كسري محمديان
همه ما حتما در خانواده خود يا در اطرافيان خود، دختر و پسري داريم كه در سن بلوغ يا همان سن نوجواني هستند. سني كه بسيار حساس و پرخطر است چراكه برخورد با فرزندان نوجوان مانند لبه تيغ است. بچهها در اين سن نه كودك هستند و نه بزرگسال. رفتارهايي از خود بروز ميدهند كه نه ميتوان به پاي كودكي آنها گذاشت و نه به آنها گوشزد كرد كه ديگر كودك نيستند و بزرگ شدهاند. برخورد و نوع رفتار والدين با آنها بايد خيلي هوشمندانه باشد. برخي بچهها در اين سن يا گوشهگير و انزواطلب ميشوند و ترجيح ميدهند تمام وقت خود را در اتاقشان و در پاي كامپيوتر شخصي خود بگذرانند يا بسيار اجتماعي و پر شور و هيجان هستند.
اين رفتارهاي نوجوانان همگي مربوط به رفتارهايي است كه والدين با او در كودكي داشتهاند. در واقع والدين هر چه در كودكي براي فرزندانمان بكارند در نوجواني تأثير و رشد آن را ميبينند و در جواني ميوه اين عمل را برداشت ميكنند. يعني نوع رفتار و برخوردي كه ما با كودك خود داريم در شكلگيري شخصيت و ايجاد اعتماد به نفس او در نوجواني بسيار تأثيرگذار است و فرزند نوجوان يا به راحتي ميتواند اين دوران را سپري كند و در جواني به عنوان يك انسان كامل و سالم موفقيتهاي بسياري را در زندگي خود به دست آورد يا به سختي و با مشكلات فراوان از اين دوران ميگذرد و وارد دوره جواني ميشود و به يك انسان سرخورده و بدون اعتماد به نفس تبديل شده و زندگي پرمخاطرهاي را سپري ميكند. حساسيت سن نوجواني به قدري است كه ميگويند ميتواند از مو باريك تر و از لبه تيغ برندهتر باشد و اگر نوجوان بتواند از اين مرحله به سلامت عبور كند بقيه مسير زندگي را نيز به سلامت طي خواهد كرد. در اين دوران كه مرحله جنگ بين كودكي و بزرگسالي است، اعتماد به نفس هميشه به عنوان نشانهاي از سالم بودن مورد توجه اساسي قرار ميگيرد.
ايجاد زمينههاي اعتماد به نفس از دوران كودكي
براي ايجاد اعتماد به نفس در فرزندانمان بايد زمينههاي آن را در كودكي فراهم كنيم و اولين شرط اين است كه به او اعتماد كنيم و او نيز به ما اعتماد كند. ريشههاي اعتماد به نفس هر فرد در دوران كودكي و حتي نوزادي او ريشه دارد و درست در همين دوران، نقش مهم و اساسي خانواده در آينده كودك بسيار سرنوشتساز است. وقتي پدر و مادر به گريهها و خندههاي كودكان، با حساسيت و همدلي پاسخ دهند، كودكان كم كم ياد ميگيرند احساس كنند انسانهاي ارزشمندي هستند و اطرافيان، آنها را دوست دارند. كودكان احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس پذيرش و توانايي برقراري ارتباط سالم و مؤثر با انسانها را از الگوهاي رفتاري كه از خانواده و اطرافيان ميگيرند، ميآموزند. البته والدين بايد بدانند كه تمجيد و تعريف افراطي و دروغين آنها باعث ايجاد اعتماد به نفس در كودكشان نميشود زيرا اين رفتار نه تنها اعتماد به نفس او را تقويت نميكند، بلكه ممكن است سبب بروز رفتارهايي چون خود بزرگبيني و كمالگرايي افراطي نيز شود.
انتظارات و انتقادهاي بيش از اندازه والدين يا بيتوجهي آنها نسبت به فعاليتهاي مستقل فرزندانشان، سبب ميشود كودك احساس بيكفايتي يا بيارزشي كند، اما هنگامي كه پدر و مادر محيطي پذيرا، مطبوع و طبيعي در خانواده فراهم كنند، كودك ميتواند به درك روشني از خود و احساساتش دست يابد. همچنين والدين و مربيان مهد كودكها يا مدارس با ايجاد فضايي مناسب به كودك كمك ميكنند تا در بيرون از خانه و در يك اجتماع ديگر با همسن و سالهاي خود و كودكان غيرهمجنس خود به خوبي ارتباط برقرار كرده و اعتماد به نفس كودك را از اين طريق پرورش دهند.
