کد خبر: 856409
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
جلوه‌هايي از منش اخلاقي و مبارزاتي شهيد آيت‌الله سيد‌محمدرضا سعيدي در گفت و شنود با آيت‌الله سيدجواد علم‌الهدي
آيت‌الله سيد‌جواد علم‌الهدي‌خراساني، از جمله ياران و دوستان ديرين شهيد آيت‌الله سيدمحمدرضا سعيدي است كه...
نويسنده:  احمدرضا صدري
 
 
آيت‌الله سيد‌جواد علم‌الهدي‌خراساني، از جمله ياران و دوستان ديرين شهيد آيت‌الله سيدمحمدرضا سعيدي است كه از منش اخلاقي و مبارزاتي آن مجاهد نامدار، خاطراتي شنيدني دارد. ايشان در گفت و شنودي كه در پي مي‌آيد، شمه‌اي از اين خاطرات را بازگو نموده‌اند كه اميد مي‌بريم انتشار آن، مددكار تاريخ‌پژوهان انقلاب و علاقه‌مندان باشد.
 
 
جنابعالي از چه مقطعي و چگونه با آيت‌الله شهيد سعيدي آشنا شديد؟ چه عامل يا عواملي زمينه‌ساز اين آشنايي شدند؟
 
 
بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد وآله الطاهرين(ع). آشنايي من با شهيد آيت‌الله سيد‌محمدرضا سعيدي(رضوان الله تعالي عليه) از اين جهت بود كه هر دو مشهدي بوديم و هر دو هم طلبگي را در سال 1321 شروع كرديم. پدر بنده آيت‌الله حاج سيدعلي علم‌الهدي بودند و پدر آقاي سعيدي هم از محدثين و منبري‌هاي مشهور مشهد بودند. من در مدرسه بالاسر - كه الان جزو آستان قدس است- درس خواندم و شهيد سعيدي در مدرسه دودرب - كه در حال حاضر حوزه علميه خواهران و نزديك به آستان قدس و متصل به صحن آزادي است- تحصيل مي‌كردند. لذا هم به دليل آشنايي پدرانمان و هم به دليل اشتغالات طلبگي خودمان، طبيعي بود كه با هم دوست باشيم.
 
 
جنابعالي در چه تاريخي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم رفتيد؟
 
 
درسال1326 كه متفقين به تدريج از خراسان رفتند، من و برادرم آيت‌الله حاج سيدمحمد علم‌الهدي براي ادامه تحصيل به قم رفتيم. يك سال بعد شهيد آيت‌الله سعيدي و مرحوم آيت‌الله خزعلي هم به قم آمدند. در حوزه‌هاي علميه معمولاً طلابي كه همشهري هستند، سعي مي‌كنند خانه‌هاي نزديك به هم بگيرند. به همين دليل موقعي كه من در مبارك‌آباد قم خانه‌اي را براي خود ساختم، شهيد سعيدي هم يك سال بعد در جوار منزل ما خانه‌اي را تهيه كردند و آمدند و خانواده من و ايشان به هم انس گرفتند و صميميت ما هم از قبل بيشتر شد. بنده و ايشان از سال1335، وارد حوزه درسي آيت‌الله العظمي بروجردي شديم و در تمام دوران حيات پر بركت ايشان، از محضرشان كسب فيض كرديم.
 
 
از چه زماني با حضرت امام آشنا شديد و در دروس ايشان شركت كرديد؟
 
 
هر دوي ما سعادت درك درس فقه و اصول حضرت امام را داشتيم و از سال31، به درس خارج ايشان مشرف شديم. نزديكي منزل‌هاي ما به هم، همشهري بودن، هم‌درس بودن و عامل ديگر كه هم‌سنخ بودن اخلاقي ما بود، بر نزديكي ما افزود و موجب گرديد كه با هم جلسات و مباحثات بسيار پر‌باري داشته باشيم. يكي از وجوه مشترك ما علاقه به حضرت امام بود كه در سال‌هاي بعد تشديد هم شد و ما را در مسير واحدي قرارداد.
 
