دكتر سيدنعمتالله عبدالرحيمزاده
روز سهشنبه گذشته خبري منتشر شد مبني بر اينكه هواپيماي ژنرال رشيد دوستم، معاون اول رئيسجمهور افغانستان، قصد فرود در فرودگاه مزار شريف را داشته اما اجازه فرود به آن داده نشد و مجبور به بازگشت شد. انتشار اين خبر در حالي بود كه دفتر ژنرال تنها ساعاتي بعد بيانيهاي منتشر كرد و در آن اصل اتفاق را منكر شد و مدعي بود كه ژنرال سفري به افغانستان نداشته و هنوز در تركيه به سر ميبرد. شايد اين بيانيه براي حفظ ظواهر امر انتشار يافت چراكه بيل سالوين، سخنگوي نيروهاي ناتو در افغانستان، هم اصل ماجرا را تأييد كرده و هم از خودداري ناتو براي دخالت در اين قضيه گفته كه اشارهاش به درخواستي براي دادن اجازه فرود به هواپيماي ژنرال است. در هر حال، بيانيه دفتر ژنرال يا انكار عطا محمد نور، والي بلخ، به عنوان متحد نزديك اين روزهاي ژنرال با سخنان سالوين همخواني ندارد و بايد گفت كه آن انكارها بيشتر سياسي براي كماهميت جلوه دادن موضوع بوده است. اين تلاش سياسي با اين نكته اهميت بيشتري پيدا ميكند كه گفته ميشود دستور ممانعت از فرود هواپيما مستقيم از سوي ارگ رياست جمهوري صادر شده بود. به عبارت ديگر، دفتر ژنرال و متحدش سعي كردهاند اين جريان را كماهميت نشان بدهند تا امتيازي به تواناييهاي ارگ براي كنترل جريان سياسي خودشان ندهند به خصوص اينكه جريان سياسي آنها نوپا بوده و تازه قرار بود تا با حضور ژنرال در مزار شريف به صورت رسمي اعلام موجوديت كند. با اين وضعيت بايد گفت كه حالا افغانستان روزهاي قبل از طوفاني را سپري ميكند كه در كمتر از دو سال ديگر و انتخابات رياست جمهوري بر شدت آن افزوده ميشود.
متحدين ديروزماجراي ممانعت از فرود هواپيماي ژنرال در فرودگاه مزار شريف در حالي صورت گرفته كه ماهها است پرونده قضايي عليه او در مورد اذيت و آزار جنسي احمد ايشچي در جريان است. ايشچي كه همقوم، همتبار و حتي همروستايي ژنرال است سالها در حزب جنبش ملي اسلامي افغانستان با ژنرال همكاري داشت تا آن كه از سوي او به سمت والي بلخ گماشته بود اما گويا در سالهاي اخير روابط خوبي با هم نداشتند تا آن كه ايشچي در دسامبر سال گذشته ميلادي اتهامات خود را عليه ژنرال و محافظانش مطرح كرد. در مقابل، شخص ژنرال و هوادارانش اين جريان را ساخته و پرداخته ارگ و رياست جمهوري ميدانند تا با اين بهانه او را از حلقه قدرت خارج كرده در حالي كه رسيدن اشرف غني به رياست جمهوري را مديون اتحاد با خود ميدانند. در واقع، ژنرال از متحدان نزديك اشرف غني در جريان انتخابات رياست جمهوري سه سال قبل بود و حتي در بحران اعتراضات بعدي هم حاضر نشد تا قدمي از اين حمايت عقب بنشيند و به همين جهت هم بود كه بعد از فيصله آن اعتراضات، پست معاون اولي اشرف غني را به دست آورد. اين اتحاد و سهمي كه از قدرت به ژنرال داده شد مانع بروز تضعيف و بعد گسسته شدن اتحاد ميان او و اشرف غني نشد چنان كه در سپتامبر 2015، اختلاف بين اين دو رسانهاي شد و ژنرال