شيوا نوروزي
پول حرف اول را در فوتبال ايران ميزند و همين پول بيزبان و بادآورده است كه پاي حاشيه، بياخلاقي، فساد و مواد مخدر را به مستطيل سبز باز كرده است. تداوم پولپرستي، سوءمديريت و عدم نظارت مسئولان اين رشته پرطرفدار را در كشورمان به قهقرا سوق داده تا جايي كه مصرف شيشه، ترامادول و مواردي از اين دست به امري عادي بين فوتباليستهاي داخلي تبديل شده است.
حواشي فوتبال ما به شدت رو به افزايش است و هر روز كه ميگذرد ابعاد تازهاي از افسارگسيختگي اين رشته بيدروپيكر نمايان ميشود. با اينكه سالهاست ادعاي حرفهايگريمان گوش فلك را كر كرده اما در عمل حتي ابتداييترين فاكتورهاي حرفهاي شدن هم رعايت نميشود. باشگاههايي كه اسم «فرهنگي – ورزشي» را يدك ميكشند در واقع كوچكترين توجهي به حال و روز بازيكنان و مربيان خود نميكنند. آنها در حقيقت بعد از بستن قراردادها تيم را به حال خود رها ميكنند و برايشان فرقي ندارد فوتباليست و مربي بيرون از زمين چگونه قوانين مهم و البته حرفهاي را بدون ترس و واهمه از جريمه شدن زير پا ميگذارند. علني شدن مصرف مواد مخدر از سوي برخي فوتباليستها كه متأسفانه تعدادشان كم نيست چالش خطرناكي است كه زنگ خطر آن سالهاست به صدا درآمده است، ولي گوشهاي شنواي فوتبال سرگرم امور خود هستند و براي آنكه جايگاهشان به خطر نيفتد خودشان را به نشنيدن زدهاند. زمستان سال گذشته بود كه ايفمارك (كميته تحقيقات و توسعه مركز پزشكي فيفا در ايران) استعمال دخانيات، سيگار و اعتياد برخي فوتباليستهاي كشورمان را در گزارشي رسماً تأييد كرد. نتيجهاش چه بود؟ جز اينكه چند نفري در رسانههاي مختلف اظهارنظر كردند و تمام! همين بيتفاوتيها و بيتوجهيهاست كه كار را به استعمال مواد مخدر كشانده؛ ترامادول، شيشه يا هر ماده مخدر ديگر، فرقي نميكند همگي مضر هستند و مصرف آن براي همه ورزشكاران ممنوع است. اگرچه اين مواد جزو مواد ممنوعه يا همان دوپينگ محسوب نميشود اما ممنوعيت استعمال آنها در تمام دنيا براي ورزشكاران حرفهاي وجود دارد و هم مديران و مربيان از آن خبر دارند هم ورزشكاران. با اين حال در ايران و در كشوري كه گردش مالي فوتبالش واقعاً نجومي است آمار مصرف مواد مخدر از سوي فوتباليستهاي وطني رو به افزايش است. تا جايي كه اخيراً در وسايل شخصي دو بازيكن اسم و رسمدار مخدر پيدا شده! بحران بالا گرفته و ديگر نميتوان آن را كتمان كرد. تعدادي از بازيكناني كه داعيه حرفهاي بودن دارند و به خاطر همين ادعاهايشان است كه قراردادهاي ميلياردي امضا ميكنند بدون آنكه نگران آينده خود و باشگاه و همچنين برخوردهاي قانوني باشند ترامادول و شيشه مصرف ميكنند؛ به همين راحتي. بدتر از همه اينكه خيليها از اين حقيقت تلخ آگاه هستند ولي حوصله دردسر ندارند و با سكوت در مقابل اين پديده شوم به هرچه بيشتر فراگير شدن آن كمك ميكنند. جاي بسي تأسف است كه آقايان مسئول به جاي نظارت دقيق و رصد كردن معضلات اخلاقي – رفتاري بازيكنان تيمهاي مختلف فوتبال را به حال خود رها كردهاند و تقصيرات را گردن يكديگر مياندازند. در حالي كه مصرفكنندگان روانگردانها، ترامادول و شيشه به كار خود مشغول هستند و در تركيب اصلي تيمهايشان هم به ميدان ميروند. معلوم نيست چند سال ديگر بايد منتظر باشيم تا شايد مسئولان به فكر مبارزه با اعتياد روزافزون در فوتبال بيفتند. ريشه اين پديده خطرناك را بايد در سهلانگاريهاي گذشته جستوجو كرد. زماني كه حاشيهاي از يك فوتباليست سرميزد و رسانهها و كارشناسان عليه آن موضع ميگرفتند مديران و مسئولان به جاي برخورد با حاشيهسازان از او حمايت ميكردند. به اين بهانه كه كارشناسان و رسانهها از روي عناد انتقاد ميكنند. وقتي اخبار شبزندهداريها، سيگار و قليان كشيدنها و شوخيهاي زننده برخي، رسانهاي ميشد متخلفان به جاي عذرخواهي و اظهار ندامت با وقاحت از رفتار خود دفاع كرده و عجيبتر اينكه بسياري نيز در حمايت از آنها سينه سپر ميكردند. آنقدر دست روي دست گذاشتند و براي رسيدن به مقاصد فوتبال را به تباهي كشيدند كه امروز تا حرف از مستطيل سبز ميشود ناخودآگاه ياد حواشي ريز و درشت فوتباليستهايي ميافتيم كه هيچ برخورد قاطعي با آنها نشده و نميشود. حال با عيان شدن گسترش اعتياد در بين بازيكنان ايراني علاقه خانوادهها براي حضور فرزندانشان در اين رشته روز به روز كمتر ميشود. مبارزه با اعتياد عزم جزم ميخواهد؛ عزمي كه در فوتبال وجود خارجي ندارد. ماحصل مصاحبه، همايش و شعارهاي قشنگ مديران و دستاندركاران فوتبال چيزي نبوده جز افزايش گرايش فوتباليستهاي اين مرز و بوم به مواد مخدر!