 
از روزهاي حضور در درس حضرت امام همراه با شهيد آيت‌الله سعيدي خاطره‌اي داريد؟
 
 
يك مورد را كه حاوي درسي اخلاقي است خدمتتان عرض مي‌كنم. شهيد سعيدي چون اصالتاً مشهدي بودند، به وضعيت حوزه مشهد كاملاً اشراف دا‌شتند. در حوزه مشهد به طلاب و فضلا در مورد پرهيز از مباحثه فلسفي تذكر و حتي هشدار مي‌دادند. شهيد سعيدي هم تحت تأثير اين فضا همين روحيه را داشتند. حضرت امام هم از اين قضيه خبر داشتند. ايشان معمولاً در صبح‌هاي چهارشنبه بعد از درس فقه و در عصرهاي همان روز، اخلاق درس مي‌دادند. يادم هست ماه خرداد و هوا بسيار گرم بود امام بحث« لاضرر» را كه از بحث‌هاي بسيار مهم و فني ايشان بود، تدريس فرمودند و گفتند كه خسته شده‌ام و هوا هم بسيار گرم است و بهتر است كه درس را تعطيل كنيم.
 
 
شهيد سعيدي در كنار من نشسته بودند و با صداي بلند گفتند: « حاج‌آقا! كمي ما را موعظه كنيد بلكه آدم بشويم؟» امام لبخندي زدند و به شوخي فرمودند:‌«‌شما آدم نمي‌شويد!» و سپس با لحني جدي، بحث اخلاق را شروع كردند و فرمودند:‌«‌آقايان! بين شماو رب العالمين عهدي است كه اگر به آن وفادار نباشيد، روي رستگاري را نخواهيد ديد. علاوه بر اين، بدانيد كه هر استاد و مؤلف و مصنف و بزرگي، براي خودش اعتقادات فلسفي يا عرفاني و نكاتي دارد كه ممكن است از نظر ما خوشايند نباشد!»ما طلبه‌هاي مشهدي فوراً متوجه شديم كه منظور امام چيست، چون اين بحث‌ها ريشه در حوزه مشهد داشتند كه بعدها به مكتب تفكيك شهرت پيدا كرد.
 
 
 
 هرگاه درباره امام سخن مي‌گفت بي‌تاب مي‌شد
 
 
امام ادامه دادند:‌«‌هر عارفي در اشعار خود اصطلاحاتي دارد كه نبايد او را به سبب آنها متهم كرد و گفت كه: خداي ناكرده اعتقادش از اعتقاد صديقين جداست! اگر به اساتيد گذشته- كه بر سر سفره علمي آنها نشسته‌ايم- نظر سوء داشته باشيم، ارتباط بين ما و خدا قطع و راه‌هاي صلاح و سعادت به روي ما بسته مي‌شود و ديگر حجاب آسمان بر ما منكشف نمي‌شود و راه به جايي نمي‌بريم. گاه شنيده مي‌شود كه در كتاب اسفار صدرالمتألهين در باب الهيات و معاد و روح كلمات چنين و چناني گفته شده است. والله كه او هم معتقد به معاد جسماني بود و هم معاد روحاني. شايسته نيست كسي كه مطالعه كافي ندارد و مطلبي را درست نفهميده است، العياذ‌بالله زبان به اهانت بگشايد كه اين كار عواقب بسيار تلخي خواهد داشت.»
 
 
شهيد سعيدي سر خود را پايين انداخت و در فكر فرورفته بود. بعدها به من گفتند كه ‌«‌براي امام نوشتم كه خدا گواه است كه ما قصد ايراد نداريم و قصد ما تعليم است. ما كوچك‌تر از آن هستيم كه به بزرگان ايراد بگيريم. ان‌شاء‌الله كه خداوند بر ما رحمت آورد و واقعيت‌ها را به ما نشان بدهد.»
 
 
از رويداد دستگيري وتبعيد حضرت امام چه خاطراتي داريد؟ اين خبر را چگونه دريافت كرديد؟
 
 
ما از محضر حضرت امام بهره مي‌برديم تا اينكه يك روز صبح كه داشتيم در منزل من با يكديگر مباحثه مي‌كرديم، ناگهان صداي ناله و فرياد و دويدن‌ها را شنيديم و معلوم شد كه براي دومين بار امام را بازداشت كرده و برده‌اند. بعدها هم كه معلوم شد ايشان را به «‌بورسا» ي تركيه تبعيد كرده‌اند. هر دو در فراق استاد خود گريستيم و كتاب‌هايمان را بستيم و گفتيم براي هميشه مباحثه ما تمام شد!
 
