منطقه شامات از دوران باستان عمق راهبردي سرزمين مصر بوده و اغلب حملات دولتهاي شرقي عليه اين كشور از سوريه و فلسطين بوده و ايران باستان و دولت خلفاي راشدين، مصر را پس از تسخير شامات، گشودند و در تاريخ معاصر، ارتش مصر(1948 تا اكتبر 1973) در طليعه جنگهاي اعراب و رژيم صهيونيستي بوده و استمرار اشغال فلسطين همواره به عنوان يك متغير ثابت و اثرگذار روي سياستهاي قاهره، سايه افكنده است.
امنيت ملي مصر در ابعاد مختلفي، ارتباطي تنگاتنگ و ناگسستني به امنيت و ثبات سوريه و كشورهاي پيراموني آن دارد ولذا ماهيت مواضع و سياست قاهره در قبال بحران و جنگ سوريه، متفاوتتر از مواضع خصمانه كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس به ويژه عربستان سعودي و قطر بوده است. خود مصر در اين برهه تاريخي(2011 ـ 2014) در وضعيت دگرديسي و مرحله انتقالي بهسر ميبرد. مواضع و سياست مصر در قبال تحولات سوريه از مراحل زير گذشته است:
1ـ موضع اولين حكومت انتقالي مصر به رياست ژنرال محمد حسين طنطاوي: بحران سوريه، زماني(15مارس2011) آغاز شد كه در مصر، شوراي نظامي مديريت كشور را به عهده داشت و قاهره سرلشكر مراد موافي رئيس اطلاعات خود را براي رايزني و گفتوگو به دمشق اعزام كرد. با تشديد تنش و پيچيدهتر شدن بحران سوريه، مصرخواهان راهحل سياسي براي عبور از بحران شد و مخالفت خود را با راهكارهاي امنيتي و سركوب معارضه، اعلام كرد.
2ـ مواضع مصر در دوران حكومت اخوانيها به رياست محمد مرسي، به سود جريان معارضه، بهطور راديكالي متحول شد و مرسي در 26 ژوئيه2012 حمايت خود را از مطالبات مردم سوريه براي نيل به آزادي، اعلام كرد ولي دخالت نظامي در سوريه مردود دانسته شد. رشد حضور جريانهاي معارضه سوريه در قاهره با تسهيلات و كمكهاي گروههاي اسلامگراي مصر به ويژه اخوانيها و حكومت مرسي ميسر گرديد.
رويكرد سياست خارجي مرسي در قبال بحران سوريه در چهار محور خلاصه ميشود:
الفـ حمايت كامل از ابتكار عمل كوفي عنان فرستاده ويژه سازمان ملل به سوريه
بـ درخواست مصر از جامعه جهاني براي جلوگيري از آنچه قاهره سركوب افراطي مردم سوريه، توسط نظام سياسي بشار اسد ميخواند
جـ حمايت مصر از ابتكار عمل اتحاديه عرب و طرفداري از تز راهحل عربي براي بحران آن كشور
دـ ابتكار عمل مصر با تشكيل كميته چهارجانبه از وزراي خارجه جمهوري اسلامي ايران، تركيه، عربستان سعودي و مصر جهت ايجاد راهحلي مناسب براي حل قضيه سوريه. تهران از اين ابتكار عمل تا آخرين لحظه فعالانه، حمايت كرد ولي كارشكنيهاي سعودالفيصل وزير خارجه وقت سعودي در همان آغاز، عامل اصلي شكست اين ابتكار عمل بود.
3ـ سياست دومين حكومت انتقالي به رياست عدلي منصور: منصور در ملاقات با سعد حريري رهبر جريانالمستقبل لبنان (در مورخ 20 فوريه 2014) درباره مسئله سوريه، اظهارات مبهم و غير شفاف داشته و اين امر مبين آشفتگي و ناپايداري وضعيت مصر در پي سرنگون ساختن دولت منتخب مرسي و نيز نداشتن سياست روشن در قبال بحران سوريه بوده است.
4ـ سيسي و عدول از سياست بيطرفي: با روي كار آمدن سيسي، مصر سياست بيطرفي را در قبال بحران سوريه رها كرد و به ترميم روابط خود با دولت سوريه پرداخت و از مرحله حمايت مستقيم و فعال از جريانهاي معارضه، فاصله گرفت. افزايش گستره رايزنيهاي امنيتي و اطلاعاتي ميان دمشق و قاهره، نقطه تحولي در مناسبات دو كشور در دوران السيسي بوده است.
