مهدی پورصفا
در طول رقابتهاي انتخابات رياست جمهوري يكي از مهمترين محورهای تبليغاتي درباره ايران حمله مستقيم نظامي عليه مراكز هستهاي ايران چه از سوي رژيمصهيونيستي و چه از سوي امريكا و رفع خطر فوق با امضاي تفاهمنامه برجام بين ايران و كشورهاي 5+1 بود. اما تحولات این روزها و مواجهه کره شمالی با امریکا توهم سایه جنگ را به چالش کشید.
شايد اين جمله روحاني از همه بيشتر در ذهنها باقي مانده باشد كه از فرانسوا اولاند رئيسجمهور فرانسه نقل شده كه در سال 2012 قدرتهاي جهاني براي حمله به ايران در حال مشورت بودند و تنها زمان آن بود كه بايد تعيين ميشد، از اين رو هرگاه بحث برجام و نتايج آن مطرح ميشد، برداشته شدن سايه جنگ به عنوان يكي از مهمترين دلايل وجوب امضاي برجام مطرح ميشد. روي ميز بودن تمام گزينهها تكيه كلام رؤساي جمهور امريكا در زمان بنبست مذاكرات بود. اين جمله با اين هدف به كار ميرفت كه در لفافه امكان استفاده از گزينه نظامي نيز به ايران يادآوري شود و جالب اينجا بود كه سخنان روحاني نيز تأييد تمامعياري بر سخنان فوق بود.
اين سخنان روحاني در همان زمان با واكنش گسترده نظاميان و همچنين مقام معظم رهبري روبهرو شد كه اين سخنان را متناقض با واقعيت عنوان كردند. مقام معظم رهبري پيش از انتخابات بر اين نكته تأكيد كردند كه امنيت كشور بر اساس حضور مردم شكل گرفته است. با تمام اينها، انتخابات رياستجمهوري و فصل برداشت سياسي از برجام گذشت و شايد بتوان گفت روحاني برنده اين بازي حداقل در سطح مناقشات سياسي داخلي بوده و آيا پيروزي روحاني واقعيتها را تغيير داده است. شايد مخاصمه امروز كرهشمالي و امريكا و بياعتبار شدن بحث تهديد نظام نشان داد برداشته شدن سايه جنگ از ايران چقدر بياساس بوده است.
2سوژه و يك برخورد مشابه
كرهشمالي و ايران همواره به عنوان دو الگوي متفاوت در حوزه جدالهاي مربوط به موضوع هستهاي در نظر گرفته ميشوند، البته اين مقايسه و همانندي چندان صحيح نيست، چراكه ايران عملاً از همان ابتدا اعلام كرد برنامه هستهاي خود را با اهدافي صلحطلبانه در پيش گرفته و حتي اجازه بازرسيهاي گسترده از مكانهاي گوناگون از جمله برخي سايتهاي نظامي خود را به بازرسان آژانس انرژي اتمي داد. توانمنديهاي برنامه هستهاي ايران به خصوص در حوزه غنيسازي هيچگاه به سمت يك برنامه نظامي منحرف نشد و حتي بحث غنيسازي 20 درصدي زماني مطرح شد كه كشورهاي غربي از تأمين سوخت رآكتور هستهاي تهران براي توليد راديو ايزوتوپها خودداري كردند.
با اين وجود و تفاوت ماهوي دو برنامه هستهاي و رفتار متفاوت دو كشور رفتار امريكاييها در مقابل دو كشور كاملاً يكسان بود؛ تحريم و تهدید به حمله نظامي. امريكا از همان دوران بوش بحث حمله نظامي را به عنوان يك تهديد معتبر همواره در مقابل ايران نگه ميداشت. بر اساس همين تهديد بحث چماق و هويج به وجود آمد. امريكاييها به عنوان يك قلدر ايران را به حمله نظامي تهديد ميكردند و در نقطه مقابل اروپاييها به عنوان خيرخواه پيشنهاداتي براي كنار گذاشته شدن حمله نظامي ارائه ميكردند.
حال با گذشت نزديك به 15سال از تولد پرونده هستهاي ايران منازعه ايالات متحده امريكا و كرهشمالي حقايق جالبي را به افكار عمومي نشان ميدهد. امريكاييها بارها خطوط قرمز گوناگوني را در مقابل كرهشمالي به نمايش گذاشتهاند و حتي با استقرار برخي تسليحات نظامي از جمله ناوهاي هواپيمابر اين كشور را به پاي ميز مذاكره با شرايط خود كشاندهاند. در طرف مقابل كرهشمالي عملاً با آزمايشات موشكي و اتمي خود تمام تهديدهاي نظامي امريكا را بياعتبار كرده است، حتي برجستهترين تحليلگران نظامي نيز اعتقاد دارند عملاً امكان حمله پيشدستانه امريكا به كرهشمالي نزديك به صفر است، اين در حالي است كه برخي محافل داخلي در مقاطع گوناگون به خصوص در دوران رقابتهاي انتخاباتي درصدد جدي نشان دادن اين بلوف امريكاييها بودهاند.
