نويسنده: دكتر نادره جلالي
در روز چهارشنبه سوم خرداد1396، آئين بزرگداشت مورخ، اديب و نسخهشناس نامدار معاصر، استاد سيدعبدالله انوار در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي برگزار شد. مقالي كه پيشروي داريد، به همين مناسبت و در بسط پارهاي از ديدگاههاي تاريخي استاد به نگارش درآمده است. اميد آنكه مقبول افتد.
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
كه زد به خرمن ما آتش محبت او
دانشيمرد والاتبار معاصر، استاد سيدعبدالله انوار در زمره آنان است كه گوهر علم و اخلاق را با هم آميخته و از آن الگويي براي آنان كه در پي فضيلت و كمال روانند ترسيم كرده است. استادي كه در خانوادهاي اهلعلم متولد شد و عشق به آموختن و انس و الفت با كتاب از دوران كودكي آنچنان در وجودش ريشه دوانيد كه تاكنون بيوقفه با همان جوش و خروش مثال زدنياش ميخواند و مينويسد.
فرهيختهاي از تبار بزرگمردان و نادرهكاران ملك علم و ادب كه وارستگي، عشق به ايران و زبان فارسي، آزادمنشي و پشتكار را از آنان برده است. پير فرزانهاي كه اسوه اخلاق و بردباري است و با سحر بيانش دلها را مسخر ميسازد. او اهل تزوير و ريا نيست؛ پر كار است و همواره به فرهنگ ايراني - اسلامي ميبالد، از ابنسينا با عنوان حكيم هزارهها و احترامي خاص ياد ميكند و همچون گاوس(Gaus) رياضيدان مشهور آلماني فوق عقل ميداند و در اين راستا براي اثبات سخن خود به گفته خود ابنسينا استناد ميكند. ظاهراً ابنسينا هنگامي كه كودكي بيش نبوده پدرش او را براي يادگيري حساب و كتاب و برخي امور پيش يك سبزي فروش ميفرستد. اما چون عبدالله ناتلي، از معلمان اسماعيلي كه همچون پدر ابن سينا اسماعيلي بوده به بخارا ميرود و وارد منزل او ميشود، پدرش از او ميخواهد كه به ابنسينا هندسه ياد بدهد. ابنسينا ميگويد تا دو سه جلسه من از او هندسه ياد گرفتم ولي بعد من معلم او شدم.
نگاه استاد به يافتههاي ابن سينا
استاد انوار مراجعه به كتابهايي را كه ابن سينا درباره هندسه نوشته سندي براي ملاك تشخيص صحت يا عدم صحت ادعاي او ميداند و خود معتقد است ابن سينا در هندسه، استدلال قضاياي هندسي را به صورت خلاصه بيان كرده ولي اغلب براي هركدام يك راهحل ديگر نيز ارائه داده و نظير او را در اين استعداد تنها در گاوس(Gaus) ميتوان ديد. او ساير كارهاي ابن سينا را در رشتههاي علمي ديگر نيز مثالزدني بر ميشمرد و ميگويد: ويتگنشتاين كه خود از فلاسفه بزرگ است كتابي با نام تراكتاتوس درباره فلسفه دارد كه فهم آن بسيار مشكل است. وي ميگويد براي اينكه فلسفه را بفهميم بايد به الفاظ مراجعه كنيم و جالب است كه ابنسينا در ابتداي كتاب مقولات خود نيز بر همين موضوع تأكيد ميكند و ميگويد كه بايد نخست كلمات را بشناسيم و بعد به سراغ فلسفه برويم. سرانجام استاد انوار معتقد است اگر ابن سينا توسط غزالي بارها تكفير نميشد و 800 سال به واسطه او تكفير فيلسوفان نيز وجود نداشت، دارالعلم اسلامي ميتوانست 300 سال از غرب در رنسانس جلوتر باشد.