مصر پس از اين مرحله به دنبال سياست تقويت راهحل سياسي در عرصه جنگ سوريه بوده و از ابتكار عملهاي سياسي، منطقهاي و بينالمللي حمايت ميكرد. قاهره در اين راستا رسماً از مداخله نظامي مسكو عليه گروههاي تروريستي و تكفيري حمايت كرد و در ابعاد مختلف با سياستها و مواضع رياض محور آنكارا ـ دوحه در قبال بحران سوريه، بهطور هويدا مخالفت ورزيد. اخيراً با تشويق و زمينهسازي مسكو، نقش مصر در عرصه راهحل بحران سوريه متنوع شده و گسترش يافته است. هماهنگي معارضه طرفدار قاهره با معارضه طرفدار مسكو، حول محور نشستهاي آستانه و مسكو و مخالفت اين دو جريان با تشكيل دومين نشست در رياض كه به دعوت وزير خارجه سعودي سازمان يافته و نيز وساطت قاهره ميان معارضه دو منطقه غوطه شرقيه و ريف شمالي استان حمص با دولت سوريه، نمودي از همكاري و هماهنگي مسكو ـ قاهره ميباشد.
سياست قاهره در تعامل با بحران سوريه كه بارها از سوي سيسي مطرح شده بر پنج اصل استوار است كه عبارتند از:
ـ احترام به اراده ملت سوريه
ـ يافتن راهكار مسالمتآميز براي بحران
ـ حفظ تماميت ارضي سوريه
ـ خلع سلاح شبهنظاميان و گروههاي افراطي
ـ بازسازي سوريه و فعال كردن نهادها و مؤسسات آن.
مصريها بهطور آشكار همواره اعلام كردهاند كه حمايت از حل بحران در سوريه در راستاي حمايت از امنيت ملي مصر و جهان عرب است.
اهداف و اولويتهادرباره جايگاه سوريه و اهميت آن در سياست خارجي و راهبردهاي دفاعي مصر، نظريات مختلف و متضادي وجود دارد. برخي از تحليلگران اين جايگاه را متغير ميدانند و در اين راستا، متغيرهاي تأثيرگذاري را بر رويكرد سياست مصر در قبال سوريه برميشمرند ولي در مقابل، بعضي بر اين باورند كه اين جايگاه و موقعيت ثابت است و مصاديقي به عنوان گواه، ياد ميكنند. از جمله اهداف و اولويتهاي سيسي را در حضور مصر در كنار دمشق، اين محورها ميتوان ذكر نمود:
ـ از ديدگاه امنيتي مصر، جريان اخوانالمسلمين و گروههاي سلفي جهادي و تكفيري، دشمن اول امنيت ملي مصر هستند، لذا حمايت قاهره از دمشق در نبردش عليه اين جريانها، يك سياست بازدارندگي و جلوگيري از توسعه گستره فعاليت آنها در مناطقي از مصر به ويژه سينا ميباشد.
ـ شكست جريان تروريستي و تكفيري در عرصه سوريه به منزلت شكست راهبردها و سياستهاي توسعهطلبانه حاميان منطقهاي آنها يعني در درجه اول «محور تركيه و قطر» است.
ـ حضور فعال در عرصه مبارزه با تروريسم و گروههاي افراطگرا و تكفيري بخشي از تلاشهاي حكومت سيسي جهت مشروعيتبخشي بينالمللي به نظام سياسي خود ميباشد.
ـ مشاركت مصر در مبارزه با تروريسم و روند تقويت راهحل سياسي در سوريه در حقيقت نوعي تلاش در برقراري ارتباط با چين و روسيه و ارتقاي سطح مناسبات دوجانبه خود با مسكو و پكن است.
ـ به نظر مصريها حضور و مشاركت كشورشان در روند موازنهسازي در صحنه بينالملل(با ايجاد ارتباط با روسيه و چين) ميتواند به روند ترميم نقش و جايگاه منطقهاي اين كشور، كمك كند و در اين راستا، زمينه را براي احياي هژموني خود در جهان عرب، ميسر و فراهم سازد.
به نظر ميرسد، مصريها در روند توسعه نقش خود در سوريه در ابعادي، دچار اشتباه محاسباتي شده و در زمينههايي اسير توهماتي گرديدهاند. مصر بابت توسعه حضور در سوريه از يك سو با محور تركيهـ قطر در ستيز است و از سوي ديگر با عربستان سعودي عليه ايران(متحد قوي سوريه و روسيه) در زمينههاي مختلف، متحد و همنوا است. علاوه بر آن، توسعه نقش تأثيرگذاري در عرصه سوريه، نيازمند تمهيدات و ابزارهاي گوناگوني است. گرچه سيسي ابزارهاي سياست خارجي مصر را تا حدودي تغيير داده ولي اين تحول و تغيير كافي نيست.