ايران قويتر است يا كرهشمالي
مقايسهاي كوتاه ميان توانمنديهاي ايران و كرهشمالي نشان ميدهد موقعيت ايران در اين حوزه حتي در سالهاي گذشته نيز بسيار بيشتر از كرهشمالي بوده است.
انديشكده «امنيت نوين امريكا» در مقالهاي به افزايش توان نظامي ايران اشاره كرده و مينويسد: «ايران براي اولين بار در تاريخ، قدرت نظامي كلاسيك خود را پيشرفته كرده است، بهطوري كه به آن اجازه ميدهد اهدافي را در فاصله صدها كيلومتري مرزهاي خود نابود كند. تعداد اندكي از كشورهاي جهان اين قدرت نظامي را دارا هستند. ايران ميتواند محاسبات را تغيير دهد و توازن قدرت را در منطقه غرب آسيا بر هم بزند.»
انديشكده «امريكن كانسروتيو» نيز با اشاره به مانور نظامي امريكا كه چند سال پيش برگزار شد، به موضوع توانمندي بالاي جمهوري اسلامي ايران اشاره كرده و در تحليل اين موضوع مينويسد: «اگر ايالات متحده حركتي تهاجمي انجام دهد، احتمال جنگ و رويارويي با ايران بسيار بالا ميرود. ايران كشور كوچك و بيثباتي نيست، اين كشور جنگ هشت سالهاي را با عراق تحمل كرده است؛ جنگي كه در آن عراق از سوي قدرتهاي بزرگ جهاني و كشورهاي منطقه تشويق و به لحاظ مالي و تسليحاتي نيز تماماً تأمين ميشد. جمهوري اسلامي در آن سالها در برابر حملات، قابليت دفاعي درخور توجهي از خود نشان داد و پس از آن جنگ و براي جلوگيري از حملات آينده، به انباشتن تواناييهاي متعارف نظامي روي آورد. براي چند دهه، پنتاگون بازي جنگ با ايران را بر آزمون فرضيات و نحوه پاسخگويي ايران بنا نهاده بود اما سال گذشته يكي از مقامات آگاه كه در چنين تمريناتي در فرماندهي مركزي شركت داشته، به من گفت كه ارتش ايالات متحده، بهندرت در بازي جنگ نامتقارن ايران را شكست داده است، مگر اينكه به تقلب روي آورده باشد.»
همچنين يكي از كارشناسان انديشكده رند در خصوص توان نظامي ايران مينويسد: «جمهوري اسلامي در داخل نسبتاً باثبات است و قدرتي دارد كه در خاورميانه به آن اذعان ميشود... اما واشنگتن در تواناييهاي خود براي تغيير رفتار ايران در منطقه يا متوقف كردن برنامه فزاينده موشكي اين كشور با محدوديتهايي واقعي روبهرو خواهد بود... رژيم ايران قاطعانه در رأس قدرت است، نيروي امنيتي قدرتمندي دارد و موفق شده است اختلافات داخلي خود را كنار بگذارد. اين در حالي است كه كرهشمالي منابع و جمعيت ايران را ندارد. از سوي ديگر ايران داراي عمق استراتژيكي در جهان اسلام است كه از چين تا اروپا را در بر ميگيرد، اين در حالي است كه چنين قدرتي را حتي سردمداران كرهشمالي به خواب نيز نميتوانند ببينند و تنها ابزار آنها براي بياعتبار كردن تهديد نظامي امريكا يك ارتش عقب مانده و يك برنامه موشكي بالستيكي محدود است.
سايه جنگ دروغ بود
سؤال اينجاست كه با چنين حقايق آشكاري در مورد قدرت نظامي ايران چرا برخي در داخل تلاش ميكردند امكان جنگ براي كشور را جدي نشان دهند. آيا اين مسئله سبب نشد موضع كلي نظام جمهوري اسلامي ايران در مذاكرات هستهاي ضعيفتر شود. واقعيت اينجاست كه اگر بخواهيم به اين مسئله خوشبينانه نگاه كنيم، اين مسئله دليلي جز استفاده از برخي ترفندهاي تبليغاتي در دعواهاي سياسي براي منافع زودگذر و قرباني كردن منافع ملي در طولانيمدت ندارد. با وجود اينكه بسياري از دلسوزان نسبت به تبعات مطرح شدن چنين مسائلي هشدار دادند اما همچنان اين روند از سوي برخي سياسيون داخلي دنبال شد. آنها انتخابات را بردهاند، اما كرهشمالي يك حقيقت را نشان داد؛ سايه جنگ فقط يك دروغ بود.