نويسنده: محمدرضا تهراني
نبايد از اين موضوع غفلت كرد كه اسرائيل يكي از مذهبيترين رژيمهاي(1) عالم است كه بر مبناي آميختگي ديانت و سياست امورش را پيش ميبرد. اسرائيل، دولت يهود است، دولتي ننگين، خونآشام و البته برخلاف آنچه گاه تبليغ ميشود، بس مذهبي!
جناياتي كه اسرائيل در عرصههاي گوناگون اعتقادي، سياسي، نظامي و امنيتي نسبت به مسلمانان و حتي مسيحيان انجام داده است و ميدهد، در واقع همه از خاك تورات تحريفشده و تلمود آب ميخورد. اگرچه ميتوان از يهودياني نام برد كه به نوعي از اسرائيل انتقاد يا حتي بهگونهاي در مبارزه با آن نقشي ايفا كردهاند، اما صد چندان آن ميتوان يهودياني را فهرست كرد كه با آبرو، جان و مالشان به خدمت اسرائيل درآمدهاند و اين همه را با انگيزههاي قوميتي و ديني انجام دادهاند. رسانههاي گروهي يهود و اهرمهاي بينالمللي مختلف، خصوصاً در طول دهههاي اخير كوشيدهاند تا اين حقيقت روشن را پوشيده دارند و مانع از توجه جدي به آن شوند كه: «يهود، دشمنترين مردم نسبت به ايمانآورندگان به خداوند تبارك و تعالي است»، اما مگر ميتوان كتمان كرد كه همين روزها در كنار جنگهاي بزرگ نظامي آشكار، جنگي پنهاني در ابعادي بيسابقه عليه اسلام و مسلمانان در چهار گوشه عالم جريان دارد. يهود سلطهجو با همه قدرتش به ميدان آمده است و بخشي از اين قدرت، در خدمت انحراف اذهان عمومي جهانيان از اصل ماجراي درگيريهاي امروز دنيا و ارائه روايتي دروغين و نادرست از آن است؛ روايتي كه در آن به ظاهر «كشمكشهاي اقتصادي و سياسي» تعيينكننده است و عناصر غيرديني، حضور پررنگ دارد و دينداري و دينمداري در محاق است!
روايت از دنيايي كه در آن اعلاميه جهاني حقوق بشر بهجاي آيات و دستورات آسماني نشسته است! واقعيت اين است كه براي آينده جهان و در دست گرفتن سرنوشت بشر، تنها دو گروهند كه نگاهي گسترده و قابل طرح دارند: يك نگاه به پرچمداري ايران انقلابي و واليان فقيه آن، به اسلام ناب محمدي بازميگردد و ديگري به يهود. نام اين تحقيق، عامداً «امام خميني(ره) و يهود سلطهجو» گذاشته شد تا معلوم شود دايره اصلي مورد نظر ما كجاست و از آن غفلت نشود. البته امام خميني(ره) به عنوان يك عالم ديني آزادانديش از جدايي ماهيت كليميان هموطن -كه خود نيز تحت ظلم صهيونيستها بودهاند- با يهوديان سلطهجو سخن گفتهاند و ما نيز بر همان باوريم كه تفاوت بين يك يهودي و يك صهيونيست، به پذيرش يا عدم پذيرش وجود رژيم جعلي اسرائيل بازميگردد. در يك جمله ميتوان گفت هر كس با هر مليت، مرام و ديني كه آگاهانه و به اختيار اسرائيل را به عنوان «كشور» ميپذيرد و آن را به رسميت ميشناسد، در زمره صهيونيستهاست. به نظر ميرسد اهميت موضوع آزادي مسجدالاقصي چندان كه حق آن بوده است و شأن آن اقتضا ميكند، در سطح جوامع اسلامي فهميده و فهمانده نشده است. از يك سو فرمايشهاي مقام معظم رهبري ـ اين فرياد رساي توحيدي زمانه در مقابله با استكبار جهاني، بهويژه جنبههاي فرهنگي آن و آزادي فلسطينـ توسط اشخاص حقيقي و حقوقي ذيربط، آنطور كه بايد و شايد، دنبال نشده است و نميشود و از سوي ديگر به دليل اطلاعرسانيهاي بعضاً نادرست و نوعاً سطحي، كمجان و ضعيف توسط رسانههاي گروهي آزادسازي قدس شريف، از منظر چشم بسياري از مخاطبان، خصوصاً نسل جوان پوشيده مانده است.
دوست و دشمن اذعان دارند، امام خميني(ره) رهبري بزرگ، صادق، صميمي و صريح بودند و غلو و اغراق در كلامشان نبود. حال با اين التفات يك بار ديگر اين جمله را بخوانيم: «مسئله قدس... حادثهاي است براي موحدين و مؤمنان اعصار گذشته و حال و آينده». آيا واقعاً عظمت معنا و مفهومي را كه در اين جمله هست، متوجه هستيم؟ آيا نبايد از خود بپرسيم، امام(ره) چرا با اين دسته واژگان به تشريح اهميت موضوع قدس و گستره آن پرداختند؟ براي پاسخ به اين سؤال، بحمدالله فرصتي حاصل شد تا دو باره سخنان و نوشتههاي امام خميني(ره) و خاطرههاي مرتبط با آن مرور و موضوعات مربوط به يهود، صهيونيسم و بهائيت با تأمل بيشتري دنبال شود. آنچه در پي ميآيد، حاصل جستوجويي كنجكاوانه است براي سيراب شدن از زلال جاري عبارات حكيمانه امام خميني(ره). البته گاه براي فهميدن بهتر اهميت يك عبارت يا جمله يا حكمت يك موضعگيري به خاطرات و نظريات بعضي از اطرافيان امام هم مراجعه كرده و نكاتي را از قول آنها آوردهام. در مواردي هم كه لازم ديدم، در پينوشتهاي توضيحي به تفصيل به مواردي پرداختهام كه براي درك فضاي كلي موضوعات، آوردنشان مفيد بوده است.
*پينوشت در دفتر روزنامه موجود است.