دست خودم نيست هر وقت يك آدم فقير ميبينم دلم ميسوزد. وقتي آدمي را ميبينم كه دارد گدايي ميكند بغض سختي گلويم را فشار ميدهد و حالت روحيام عوض ميشود. از ديدن هيچ فقيري خوشحال نميشوم و از مشاهده تكديگري افراد در كوچه و خيابانهاي شهر رنج ميبرم. وقتي ميبينم آدمي دارد گدايي ميكند حسابي به هم ميريزم، دلم ميخواهد به جايي برسيم كه ديگر هيچ كس در اين شهر گدايي نكند. هيچ فقيري نباشد و هيچ كسي مجبور نشود دستش را پيش كسي دراز كند. خوشبختانه در كشور ما نهادهاي حمايتي مانند كميته امداد،بهزيستيو... و در كنارش صدها خيريه و مؤسسه نيكوكاري فعاليت ميكنند اما نميدانم چرا فقر و بيپولي و نيازمندي در كشور ما ريشهكن نميشود.
آدمهايي كه توي خيابانها گدايي ميكنند دو حالت دارند يا طرف واقعاً نيازمند است يا اينكه آدم شياد و تنپروري است كه از احساسات و عواطف مردم سوءاستفاده ميكند.برخي بر اين اعتقاد هستند كه درصد بالايي از افراد متكدي شياداني هستند كه به جاي كار كردن از عواطف مردم سوءاستفاده ميكنند و چشمشان به دست ديگران است وگرنه نيازمند واقعي شرافت و كرامت انسانياش اجازه نميدهد كه گدايي كند.
براي همين است كه صاحبنظران توصيه ميكنند از كمك كردن به متكديان خياباني امتناع كنيم و اگر قرار است به نيازمندان كمك كنيم به خيريهها و مؤسسات نيكوكاري معتبر و قانوني مراجعه كنيم. با اين حال سؤالي كه شايد هميشه براي خودم وجود داشته اين است كه با اين همه خيريه و مؤسسه نيكوكاري و نهادهاي حمايتي چرا هيچ گاه فقر و نيازمندي در جامعه ريشهكن نميشود يا كاهش نمييابد و هميشه بايد در خيابانها و معابر شهر شاهد چهره زشت تكديگري باشيم؟
كاري به هدفگذاري مؤسسات خيريه و ساختمانهاي شيكي كه بعضاً از كمكهاي مردمي تهيه ميشود ندارم اما پاسخ اين سؤال را شايد در اين ضربالمثل بتوان جستوجو كرد كه به جاي آموزش ماهيگيري به نيازمندان، خوردن ماهي را به آنها ياد دادهايم. همان ضربالمثل قديمي كه ميگويد اگر ميخواهي كسي را يك شب سير كني به او ماهي بده اما اگر ميخواهي تمام عمر سير باشد به او ماهيگيري ياد بده.
شايد ايراد اساسي در عدمموفقيت براي كنترل و ريشهكني فقر و نيازمندي در جامعه اين است كه سالهاي سال متأسفانه به نيازمندان جامعه ماهي دادهايم اما هيچ وقت به آنها ماهيگيري ياد نداديم. بخش زيادي از افراد نيازمند جامعه ساكن حاشيه شهر، مناطق محروم و بعضاً مناطق روستايي هستند، در حالي كه بيشتر اين افراد هنرمنداني هستند كه داراي تواناييهاي بسيار زيادي ميباشند و ميتوانند در حوزههايي مانند صنايعدستي و هنرهاي سنتي فعاليت داشته باشند و از اين طريق كسب درآمد كنند. به عنوان مثال همين حالا در روستاهاي استان كرمانشاه برخي از بانوان گيوه ميبافند و از اين طريق كسب درآمد ميكنند تا هيچگاه مجبور نباشند محتاج كسي باشند. در روستاهاي سيستان و بلوچستان مانند روستاهاي سراوان سفالگري كار اصلي مردمان اين منطقه است و سوزندوزيهاي زيبا هنر دست زنان بلوچ است.