از بيتوجهي اشرف غني به خواستههايش گفت هر چند كه وعده داد در دولت ميماند تا اين خواستهها را دنبال كند. در آن موقع گفته ميشد كه يكي از خواستههاي اصلي ژنرال دادن پست وزارت دفاع يا يكي از سمتهاي مهم امنيتي به فردي از قوم ازبك است چراكه او به عنوان رهبر جنبش ملي اسلامي افغانستان و به عبارتي قوم ازبك، انتظار داشت تا سهم بيشتري از قدرت به قوم او برسد. اشرف غني دست كم در ظاهر و طي ملاقاتي با ژنرال سعي به سرپوش گذاشتن بر اين اختلاف داشت اما بروز آن روشن كرد كه مسئله تنها با يك ملاقات ساده حل نميشود تا آن كه با انفجار بمبي در مسير كاروان ژنرال و كشته شدن يكي از محافظانش، موضوع ترور او مطرح شد و انگشت اتهام به صورت غير مستقيم به سوي ارگ و برخي از مسئولان امنيتي گرفته شد. آن اتفاق باعث شد تا اختلاف با رئيسجمهور به نقطه بيبازگشت برسد و بابر فرهمند، رئيس دفتر ژنرال دوستم، شش ماه بعد و در شهر شبرغان از ولايت جوزجان مدعي شد حكومت براي ترور فيزيكي و سياسي ژنرال قصد كرده و وعدههاي اشرف غني به او هم پوچ از آب درآمده است. در اين وضعيت بود كه متحد ديروز اشرف غني مبدل به دشمن امروز او شد و به تركيه رفت و منتظر ديگر مخالفان رئيسجمهور افغانستان ماند تا با آنها جريان سياسي جديدي را رقم بزند.
اتحادهاي جديدعطا محمد نور، والي بلخ، در انتخابات رياست جمهوري قبل در جبهه مقابل ژنرال قرار داشت و در مقابل اشرف غني، از دكتر عبدالله عبدالله حمايت ميكرد اما او هم مثل ژنرال راه جدايي از متحد ديروز خود را در پيش گرفت. محمد نور در ماه مارس گذشته و به مناسبت بزرگداشت سومين سال درگذشت ژنرال محمد قسيم، يادآور نصيحت اين ژنرال در مورد حمايتش از عبدالله عبدالله شد كه به او گفته بود: «از تصميمي كه گرفتهايد، پشيمان ميشويد و داعيهاي كه شما داريد به سرمنزل نميرسد، چون او جبن سياسي دارد. » او اتهام ترسويي به دكتر عبدالله عبدالله را بعد از آن زد كه وارد گفتوگوي مستقيم با ارگ شده بود تا به قول خود «حق خودش و متحدانش را از ارگ» بگيرد. اين فاصلهگيري محمد نور از دكتر عبدالله عبدالله ميتوانست منجر به نزديكي به اشرف غني بشود اما زود معلوم شد كه او بيش از اين ميخواهد و به دنبال رفتن به ارگ و رسيدن به مقام رياست جمهوري است. به همين جهت است كه او براي رسيدن به اين هدف به دنبال الگويي خارج از قالب حكومت وحدت ملي متشكل از اشرف غني و دكتر عبدالله عبدالله بود و در نهايت اين الگو را نه در افغانستان بلكه در تركيه و در كنار ژنرال دوستم و محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامي افغانستان يافت. در ميان اين سه تن، شايد بتوان گفت كه محقق عميقترين و ريشهدارترين اختلاف را با اشرف غني دارد چراكه 13 سال قبل و به دليل همين اختلاف بود كه از كابينه وقت حامد كرزاي كنارهگيري كرد. او با اين اختلاف ريشهدار بود كه در انتخابات رياست جمهوري گذشته از عبدالله عبدالله در مقابل اشرف غني حمايت كرد و سهمش هم شد معاون