هفته گذشته يكي از كساني كه نامش در ليست كذايي منتشر شده توسط ياشار سلطاني (خبرنگار اصلاحطلب) به عنوان گيرنده املاك غيرقانوني از شهرداري تهران وجود داشت، توسط شهردار اصلاحطلب تهران، محمدعلي نجفي به عنوان معاون شهردار منصوب شد. آن ليست كذايي براي تخريب قاليباف توسط اصلاحطلبان منتشر شد، اما حالا يكي از افراد همان ليست معاون نجفي شده است! ياشار سلطاني در توئيتي توضيح داده كه حسيني مكارم املاك نجومي نگرفته و زمين تعاوني بوده و... اما چه فرقي ميكند ياشار سلطاني چه توضيحي داده باشد؛ مهم آن است او عليه ليستي موضع گرفته كه خودش آن را منتشر كرد و مدعي شد همه افرادي كه نامشان در ليست آمده، املاكي به ناحق از شهرداري تهران گرفتهاند.
او حالا كه يكي از آن افراد معاون نجفي شده، يادش افتاده توضيح بدهد. يعني اگر حسيني مكارم معاون شهردار اصلاحطلبان نميشد، ياشار سلطاني نبايد درباره مخدوش بودن ليستي كه منتشر كرده توضيح ميداد؟ آبروي افراد فقط وقتي در چارچوب همكاري با اصلاحطلبان قرار ميگيرند، اهميت مييابد؟! و از سويي يك سؤال بسيار مهمتر به ميان ميآيد و آن اينكه اين خدشه در مورد چند نفر ديگر از اعضاي آن ليست ممكن است صادق باشد؟ و زمان بيان توضيحات در مورد آن افراد ديگر چه وقت خواهد رسيد، وقتي كه در مديريت اصلاحطلبان منصب جديد بگيرند؟ توضيح ياشار سلطاني عملاً اتهام نشر اكاذيب عليه او را ثابت ميكند. مبارزه با فساد تا وقتي ابزار تسويههاي جناحي و سياسي، و بهانه خودنمايي و پهلوان پنبهسازي است، صرفاً يك بازي سياسي خواهد بود و اينجاست كه بايد گفت برخي مبارزهها با فساد، خود عين فساد است.
و نكته پاياني اينكه تكليف اصلاحطلبان كه روشن است؛ خودشان ياشار سلطاني را به كمك حكيميپور (عضو وقت شوراي شهر تهران) با ليستي كذايي پيش انداختند، اما بدا به حال آن انقلابيوني كه پاي علم كذايي چنين دروغگويي براي عدالتخواهي و مبارزه با فساد سينه زدند...
تعيين تكليف يك روزنامه اصلاحطلب براي رئيسجمهور
روزنامه آفتاب يزد با تيتر تعجب برانگيز «احياي بانوي اول» كه با فونت درشت در كنار تصوير نقاشي شده روحاني و همسرش در صفحه اول كار شده، با سرككشي در زندگي خصوصي رئيسجمهور نوشته كه «رئيسجمهور گفته است «نشد» كه وزير زن معرفي نمايد از اين رو «آفتاب يزد» به ايشان پيشنهاد ميدهد شرايطي را فراهم سازد كه همسر وي ظهور و بروز بيشتري در محافل اجتماعي و فرهنگي داشته باشد.» اين مطلب در ادامه ميافزايد: «ميتوان حسن روحاني رئيسجمهوري كشور را مورد خطاب قرار داد و عنوان كرد كه دستكم براي نشان دادن حمايت خود از زنان كشورش و همينطور به تصوير كشيدن تمايلش به حضور آنان در بطن جامعه، از اهل بيت خود شروع كند و از آنها براي حضور پررنگ و چشمگير در جامعه، دعوت به عمل بياورد...»
اين مطلب با آوردن مثالهاي خارجي از همسران مقامات ديگر كشورها عدم حضور همسر رئيسجمهور در محافل سياسي را «مصلحت انديشي و محافظهكاري» ميداند. اين در حالي است كه نميتوان براي خانواده يك مقام مسئول تعيين تكليف كرد كه الزاماً مثل خارجيها در كنار همسر خود در محافل سياسي حاضر باشند. از سويي احترام به مقام رياست جمهوري ايجاب ميكند وارد فضاي خصوصي زندگي او نشويم. بماند كه جامعه ايراني شديداً درگير معضل آقازادههاست و در اين فضا اضافه كردن نسبتهاي جديد خانوادگي به ليست اطرافيان مقامات خوشايند مردم نخواهد بود.