خسرو معتضد
آنچه پيشروي شماست، ارزيابي خسرو معتضد، تاريخپژوه معاصر، از خاطرات سرتيپ محمد آيرملو است كه نخست در امريكا و سپس در ايران و با تعليقات وي توسط انتشارات البرز منتشر و روانه بازار نشر شد. منتقد در اين مقال كوشيده است از راوي و خاطراتش، تحليلي واقعي به دست دهد و جايگاه كتاب او را در تاريخ نگاري معاصر بنماياند.
***
كتاب خاطرات سرتيپ محمدآيرملو- كه ما در اين نوشتار به نقد و بررسي آن نشستهايم- را دوستي از امريكا، از آنجا كه او مانند همه ميداند من به خواندن تاريخ و زندگينامه و اتود زندگينامه دلبستهام برايم به رسم سوغات هديه آورد.
كتاب را با كنجكاوي گشودم و رقم تيراژ چاپ دوم(200) نسخه شگفتزدهام كرد! (200) نسخه حتي براي ما نويسندگان ايراني در داخل كشور كه تيراژ كتابهايمان كه قبلاً 5هزار يا 4 هزار جلد بوده و اخيراً به هزار و 500 تا هزار و 100 نسخه كاهش يافته، اما با تجديد چاپهاي بعدي دلخوريمان برطرف ميشود، حيرت انگيز است و در خور تأسف. اين تيراژ ناچيز نشان ميدهد در امريكا با آن همه ايراني و ايرانشناس، تاريخ ايران و خود زندگينامههاي ايرانيان و آنچه به شناخت تاريخ ايران ياري ميكند، تا چه حد مهجور، منزوي و فراموش شده است. از همين جا ميتوان به يك ارزيابي واقعبينانه از شرايط ميان نسلي ايرانيان مقيم امريكا پي برد: نسل سالخورده ايراني امريكانشين كه پير، فرتوت و آفتاب لببام است. نسل ميانسال سرگرم كارهاي روزمره و تلاش معاش و نسل جوانتر غرق و غوطهور در امريكا و ديدنيها و جذابيتهاي مادي، معنوي، جنسي و پورنويي آن. علما و دانشمندان ايراني مقيم امريكا هم كه سرگرم امور تحقيقاتي و مطالعاتي خود هستند؛ تك و توك نشريات فرهنگي و تاريخي فارسي كه در آن ديار نشر مييابند به زحمت روي پاي خود هستند.
در عوض، ماهوارههاي كذايي و بيمحتوا، رقص و موسيقي و معرفي لوازم زيبايي و وسايل آرايشي و وعده خريد آپارتمان با اقامت 99 ساله در دوبي و سخناني سراسر امريكازده، بازارگرمي دارند. انگار اين جماعت منتظر واقعهاي هستند كه رخت مهاجرت بربندند و به امريكا بروند و به رقص و پايكوبي به شيوه سياهپوستان، هيپيها و كابويهاي اسبسوار و هر آنچه امريكايي است، سرگرم شوند و چنين است كه در ماهوارههايشان چيزي كه ارزش شنيدن و ديدن داشته باشد نمييابي مگر زلف سيخ و براق كرده پسران، زنان و دختران با رنگ و روي سرخاب سفيدآب فرنگي ماليده و شبيه امريكاييها شده زنان و دختران. رفتار این جماعت و لباسهایشان در كمال بيحيايي است و انگار اين رقاصان و رامشگران از جمله زنان تبعيدي اعزامي از انگلستان با كشتي مايفلاور( گل من) بوده كه از كاروان عقب افتادهاند و بالاخره پس از چهار قرن خود را به آن كشتي رسانده، گنجانده و وارد ينگه دنيا شدهاند! اين جماعت حكايتي شنيدني دارند كه بايد تفصيل آن را به زماني ديگر محول كرد.