استاد و نگاه حمايتي از سنن ملي
استاد انوار در حمايت از سنتهاي ملي استوار است و تنها در كلاس درس عارف و حكيم نيست، بلكه در زندگي و نگاه به آن نيز چنين است. حلقههاي درسش در خانه، دانشگاه و مراكز و سازمانهاي فرهنگي مؤيد عشق و علاقه وافر و همت والاي او در تربيت نسل جوان است. او كه از نسل دانشآموختگان آموزش قديم و جديد است، همواره فرصت عمر را غنميت شمرده، علوم قديمه و جديد را با جديت و علاقه فراگرفته و بدون اغراق و مبالغه موفق شده است به جامعيت علوم دست يابد. شخصيت چند وجهي به مدد حافظهاي قوي سبب شده كه از يكسو به تحقيق و تدريس شفا، رياضي، هندسه و علم موسيقي بپردازد و از سوي ديگر به فهرستنگاري، تهرانپژوهي، ترجمه و تصحيح نسخ خطي روي آورد. همچنين از آنجا كه بسياري از رجال تاريخي، سياسي، فرهنگي و حوادث و وقايع تاريخي را از نزديك ديده، دايرهالمعارف زنده زمان ما باشد و در هر زمينهاي كه پژوهش كند، كاري ماندگار به اهل علم و دانش عرضه نمايد و گوشهاي از وسعت دانش خود را نمايان كند.
استاد و عرصه نسخهشناسي
نسخهشناسي و تصحيح متون نيز يكي از حوزههاي فعاليت استاد سيدعبدالله انوار است، زيرا به اعتقاد او دريايي از فرهنگ پر مايه اسلام و ايران در همين نسخ خطي است و اين نسخهها در واقع كارنامه دانشمندان و بزرگان و هويتنامه ايرانيان است. از اين رو او با توجه به اهميت اين نسخ خطي به جهت پاسداشت و شناخت ميراث علمي و فرهنگي گذشتگان، احيا و بازسازي آنها را امري لازم و ضروري ميداند و سالها از عمر گرانمايه خويش را عاشقانه با كوششي خستگيناپذير و دقتي ستودني در راه شناخت و شناسايي اين گنجينههاي كهن، فهرستنگاري و تصحيح و چاپ آن صرف و در اين راه خدمتي بسزا به علم، ادب و فرهنگ ايرانزمين كرده است.
در سال 1340 كه انجمن آثار ملي (انجمن آثار و مفاخر فرهنگي كنوني) برآن شد تا 200 سال مرگ نادر را جشن بگيرد، استاد انوار بنابر درخواست مرحوم دكتر محمد معين همراه مرحوم دكتر سيدجعفر شهيدي كه همچون او از مؤلفان لغتنامه دهخدا بود مأمور تصحيح دو متن مهم بازمانده از ميرزا مهدي خان استرآبادي منشيالممالك شد. دكتر شهيدي «دره نادره» و استاد انوار «جهانگشاي نادري» را برعهده گرفتند كه هر دو از انجام آن به خوبي برآمدند.