 
جنابعالي به عنوان يك هم‌بحث، جايگاه علمي شهيد آيت‌الله سعيدي را چگونه ديديد؟ ايشان در اين‌باره به چه مدارجي رسيده بود؟
 
 
ايشان فوق‌العاده با استعداد بودند و مطالب استاد را به درستي و كمال دريافت مي‌كردند. اين ويژگي را من، چون با ايشان در درس امام هم‌مباحثه بودم، بيشتر و بهتر از ديگران تشخيص مي‌دادم. من، مرحوم آيت‌الله خزعلي، آيت‌الله جنتي و شهيد آيت‌الله سعيدي، حدود هفت سال افتخار حضور در درس اصول امام را داشتيم و همگي آن درس‌ها را تقرير مي‌كرديم. آقاي سعيدي دوره بعد را هم رفتند و همچنين درس فقهي طهارت را كه چهار سال طول كشيد در درس امام حضور پيدا كردند و آن را نوشتند. همچنين دوره فقه مكاسب امام را هم كه هفت سال طول كشيد، حضور پيدا كردندو نوشتند. حضرت امام پس از پيروزي انقلاب، به مرحوم آيت‌الله موسوي اردبيلي كه دنبال قضاتي بودند كه بتوان به توانايي علمي آنها اعتماد كرد، فرموده بودند: «‌شاگرداني كه 10 سال در درس من حضور پيدا كردند، قطعاً مجتهد هستند.» به اين ترتيب شهيد سعيدي كه بسيار بيش از 10 سال در درس حضرت امام حاضر شده و همه آنها را هم تقرير كرده بودند، مجتهد مسلم بودند. اين نكته را عرض كردم تل جايگاه علمي ايشان را بيان كرده باشم. متأسفانه از ايشان تأليفي در دست ما نيست و اين روزها هم معلومات و درجه علمي را با تأليفات محك مي‌زنند. شهيد سعيدي انسان بسيار شايسته و والايي بودند.
 
 
ايشان فوق‌العاده متواضع بودند، در هيچ زمينه‌اي هيچ ادعايي نداشتند و در هيچ جايي اظهار فضل نمي‌كردند. به تهران هم كه تشريف بردند با همه علماي تهران مراوده داشتند و به هر كسي كه تلاش مي‌كرد خط و فكر امام را ترويج كند، كمك مي‌كردند. ايشان به طرق مختلف براي امام وجوه را مي‌فرستادند و در اين راه تلاش بسيار مي‌كردند.
 
 
از جنبه شخصيتي، چه ويژگي‌هاي بارزي را در ايشان ديديد؟
 
 
شهيد سعيدي حافظه خارق‌العاده و استعداد عجيبي داشتند. در وادي عبادات و توسلات، به شدت به امام زمان (عج) علاقه‌مند بودند و زماني كه به ايشان متوسل مي‌شدند، هم خودشان گريه مي‌كردند و هم مخاطبان متأثر مي‌شدند و مي‌گريستند. دوري از حضرت امام هم بسيار برايشان تلخ و دشوار بود. ما طلاب مشهدي دوره داشتيم و هر چند وقت يك بار، در منزل يكي از اعضا جمع مي‌شديم. هر وقت از ايشان خواسته مي‌شد كه درباره امام حرفي بزنند، واقعاً بي‌تاب مي‌‌شدند و نفسشان تنگ مي‌شد! فوق‌العاده به امام علاقه داشتند و تا روزي كه امام را تبعيد كردند، از نزديك شاهد تمام وقايع بودند.  نكته ديگر در شخصيت شهيد سعيدي اين بود كه در عين حال كه اهل مزاح و شوخي بودند، درباره مقدسات بسيار جدي و نسبت به اعتقادات خود متعصب بودند.
 
 
شهيد سعيدي از چه زماني مبارزات سياسي خود را شروع كردند و نحوه فعاليت ايشان چگونه بود؟
 
 
شهيد سعيدي سعي مي‌كردند به هر نحو ممكن اعلاميه‌هاي امام را به سراسر ايران برسانند و براي اين كار زياد سفر مي‌كردند و به شكل مخفيانه راه امام را پيگيري مي‌كردند. معمولاً هم به آبادان و كويت مي‌‌رفتند و علاقه‌مندان و مريدان زيادي هم پيدا كرده بودند.
 