آغاز سفر با راوي خاطرات
كتاب را كه خواندم- صرف نظر از چندين و چند سطر اظهار دلخوري از انقلاب اسلامي و فرازهايي كم و بيش غرضآميز- در مجموع خواندني و جالب بود. كتاب بيشتر به گذشتهها ميپرداخت. از ايران قديم عصر قاجار آغاز كرده و به دوران رضاشاه، جنگ جهاني دوم، وضعيت ارتش قبل و پس از جنگ جهاني دوم، نابسامانيهاي درون ساختاري ارتش، برخوردهاي يك افسر جوان و تحصيلكرده با صاحب منصبان كمسوادي - كه از ارتش مفهوم جيب پر كردن، كيسه انباشتن و آزار نظاميان فرودست را تداعي ذهني ميكردند- ميرسيد. سپس سفرهايي به بلژيك، اروپا و امريكا، سهولت ازدواج در بلژيك با زني كه به سادگي و راحتي به همسري صاحب اثر درآمد، اطلاعاتي از ارتش سالهاي1340ـ1320، سفري مأموريتي و آموزشي به امريكا، شگفتيهاي امريكا، از همه جالبتر آن امريكايي كه همسرش تمايل به دوستي و معاشرت جسمي و جنسي با صاحب اثر داشت و شيوه فكر امريكايي كه چقدر با ايراني متفاوت است. صاحب اثر حس بندگي امريكايي در زندگي خانوادگي تا تعميم اين حس انقياد زبونانه در همه امور حتي انتخاب رياست جمهوري را به گونهاي دقيق و در خور تفكر براي آن دسته از ايرانياني كه امريكا را عاليترين و بيعيبترين جامعه جهان ميانگارند، به قلم آورده و از اين جنبه بس در خور توجه و جذاب است.
آيينهاي از علل سقوط شاه
براي نظاميان و صاحب منصباني كه پس از انقلاب راه خارج از كشور را پيش گرفتند، سخن گفتن از علل سقوط شاه و خصالي از او كه نمايانگر ضعف شخصيتي پادشاه سابق است، نزد همگنان غرضآميز تلقي ميشود، اما او با جسارت و تهور اين مقوله را بيان ميكند. آيرملو از جمهوري اسلامي و انقلاب بريده و به آن نظر منفي دارد، اما علل سقوط شاه را به خوبي بررسي و تحليل ميكند.
آيرملو در فصول بعدي كتاب بهماجراي نهضت ملي و نهايتاً رويداد 28 مرداد ميپردازد. از رجال و تيمساران سخن ميگويد. در بازگشت از مأموريتي در آلمان به ساواك منتقل ميشود و مشاهدات و استنباطات او از ساواك به ويژه در دوران رياست تيمسار نصيري خواندني است. او از نابخردي، كمدانشي و اقدامات عجولانه تيمسار نصيري حكايتها ميكند. شخصيت فردوست را كه دورو، مزور و چند دوزهباز بوده، خوب ميشكافد. بياطلاعي فردوست از امور اطلاعاتي را نكته به نكته بر ميشمرد. در همان سالهاست كه خانهاي را كه يكي دو دهه پيش در نياوران ساخته بود، به بهانه ساختن فرهنگسراي نياوران از او ميستانند و شكايت و عريضهنويسيهاي او به جايي نميرسد و در چنين روزهايي كه دستگاه از او رفع احتياج كرده بود، به دورش مياندازند حتي بدون توجه به نامهها، شكايات و دلايلش كه 34 سال در ارتش و ساواك خدمت كرده بود، مدت خدمت او را 27 سال برآورد و 3هزار تومان حقوق بازنشستگي برايش تعيين ميكنند.