دومي عبدالله عبدالله اما او هم سرنوشتي شبيه ژنرال پيدا كرده كه از متحد سابق خود جدا شده و به دنبال مسير تازهاي است. اين مسير به نام «شوراي عالي نجات افغانستان» و با اتحاد بين ژنرال، عطا محمد و محقق در تركيه شكل گرفت و قرار بود تا وجود آن به صورت رسمي در مزار شريف اعلام شود كه ممانعت از فرود هواپيماي ژنرال برنامه اين سه تن را به هم زد. در اين بين، جريان سياسي جديدي تحت عنوان «محور مردم افغانستان» به عنوان جريان اپوزيسيون ارگ اعلام موجوديت كرده كه از سوي رحمتالله نبيل، رئيس سابق امنيت ملي، رنگين دادفر سپنتا، مشاور سابق امنيت ملي و تعدادي از اعضاي كابينه سابق افغانستان تشكيل شده است. ظهور دو جريان مخالف با نامهاي شوراي عالي نجات افغانستان و محور مردم افغانستان حكايت از شروع يك سونامي سياسي در افغانستان است كه بيشك نميتواند بدون واكنش ارگ و ديگر جريانهاي سياسي افغانستان باشد.
سونامي در پيش روانتخابات رياست جمهوري سه سال قبل به خوبي شكننده بودن وضعيت سياسي در افغانستان را به نمايش درآورد چراكه اعتراض به نتيجه آن انتخابات چندين ماه اين كشور را در آشوب سياسي فروبرد و در نهايت هم با وساطت ميانجيگري خارجي بود كه آشوب فروكش كرد و دولت وحدت ملي شكل گرفت. حالا و بعد گذشت اين مدت وضعيت به گونهاي درآمده كه وحيد مژده، كارشناس خبره در امور افغانستان، چشمانداز نااميدكنندهاي از افغانستان را ترسيم و يك آشوب يا آنارشي سياسي را پيشبيني ميكند. به عقيده وي طالبان در اكثر نقاط كشور كنترل را به دست گرفتهاند و حاكميت دولت را زير سؤال بردهاند و مخالفان سياسي حتي افرادي مثل ژنرال دوستم و محقق از بدنه دولت علم مخالفت سياسي با دولت وحدت ملي را بلندكردهاند. اين تصوير با توجه به روابط قومي حاكم بر اوضاع سياسي افغانستان وضعيت جديتر هم پيدا ميكند چراكه اگر مثلث شوراي عالي نجات متكي به اقوام ازبك، تاجيك و هزاره باشد، اشرف غني هم ميتواند به حمايت پشتونها تكيه كند كه نزديك به نيمي از جمعيت افغانستان را تشكيل ميدهد. شايد به همين جهت هم باشد كه گلبدين حكمتيار، رهبر حزب اسلامي افغانستان با وجود سكوت معنادار اشرف غني در برابر شوراي عالي نجات افغانستان موضع گرفته و اين دست ائتلافها را متهم ميكند كه به «دستور خارجيها» تشكيل ميشوند. اين موضعگيري و اتهام با توجه به نفوذ حكمتيار در قوم پشتون قابل توجه است و باعث ميشد تا شدت رنگ قوميت در انتخابات رياست جمهوري آينده بيشتر از هميشه شود. در هر صورت، روند شكلگيري جريانهاي سياسي در اين روزهاي افغانستان ميتواند به شكل عادي پيش برود اما مسير آنها با رنگ و روي شديد قومي باعث ميشود تا شكافهاي سياسي و اجتماعي تشديد شده تا آنجا كه انتخابات رياست جمهوري 2019 در افغانستان به آن حد از تنش سياسي برسد كه نميتوان گفت به چه نحو ميتوان آن تنش را حل و فصل كرد به خصوص اينكه فرمول دولت وحدت ملي آزمايش ناموفق خود را پس داده و ديگر نميتواند چارهاي براي آن تنش باشد.