در استانهايي مانند هرمزگان افرادي هستند كه حصير ميبافند و مردمان روستاهاي استان كرمان مهارت خاصي در زيلوبافي دارند و همينطور در هر استان مردم داراي مهارتهاي خاص هنري هستند كه ميتواند منبع درآمدي پايدار براي آنها باشد. توجه به اين ظرفيتها در هر شهر و روستا ميتواند باعث درآمدزايي شده و مشكل بيكاري در اين مناطق رفع شود.
به هر كجاي ايران كه سفر كنيم در هر شهر يا روستا و در هر منطقه مردان و زنان هنرمندي را ميبينيم كه با كمترين ابزار و وسايل قادرند محصولات صنايع دستي زيبا و هنرهاي سنتي ماندگار خلق كنند و سرپنجههاي هنرمندشان آثاري را توليد كند كه ميتوان با فروش آنها درآمدزايي كرد.
با اين حال برخي از افراد را ميبينيم كه به خاطر بيكاري و نداري رو به تكديگري آوردهاند و پيش هر كسي دست دراز ميكنند.
البته در اين ميان شايد واقعاً برخي از افراد و خانوادهها باشند كه به معني واقعي كلمه مستحقند و نيازمند كمك. مثلاً خانواده پرجمعيت در منطقهاي محروم كه پدر از دست داده يا خانوادهاي كه با فقر و بيماري دست و پنجه نرم ميكند، نمونههايي از افرادي هستند كه در عين شرافت و برخورداري از كرامت انساني مستحق كمك و ياري ميباشند.
در اين ميان شايد بعضي از كارهاي جهادي و ضربتي بتواند مشكل اين نيازمندان را يك بار براي هميشه حل كند و شايد وقت آن رسيده است كه يك بار براي هميشه فقر را از اين خانوادهها برطرف كرد و به جاي طي كردن راههاي تكراري كه در سالهاي گذشته هيچگاه باعث ريشهكني فقر نشده، يك راهكار جديد را امتحان كنيم.
يكي از دوستانم ميگفت در كشور ما انسانهاي ثروتمند و نيكوكاري وجود دارند كه حاضرند در كارهاي خيرخواهانه مشاركت كنند شايد تشكيل يك مجمع بزرگ خيران در كشور با حضور جمع كثير و چند هزار نفره اين خيران بزرگ كه حاضر باشند در يك كار ضربتي براي رفع نيازهاي نيازمندان و از بين بردن و ريشهكني فقر مبالغ هنگفتي را هديه كنند بتواند پايان بخش نسخههاي تكراري باشد كه براي ريشهكني فقر در جامعه به كار بردهايم.
دوست من طرحش را اينگونه شرح ميدهد: ابتدا بايد تمامي خانوادههايي را كه نيازمند واقعي هستند شناسايي كنيم و سپس يك مجمع بزرگ خيران تشكيل شود و هر خير عضو ثابت اين مجمع باشد و سالانه مبلغي براي رفع كامل فقر از خانوادههاي نيازمند به اين مجمع اختصاص دهد و اين مبالغ به صورت بلاعوض يا به صورت تسهيلات بدون بهره و قرضالحسنه به خانوادههاي نيازمند اعطا شود تا شاهد ريشهكن شدن يا كاهش قابل ملاحظه فقر در جامعه باشيم.
او ميگويد: در مشهد يك گروه 100 نفره را ميشناسم كه براي خدمت به زائران پياده امام رضا(ع) هر ساله دور هم جمع ميشوند و در ايام شهادت آن حضرت براي خدمترساني به زائران امام هشتم نفري يك ميليون تومان پول ميگذارند كه در مجموع 100 ميليون تومان ميشود. با اين پول هزينههاي مربوط به خدمترساني به چند هزار زائر را كه به صورت كاروان پياده به مشهد مشرف ميشوند، تقبل ميكنند. ضمن اينكه تعداد زيادي از اين 100 نفر خودشان نيز پاي كار هستند و به زائران امام هشتم خدمت ميكنند. بنابراين اين موضوع نشان ميدهد كه اين كار شدني است و ميتوان اين مدل را به عنوان يك الگو در كارهاي خيرخواهانه ديگر مانند رفع كامل فقر و برطرف كردن نياز نيازمندان براي هميشه انجام داد.