همانگونه كه درسطور پيشين اشارت رفت، در كتاب آيرملو نكاتي ديده ميشود كه حكايت از خشم و ناراحتي او از انقلاب ميكند، اما در مجموع يادداشتهاي او از آن نظر كه بيانگر يك گذشته حدود 90 ساله است، در خور توجه است. اگر اين كتاب با تيراژ 200 نسخه در امريكا به چاپ نرسيده بود، من بدان توجهي نميكردم اما تيراژ 200 نسخه در كشوري چون امريكا مرا گريان و بريان كرد! زيرا مردي كهنسال نشسته و خاطرات 90 سال زندگي خود را نوشته و آنگاه جمعيت ايراني مقيم امريكا، به گونهاي از ايران دور و بيخبر هستند كه ناشر ناچار ميشود آن را در 200 نسخه به طبع برساند. در كتاب تيمسار سرتيپ محمد آيرملو رطب و يابس با هم بافت ميشود. واقعيت با احساس، حب، بغض، خشم و ناراحتي عجين است، اما با توصيفي كه آيرملو از جامعه امريكا ميكند، ناخودآگاه بر حق بودن انقلاب اسلامي ايران را صحه مينهد و خواننده آگاه و موشكاف را بدين نتيجه ميرساند كه وقوع انقلاب در كشور ما، امري اجتنابناپذير بوده است.
گفتم كه در كتاب آيرملو نكات بسيار عميقي از علل فروپاشي رژيم پهلوي به چشم ميخورد. براي نويسنده اين سطور، اين كتاب خاطرات با خاطرات شعبان جعفري وجه اشتراكي دارد كه همانا تنظيم و تعليقهنويسي آن در اين صاحب قلم براي انتشار آن در ايران است. روزگاري در مورد كتاب خاطرات شعبان جعفري - كه نكات و دقايق ظريفي از علل سقوط رژيم شاه در آن مستتر بود- تضييقاتي در داخل كشور وجود داشت. ميگفتند دادگاه رأي به جمعآوري آن داده است. من شخصاً به قاضي مربوطه مراجعه كردم. كتاب را به او نشان دادم. تعليقات و توضيحاتي را كه آنها بر متن مصاحبه مصاحبهگر با شعبان جعفر افزودند ضروري شمردم و به قاضي نشان دادم. قاضي يك شب مهلت خواست. كتاب را خواند، آن را پسنديد و از كتاب رفع توقيف كرد. كتاب چاپ شد و به چاپهاي مكرر از چند ناشر رسيد كه اكنون آن چاپ كه برآن تعليق و توضيح افزودهام، از همه پيشي گرفته است، زيرا حق مردم ايران است كه تاريخ كشور خود را حتي از دهان و قلم مخالفان انقلاب بشنوند، بخوانند و داوري كنند كه چرا و چقدر اين انقلاب ضروري بوده است و چرا ملت ايران در سال1357 در سراسر ايران خروشيد و واژگوني رژيم را خواستار شد؟! آن واقعه ناگهاني نبود. پژواك سالها رنج، عذاب، حرمان، نوميدي و احساس تحقير شدن مردم بود. هدف نويسنده از انتخاب اينگونه متون و نشر مجدد آن در ايران، سياسي نيست. عدم وابستگي من به هر ساختار دولتي خاص و عام، مشهود است. هدف من بازگويي تاريخ اين كشور است. مردم بايد بدانند بر ايران چه گذشت و چرا انقلاب شد؟ پديده انقلاب كه بيهوده و غيرضروري شكل نميگيرد.
انقلاب بدان علت انجام شد كه25 سال تمام، سانسور بر كتاب و مطبوعات حكمفرما بود. تمامي احزاب ملي و برجوشيده از خواستهاي مردم تعطيل شده و چند حزب مصنوعي دولتي نفوذ و تأثيري در جامعه نداشتند. شاه به دور خود حلقهاي از چاكران تنيده بود كه از سال1338 چاكران همسرش نيز بدان خيل افزوده شدند و درها به روي مردم بسته شد. همه چيز مصنوعي و پوشالي شد، حتي انقلاب! پديدهاي وارداتي را «انقلاب سفيد» نام دادند و در كمال حيرت و ناباوري، كشاورزي مملكت را به روز سياه نشاندند. باند و دار و دسته ماساچوستي، جهان وطن، كاسموپولتيانيست، فرقهاي خاص، نفرات زبده خود را به تمام امور حتي به هيئت وزيران مسلط كردند كه نفوذ توأم با سوءاستفاده، دزدي و زمينخواري آنان، آنقدر زياد بود كه باعث شگفتي وزير دربار شاهنشاهي وقت شده بود!