كودكي كه با اعتماد والدينش و با اعتماد به نفس بزرگ ميشود در نوجواني و جواني داراي اعتماد به نفس متعادل و سازندهاي است، احساس ارزشمندي ميكند و حس دروني به او ميگويد كه توانايي پيروزي در برابر مشكلات زندگي را دارد و در نهايت راهكارهايي براي حل مسائل خود پيدا ميكند. چنين فردي، درك و نگرشي مثبت از خود و تواناييهايش دارد، اما كودكي كه بدون پرورش اعتماد به نفس بزرگ ميشود در نوجواني و جواني، فردي بدون اعتماد به نفس است، درك درستي از انتظارات خود ندارد، اين افراد اغلب خودكمبين هستند، قضاوتهاي خوبي درباره خودشان ندارند و به شدت به ديگران وابستهاند.
نوجواني، دوران حساس زندگي
نوجوانان روحيه بسيار حساس و شكنندهاي دارند. يك نوجوان كوچكترين عبارتي كه از دهان والدينش درباره خودش ميشنود هرچند كه آن عبارت خيلي بياهميت باشد ولي او آن عبارت را بارها و بارها در ذهن خود تكرار ميكند. اگر آن عبارت مثبت باشد باعث تقويت روحيه و شكوفايي او ميشود ولي اگر منفي باشد باعث سرخوردگي و حقارت او ميشود. نداشتن اعتماد به نفس باعث بروز هر نوع ناهنجاري در نوجوان ميشود. نوجواني كه اعتماد به نفس ندارد خود را نيز قبول ندارد. به خود احترام نميگذارد، با كوچكترين شكست يا مشكل از ميدان مبارزه بيرون ميرود، در نتيجه قدرت تصميمگيري درست و منطقي را ندارد. اما نوجواني كه با اعتماد به نفس باشد از مشكلات و شكستهاي زندگي هراسي ندارد و از آنها براي خود تجربه كسب ميكند تا در مشكلات ديگر زندگي پيروز ميدان باشد. پس به نوجوان خود اعتماد كنيم و به او گوش دهيم. نوجوان دوست دارد حرفهايش را به والدينش بگويد، با آنها درد دل كند و از حمايت آنها برخوردار شود. گوش خوبي براي نوجوان خود باشيم.
به نوجوان خود بگوييم كه دوستش داريم و بگوييم كه براي ما چقدر با ارزش است. فقط به رفتار و عملكردمان در جهت تفهيم علاقه خود به فرزند نوجوانمان اكتفا نكنيم بلكه كلمه دوستت دارم را بارها برايش تكرار كنيم.
هيچ وقت نوجوان خود را با كسي ديگر مقايسه نكنيم زيرا فرزند نوجوان ما قطعاً قابليتهاي منحصر به فرد خود را دارد كه قابل قياس با هيچ كس نيست. نوجوان ما دوست دارد از زبان ما بشنود كه ما به او علاقهمنديم و براي قابليتها و تواناييهاي او ارزش قائليم و با هيچ كس براي ما قابل قياس نيست. براي اينكه در نوجوان خود اعتماد به نفس ايجاد كنيم بايد دوست او باشيم. در غيراينصورت به دنبال دوستاني ميرود كه قطعاً موجب گمراهي او ميشوند. بايد مثبتانديش باشيم. به دنبال نكات مثبت در فرزندانمان باشيم و آنها را بزرگ كنيم. به دنبال حسنجويي باشيم نه عيبجويي.
والدين بايد در تمام مراحل زندگي دركنار فرزندانشان باشند نه در مقابل آنها . بايد در خانواده فضايي را ايجاد كنيم كه نوجوان ما اين حس را داشته باشد كه خانواده هميشه در كنار اوست و از او حمايت ميكند.
و در آخر بايد تاكيد كرد اعتماد به نفس بزرگترين عامل در موفقيت انسان است. اعتماد به نفس باعث ميشود مهارتها بيشتر، مغز و تفكر انسان سالمتر و فعالتر، نيرو و قدرت عمل براي انجام هر كاري بيشتر شود. فردي كه در زندگي اجتماعي و شخصي خود موفق است، اين موفقيت خود را مديون اعتماد به نفس، تفكر و باور خود است و اگر كسي از اين نعمت بزرگ بيبهره باشد يك انسان ضعيف و محكوم به شكست است.