به گزارش «جوان» متن روحالله سهرابي به شرح ذيل است:
باور نميكنم رفتنت را برادر!
چگونه با تو وداع كنيم!؟
مگر خاطره حماسهات ميگذارد!؟
تو در يادها جاودان خواهي ماند
از آن روي كه دنيا هرگز تو را تشنه خود نساخت
خبر حماسه بزرگ حضور تو و همرزمانت ديريست كه در اين وطن بيداد ميكند
شيون قلم از ناتواني در بيان راز شهادتتان جگرخراش ميشود و قاب حقير عكاسان تحمل انعكاس اين حجم از ايثار و رشادت را ندارد
اي كاش روئينتن بودي مرد
اي كاش روئين تنبودي برادر
تمام بستانهاي ايران براي جاي خاليات كفايت نميكند
بي نظير بودي مرد
بي نظير بودي برادر
تو نماينده اقتدار يك كشوري
خموش ميگريم ... خموش به حال خويشتن كه هرگز تو را نشناختم ...
اي دل و جان باخته، براي شوريده دلان دعا كن
اي سرباز رشيد، براي واماندگان از سفر دعا كن
از من نپرسيد از كه مينويسم
كه امروز «بهرام مهرداد» را همه ايران شناخت
و من مات و مبهوت خبر شهادتش، روز را به شب رساندم
به شبي ملتهب و طولاني كه انتظارمان را كوتاه نميكند ...
به يادم هست كه همواره پخته بودي و دستگير ...
بدون حضور و حمايت پررنگ تو بسياري چون من در عنفوان جواني بي رنگ ميمانديم ...
خوش به حال تو كه صاحب آخرين رنگ دنيا شدي... . رنگ سرخ شهادت
چه برازنده رفتي مرد
چه باشكوه پركشيدي برادر
اينك من ماندهام و تصويري محو از طنازيهاي صميمانهات ...
و عكسهايي از تو كه ما را به سرزمين باورهايت ميبرد ...
چه مهري از تو بر دل داشتيم مرد،
چه داغي از تو بر دل نشست برادر!