استيلاي باند فراماسونري بر ايران
بدتر از آن باندي ديگر به نام فراماسونري بر كشور مستولي شد. اين نحله كه اساساً از اساس سوگند خوردهاند تا به تأمين منافع دولت انگلستان بپردازند، متولي اداره بسياري از امور و از آن مهمتر كليددار بسياري از مناصب شاخص و كليدي كشور شدند. اساساً خاندان پهلوي، خود در قامت يك لژ قوي ظاهر و متولي انجام و اجراي بسياري از منويات و دستورات اين جريان شد. سخنها به كرداربازي شد. فساد غلبه يافت، بيديني ترويج شد. اخلاقيات به سخره گرفته شد. عده كمي ثروتمند و بسيار ثروتمند و عدهاي ميليوني، فقير و تهيدست شدند. اخيراً در مهرماه1387، اسنادي از ساواك درباره فرح ديبا و خاندان او، مداخلات بوالهوسانهاش در امور كشور، خرجتراشيهاي خود، مادر و بستگانش، تفريحات پرخرجش، جواهر خريدنهايش، تجملطلبيهايش، سپردن فرهنگ و هنرهاي كشور به دست كساني كه همپالگي خود او بودند، قراردادهاي كلانتر با نقاشان و مجسمهسازان براي كشيدن تابلوهاي نقاشي و ساختن پيكره از او و شوهر تاجدارش نشر يافته است. اين كتاب خواندني است. كتاب فرح ديبا به روايت اسناد دربار و ساواك، شباهت زيادي به كتابهاي تاريخي دارد كه مورخان فرانسوي در نيمه قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم و حتي اخيراً درباره علل و عوامل بروز انقلاب كبير فرانسه و نابودي سلاله سلطنتي بوربون مينويسد. راستي عجب شباهت حيرتانگيزي، امثال اين كتب بايد به تيراژ وسيع نشر يابد تا مردم دريابند انقلاب چرا و چگونه حادث شد؟ نه خارجي در آن دست داشت، نه اراده موجود مفلوك سرگشتهاي چون جيمي كارتر در آن تأثير بخشيد و نه خواست انگليس و شوروي بود.
شناسايي زمينههاي سياسي و اجتماعي انقلاب اسلامي ايراناراده ملت ايران بود كه از تحمل آن همه انقياد بردهوار در برابر امريكايي - كه تيمسار آيرملو امير پيشين ارتش و ساواك آن را به خوبي تشريح كرده است- به تنگ آمده بود. از آن همه خوراندن و سير كردن به اجنبي منزجر شده بود، از آن همه در طبق اخلاص گذاشتن ثروت كشور و تقديم به سرمايهداران امريكايي، انگليسي، فرانسوي، آلماني و اسرائيلي دلگير بود. از آن جشنهاي تاجگذاري 2 هزار و 500 ساله و پنجاهمين سال شاهنشاهي پهلوي به فغان آمده بود. در حقيقت آن انقلاب شگفتانگيزترين تكاپوي يك ملت مظلوم ستمديده بود كه دستگاهي چنان قاهر، مغرور، متکبر و فرعوني را از سرير قدرت به زير كشيده و نه تنها حكومت، بلكه حاميان امريكايي او را با خفت و خواري از ايران راند.
اين كتاب خواندني است، زيرا پر از نكتههاي درخور دقت است. ايران در اوايل قرن بيستم را ترسيم ميكند، ادوار گوناگون سلطنت پهلوي و روابط ومناسبات آن را ميكاود، به ادوار بعدي ميرسد و به آنچه سبب شد آتش انقلاب اسلامي شعلهور شود؛ اميد كه مطبوع خاطر خواننده عزيز واقع شود و با مطالعه آن به واژگوييهاي رسانههاي مضحك و بيمايه خارجي وقوف يابد.