«تاريخ نادري» در سنجه استاد
«تاريخ نادري» كه بعدها بهجهانگشاي نادري شهرتيافت و مؤلف خود از آن با عنوان «روزنامچهظفر» ياد ميكند(نك: استرآبادي، ميرزا مهدي خان، جهانگشاي نادري، به اهتمام سيدعبدالله انوار، تهران، انجمن آثارومفاخر فرهنگي، 1371، ص 29)، از متون مهم عصر نادرشاه افشار است كه مؤلف وقايع سلطنت او را تا سال1160ق شرح ميدهد. مؤلف از آنجا كه خود از نديمان، مقربان و مشاوران نزديك نادر بوده، سمت منشيالممالكي او را تا قوريلتاي دشت مغان داشته و در سفر و حضر همراه او بوده، در لشكركشيهاي او به داغستان، دهلي و محاصره بغداد شركت كرده و در همين سفرهاست كه ظفرنامههاي پر طمطراق هرات، قندهار و صلحنامههاي متعدد ايران و روم را مينگارد. (جهانگشاي نادري، هفت)
استرآبادي اطلاعات دقيقي نيز درباره سياست خارجي و مكاتبات نادر با پادشاه عثماني و ديگران و رفت و آمد سفرا و مذاكرات آنان به دست ميدهد كه براي مطالعه و شناخت تاريخ نظامي و سياسي عصر نادر حائز اهميت است. (براي اطلاعات بيشتر نك: مروي، محمدكاظم، عالمآراي نادري، تصحيح و مقدمه محمدامين رياحي، تهران، كتابفروشي زوار، 1364، سي) اما از آنجا كه در تصميمگيريهاي نادر شريك بوده به توجيه كارهاي او پرداخته، پيروزيهايش را ستوده ولي در بيان علت شكستنظامي او در جنگ اول با توپال عثمان پاشا سكوت اختيار كرده است. ميرزا مهدي خان استرآبادي رهايي ايران از چنگ بيگانگان را مرهون نادر ميداند و نقش سرداران و فرماندهان جنگ را كمرنگ و نقش تودههاي مردم را در مبارزه با افغانان و تركان ناديده ميگيرد. او با بيان دلايل سياسي، لشكركشي نادرشاه به هندوستان را توجيه و بار مسئوليت آن را به دوش محمدشاه مغول مياندازد. او مورخي پيرو جبر است و به همين واسطه خيلي از قضاياي تلخ را تحملپذير جلوه ميدهد. براي نمونه از فتح دهلي كه از حوادث تلخ دوران نادر است تنها با ذكر « دهر دون رنگ فتنه عجيب ريخت و نقش طرفه برانگيخت» عبور ميكند. (جهانگشاي نادري، هفده)
به نوشته او لشكركشيهاي نادر به آسياي ميانه و داغستان اقدامي دفاعي و جنگهايش با عثمانيان به دليل علاقه وي به استقرار صلح بين شيعه و سني بوده است. استرآبادي در مجموع نادرشاه را قهرماني بزرگ ميداند كه «در امر سلطنت و جهانداري يگانه و در راه و رسم معدلت و عاجزنوازي مردانه بوده و اهالي ايران از خرد و بزرگ و تاجيك و ترك فدويانه نقد جان در راه او ميباختند.» (جهانگشاي نادري، ص 421) اما در بيان مسائل اجتماعي و پرداختن به درد و رنج زندگي مردم آن روزگار خودداري ورزيده يا تنها به اشاراتي كوتاه بسنده ميكند. او اطلاعات اندكي درباره ظاهر، عادات و ذوق نادر به دست ميدهد، زيرا ورود به اين جزئيات را در يك شرح حال رسمي بيمورد ميداند. ميرزا مهدي خان خاطرنشان ميكند چيزهايي كه غير از جنگ به نادر لذت خارج از حد ميبخشيد خربزههاي بلخ و هرات و سوار شدن بر يك اسب اصيل بود. او جواهرات را دوست داشت ولي اين ميل را نيز بعد از تصرف هندوستان از دست داد.
ميرزا مهدي خان استرآبادي دو وثيقهنامه مهمرا به طور كامل در اثر خود آورده است: دشت مغان در 1148.ق كهمنجر بهپادشاهينادر شد و ديگري وثيقهنامه بغداد در 1156.ق كه اختلافات مذهبي بين اهل تشيع و تسنن را تا حدودي تخفيف داد كه از نخستين اقدامات نادر براي تقريب مذاهب اسلامي بهشمار ميآيد. او در فصل آخر كتاب نيز واقعه قتل نادر را شرح داده و مينويسد: «محمدبيك قاجار ايرواني و موسي بيك ايرلوي افشار طارمي و.... جمعي از هميشه كشيكان كه پاسبانان سراپرده دولت بودند، نيمه شب داخل سراپرده گشته، پادشاه را مقتول و سري كه از بزرگي در عرصه جهان نميگنجيد در ميان اردوي، گوي لعب طفلان ساختند.» (جهانگشاي نادري، ص 426) همچنين اطلاعات جالبي از اعمال سالهاي آخر نادر، دلايلضعف سلسلهافشار، قوايدماغينادر و كور كردن رضاقلي ميرزا و حوادث يكساله بعد از مرگ نادر مينگارد كه نشان توجه وي به رابطه علت و معلولي حوادث است.