 
چه شد كه به تهران آمدند و تصميم گرفتند مبارزات خود را در تهران ادامه بدهند؟
 
 
مسجد موسي‌بن‌جعفر (ع) در خيابان غياثي از ايشان دعوت كرد كه مديريت مسجد را بر عهده بگيرند. ايشان هم آمدند تا فعاليت‌هاي فرهنگي و مبارزاتي خود را پي بگيرند.
 
 
از نظر شما، مكانت علمي شهيد آيت‌الله سعيدي در چه حد بود؟ در تهران تدريس هم مي‌كردند؟
 
 
من چون ممنوع‌المنبر بودم و به تهران نمي‌آمدم، چندان اطلاعي از اين قضيه نداشتم، ولي قطعاً بايد تدريس كرده باشند. تازه دو ماه بود كه من به تهران آمدم كه ايشان شهيد شدند.
 
 
از آن دو ماه خاطره‌اي داريد؟
 
 
يادم هست كه ايشان هم ممنوع‌المنبر بودند و بين دو نماز، به مسائلي اشاره مي‌كردند. فشار ساواك فوق‌العاده سنگين شده بود و آقاي فلسفي مدام به ما تذكر مي‌دادند كه اوضاع خيلي وخيم است و مراقب باشيد كه گرفتار ساواك نشويد. منزل شهيد سعيدي نزديك مسجد بود و ايشان در منزل كه جلسه درس زنانه‌اي را تشكيل مي‌دادند، نوشته‌هايي را توسط برخي از شاگردانشان براي افراد مي‌فرستادند. خانمي در جلسه ايشان بود كه ظاهراً هميشه گريه و اصرار مي‌كرده كه يكي از اين نوشته‌ها را هم به من بدهيد و شهيد سعيدي امتناع مي‌كردند.
 
 
 
 هرگاه درباره امام سخن مي‌گفت بي‌تاب مي‌شد
 
 
 
بالاخره كساني را واسطه كرد تا ثابت كند كه قصد سوء ندارد، اما در واقع مأمور ساواك بود و باعث شد كه آقاي سعيدي را دستگير كردند. من بعدها آن خانم را در مكه ديدم. من در تهران ممنوع‌المنبر بودم، اما اجازه داشتم كه به حج مشرف شوم. يك بار كه مرا به عنوان روحاني به حج دعوت كردند، در آنجا چند خانم نزد من آمدند و گفتند: «زني هست كه در كنار قبرستان بقيع بي‌تابي مي‌كند و خودش را مي‌زند و مي‌گويد: من باعث از بين رفتن سيد مظلومي - كه چند بچه داشت- شدم! وقتي اصرار كرديم كه او كه بود؟ گفت كه نامش سعيدي بود و من با اصرار، نوشته‌هايي كه بين خانم‌ها پخش مي‌كرد، گرفتم و به ساواك دادم و همان باعث دستگيري او شد.»
 
 
از ماجراي دستگيري و چگونگي انتشار خبر شهادت ايشان برايمان بگوييد.
 
 
شهيد سعيدي را كه دستگير كردند، عده‌اي از دوستان ما نزد آيت‌الله سيداحمد خوانساري رفتند و از ايشان خواستند وساطت كنند و نگذارند كه ايشان را از بين ببرند، ولي ديگر فايده نداشت. خود من هم خدمت آسيدمهدي سلمي- كه با دستگاه ارتباط داشت- رفتم و التماس كردم جلوي از بين رفتن اين سيد اولاد پيامبر(ص) را بگيرد، اما نتوانست.
 
 
خبر شهادت ايشان كه به ما رسيد، مرحوم آيت‌الله خزعلي و آيت‌الله جنتي به منزل ما تشريف آوردند و تلگرافي را تنظيم كرديم و به مشهد براي آقاي سيدمهدي طباطبايي فرستاديم كه هر چه سريع‌تر خودتان را به تهران برسانيد. ايشان آمدند و مرد و مردانه اداره همشيره خود و فرزندان شهيد بزرگوار را به عهده گرفتند و انصافاً در تربيت آنها سنگ‌تمام گذاشتند.
 
 
با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما گذاشتيد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر