيرون ميروند تا از آن حالت خفگي در خانهها نجات پيدا كنند.