استاد انوار با توجه به اهميت اين اثر ابتدا با وقوف به اهميت و تأثير نسخهشناسي در تصحيح كتابهاي خطي به جستوجوي نسخههاي معتبر خطي اين اثر پرداخته و با آگاهي و تسلط بر موازين علمي، نقادانه آنها را از مدنظر گذرانده و اين اثر را براساس پنج نسخه خطي و سه دستنوشته تصحيح كرده است. او اطلاعات و دادههايي را كه پيرامون زندگي نادر موجود بوده با موشكافي، دقت و ديده نقادانه بررسي كرده و فرصتي فراهم آورده تا خوانندگان خود درباره اين پادشاه به قضاوت بپردازند. پادشاهي كه افغانها را از ايران بيرون راند، مرزهاي سياسي سابق ايران را احيا كرد و حكومتي بنيان نهاد كه از دهلي تا بغداد قدرت مسلط بود. نادر در اين راه مسافتي بسيار طولاني را پيمود و 20 جنگ اساسي و بزرگ كرد كه جز يكي در همه پيروز بود.
جمعبندي استاد درباره كارنامه و زمانه «نادر»
استاد انوار مانند بسياري ديگر از محققان و تاريخنگاران داخلي و خارجي نادر را با توجه به آنكه در يك دوره استبداد و اشرافي خود را از گمنامي به شهرياري رساند و به واسطه هوش، استعداد نظامي و روح سلحشوري توانست پيروزيهاي متعددي كسب كند، ايران را نه تنها از چنگال دشمنان بزرگ و نيرومند رهايي بخشد، بلكه آن را در سلك نيرومندترين كشورهاي آسيايي درآورد، از نوابغ نظامي ميداند، اما معتقد است رفتار خشن او با رعايايش تا حدي از ارزش اين خدمت بزرگ او كاست. او از سوي ديگر از آنجا كه فتوحات نادر براي ديگر ملتها چيزي جز رنج، فقر، قتل و غارت ميليونها انسان را در پي نداشته و ايران بعد از مرگ و فروپاشي حكومتش مصيبتهاي زيادي را متحمل شده است، اظهار تأسف ميكند.
همچنين از داستان ضرب و شتم و قطع اعضاي كرمانيان و ساخت كله مناره هولناكي كه به سرهاي بريده انسانها آراسته بوده و احساس ناامني ناشي از قساوت و نحوه عمل نادر بر جامعه آن روز ايران به تلخي ياد ميكند. استاد از بين تمام محارباتي كه نادر در بدايت كار خود تا شكست اول ابداليها كرد، تمام كردن كار ملك محمود سيستاني را بسيار مهم دانسته كه تاريخنگاران نيز از آن به صورت واقعه قابل ارزش ذكر كردهاند. استاد انوار با اشاره به جانبازي ايل جلاير و افشار در تمام اين منازعات، از طهماسب قلي خان جلاير رئيس آن ايل به عنوان فردي ياد ميكند كه خالصاً و مخلصاً خود و ايل خويش را در پيشرفت كار نادر گذاشت و تا آخرين روزهاي نادر و عمر خود براي نادر شمشير زد. (جهانگشاي نادري، ص 546)
استاد جنگ مرادتپه، فتح خيبر و به ويژه مهماندوست را يكي از شاهكارهاي نظامي نادر بر ميشمرد، زيرا در جنگ مهماندوست با قشوني در برابر افغانها ايستاد كه به كلي روحيه خود را از دست داده بودند و به قول ميرزا مهدي خان از مرده افغاني ميهراسيدند. به عقيده استاد انوار از همين جنگ بود كه حقارت و زبوني در ارتش ايران جاي خود را به شجاعت و دلاوريهاي آنچناني داد كه تاريخ نظامي ايران هميشه به آن فخر خواهد كرد. (جهانگشاي نادري، ص 579)
استاد انوار عدم ذكر فعاليت و نقشههاي نادر براي تهيه نيروي دريايي و تشكيل قوه بحريه در درياي خزر و درياي جنوب را كه كاري بسيار بزرگ و مهم بوده، همچنين بيان واقعه كوركردن رضاقلي ميرزا را به صورت اجمال و اختصار از نقايص كار ميرزا مهدي خان استرآبادي بر ميشمرد.
