31 خرداد سال 1360 از روزهاي تأثيرگذار در تاريخ سياسي جمهوري اسلامي ايران است؛ روزي كه نمايندگان مجلس رأي به عدم كفايت سياسي ابوالحسن بنيصدر، نخستين رئيسجمهور كشور دادند و يك روز پس از آن، امام خميني طي حكمي براساس قانون اساسي بنيصدر را از سمت رياست جمهوري عزل كرد.
اكنون و در آستانه 31 خرداد، خبرگزاري تسنيم براي شناخت بيشتر اولين رئيسجمهور بركنارشده تاريخ ايران، بهسراغ شخصيتي رفته كه از نزديك با بنيصدر همكاري داشته است. «مصطفي مهذب» ذيحساب و مديركل مالي رياست جمهوري در دوره بنيصدر، شهيد رجايي و آيتالله خامنهاي يكي از اشخاصي است كه حرفهاي ناگفتهاي درباره رئيسجمهور مخلوع دارد.
وي درباره اوضاع و احوال نهاد رياست جمهوري در دوره بنيصدر و دلايل اختلاف انقلابيون با رئيسجمهور پس از ذكر يك مقدمه كوتاه ميگويد: زماني كه به من حكم دادند ذيحساب رياستجمهوري شوم، خيلي خودم را شنگول و آراسته كرده بودم و رفتم به آقاي تهراني ( رئيس دفتر بنيصدر) خودم را معرفي كردم.
ايشان من را نپذيرفت و گفت علتش اين است كسي كه ذيحساب رئيسجمهور ميشود بايد قبلاً با رئيسجمهور هماهنگ شود. من خداحافظي كردم و رفتم اما چون وزارت دارايي من را معرفي كرده بود و چكهاي آنجا بايد به امضاي من صادر ميشد، حساب خزانه آنجا را بستند. پس از حدود دوماه از دفتر بنيصدر زنگ زدند و گفتند ما گويا ناچار هستيم شما را بپذيريم. مهذب افزود: هر وقت من ميرفتم داخل نهاد خيلي رعايت ميكردند و احترام ميگذاشتند تا زماني كه اختلافات پيش آمد و ادعاهايي بنيصدر در 14 اسفند مطرح كرد. بنيصدر خيلي اصرار ميكرد كه به من تهمت ميزنند. ميگفت من هيچ كس را به امريكا نفرستادم در صورتي كه وي افرادي را به خارج كشور و امريكا ميفرستاد و نامه دريافت دلارشان را من ميزدم. من تمام نامههاي بنيصدر را جمع كرده بودم و يك چمدان شد. بعد از وقت اداري كه بچهها ميرفتند كپي ميگرفتم و به خانه ميبردم. با مرحوم اسرافيليان(نماينده مجلس دوم و نزديكان دكتر آيت) تشخيص داديم كه مدارك را بدهيم به آقاي آيت و رفتم خانه ايشان. آقاي اسرافيليان هم با من بود و مدارك را داديم. دو روز بعد مرحوم آقاي آيت در مجلس كيف سامسونتش را آورده بود و گفت يك چمدان مدرك عليه بنيصدر دارم!
اعضاي دفتر بنيصدر همه شك كردند و گفتند مهذب حتماً اين كار را كرده است. جلسهاي تشكيل دادند و آن 18 نفر هم بودند و در سالن بغل دفتر آقاي دكتر تهراني و به من گفتند آقاي مهذب ما بررسي كرديم و اين احكام تنها از دفتر شما به دست آقاي آيت رسيده است. قبل از اين جلسه، من زنگ زدم به آقاي اسرافيليان و با همديگر رفتيم خانه آيت و به ايشان گفتم اينها ميخواهند چنين جلسهاي تشكيل بدهند. من آمدم خدمت شما و حلاليت بطلبم. من اگر حقيقت را بگويم يعني خودم را لو دادم و همه چيز به هم ميخورد و من ناچارم به شما توهين بكنم. اجازه ميفرماييد توهين بكنم؟! گفت توهين چيست؟ هر چه لعن و فحش ميخواهي بگو من راضي هستم و تو كارت را انجام بده!من در آن جلسه گفتم آقاي آيت يك آدم نرمالي نيست و اصلاً نميشود به حرفهاي او اعتماد كرد و عقل ندارد.
يك تقاضا از شما دارم. آقاي آيت گفته است يك چمدان نزديك 160 يا 180 سند دارد، من از شما ميخواهم يك سند از آن 180 سند را بياوريد. اين شماره دفتر آقاي بنيصدر است. زنگ بزنيد و اگر اين كار از سمت من صورت گرفته بود، من 180 سند ديگر را ميپذيرم و هر كاري دوست داريد با من بكنيد! جلسه تمام شد و ختم جلسه را اعلام كردند و ما با اين شگرد و البته تقيه فقهي از آن مسئله فرار كرديم. وي درباره ماهيت اسنادي كه به مرحوم شهيد آيت داده ميگويد: بيشترين مسئله شامل افرادي بودند كه ميرفتند امريكا، انگلیس و اسرائیل. البته در حكم مأموريتشان اسرائيل ذكر نشده بود بلكه يك كشور ديگر مثل تركيه ميرفتند و از آنجا ميرفتند اسرائيل. اينها وانمود نميكردند كه ما كسي را فرستاديم امريكا اما در روزنامهها مينوشتند كه نمايندهشان ميروند و از صهيونيستها اجازه ميگيرند. بنيصدر هم دستپرورده امريكا بود.