استاد در بخش تعليقات جهانگشاي نادري با وجود آنكه بناي فراهم آورندگان چاپ اين كتاب توصيف و تعريف از نادر بوده جا به جا گريزي به ظلمهاي نادر زده و آنها را به طور برجسته نشان داده است. براي نمونه ميتوان از سفر آخر نادر به اصفهان و بازديدش از اموال خاصش ياد كرد كه چون چند جنس ذيقيمت خود ازجمله سجادهاي را كه روي تخت شاهي او ميانداختند نيافت، نگاهبان را به زير چوب كشيد. نگاهبان پس از چوب خوردن بسيار اعتراف كرد كه نگاهبان قبل از او آن را فروخته است. نادر خشمگين شد و دستور داد تا متهم خريدار را بياورد. پس از چند روز نگاهبان چهار تن يهودي و دو ارمني و دو هندوي تاجر را آورد. به فرمان نادر ابتدا پس از استنطاق از آنها يك چشم آنها را درآوردند و روز بعد آتشي برپا كردند و آنها را در آتش انداختند. (جهانگشاي نادري، ص 800) استاد اين عمل زشت نادر را كه تأثير بدي در اذهان اصفهانيان گذاشت، نوشته است. همچنين با استفاده از حواشي يكي از نسخ خطي شبي كه نادر كشته ميشود و سراپرده او به غارت ميرود، نشان ميدهد كه ظلم بيحد نادر چگونه بچههاي كوچك و نوههاي او را به زير تيغ رنجديدگان برد كه اين موضوع از نكات خواندني كتاب و عبرتآموزي است كه استاد عواقب ظلم را براي آيندگان به تصوير ميكشد.
تعليقات استاد بر «جهانگشاي نادري»
استاد در بخش تعليقات نيز نقاط دورافتادهاي كه نادر به آنجا رفته، ستادش قرار داده بوده و امروزه بسياري از آن اماكن از بين رفته و محو شدهاند. با استفاده از نسخ خطي سفرنامههاي متعددي كه راجع به افغانستان و عراق در كتابخانه ملي موجود بوده با مشقت فراوان يافته و آنها را مشخص كرده است، به طوري كه پس از چاپ كتاب تاريخ جهانگشا از طرف دولت افغانستان به نشانه قدرداني و سپاس از كار استاد دو جلد كتاب فرهنگ جغرافيايي افغانستان همراه با نامهاي تشكرآميز دريافت ميكند. همچنين نمايه امكنه، رودها، كوهها و اشخاص، ايلات، طوايف، خاندانها و شماري از واژگان كهن را آورده و با اين كار راه تحقيق را براي پژوهشگران هموار ساخته است. اين كار او مصداق سخن امام محمدباقر(ع) است: «عالمي كه از علمش سود برند از 70 هزار عابد بهتر است.»
در پايان، براي آن انديشمند فرهيخته و بزرگمرد پر تلاش عرصه علم، ادب و فرهنگ ايرانزمين طول عمر و عرضه آثار ارزندهاي ديگر را بر گلستان معرفت و اصحاب قلم آرزومندم.
كمال عافيتت بر دوام باد
اقبال و دولت و شرفت مستدام باد