کد خبر: 853456
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۹
نگاهي به نهنگ عنبر، فيلم پرفروش اين روزهاي پرده سينما
نهنگ عنبر‌2 پرفـروش‌ترین فیلـم اکران دوم نـوروز 96 است که به‌رغم فـروش فـوق‌العاده در سینمـاهـا نقـدهـای جدی به محتـوای آن وارد است.
نویسنده: مهدي خرامان
 
نهنگ عنبر 2 خلاصه يک جمله است، «خنده، طعمه‌اي براي مخاطب، انتخابی براي پول»، اما قبل از آن بايد به نکاتي اشاره کرد، سامان مقدم در ابتدا مخاطب را به خوبي از فضاي رئال سالن به دنيايي فانتزي انتقال مي‌دهد و مخاطب با شناختي که از شخصيت‌ها دارد با کارگردان همراه مي‌شود، اما رؤياها زماني به کابوس تبديل مي‌شود که فيلمساز تمام اصول هنر هفتم را تنها براي پول رها مي‌کند و اثري بدون پيرنگ، علت و معلول، نقطه اوج و فرود، گره و گره‌گشايي و در يک کلام تهي از فيلمنامه مي‌سازد، مخاطب مانند قسمت اول با اثري روبه‌رو مي‌شود که منطق روايي آن براساس فلش‌بک و مرور گذشته است، اما بايد پرسيد با هر رجوع چه نتيجه‌اي حاصل مي‌شود، آيا شخصيت‌ها تکامل پيدا مي‌کنند، گرهي از داستان باز مي‌شود يا اطلاعاتي به تماشاگر انتقال داده مي‌شود، زماني که هيچ‌کدام از آنها هدف نباشد و تنها قالبي راحت‌تر براي ارائه رقص هنرمند باشد، تنبلي فيلمساز آشکار مي‌شود، تنبلي که من مخاطب به او القا کرده‌ام، زيرا به تازگي برچسب کمدي باعث سود بالای گيشه مي‌شود و تحت هر شرايطي فروش ميلياردي حاصل مي‌شود، فروشي که تنها نياز آن گشت و گذار در ميان کليپ‌هاي خنده‌دار فضاي مجازي است، نه وقت صرف کردن براي نوشتن يک فيلمنامه حتي با کمترين بن‌مايه، مسئله‌اي که بلاي جان سينماي ايران شده است و تنها مخاطب بايد بهاي آن را بپردازد.
 
سامان مقدم مي‌توانست قسمت دوم نهنگ عنبر را به جاي 90 دقيقه، ساعت‌ها و روز‌ها طول دهد و مخاطب را هم بخنداند، در کنار کپي دست‌چندم از سکانس رقص فيلم موزيکال «گريس» اثر «رندال کلايسر» يا رقص «مردگان» « مايکل جکسون»، مي‌توانست بار ديگر سکانسي از فيلم «آواز زير باران» يا «اشک‌ها و لبخندها» يا صحنه ابتدايي«سرزمين رؤيايي» و هزاران ياي ديگر را به اثر خود بچسباند، زيرا زماني که هدف پول در آوردن باشد، تلاش زيادي لازم نيست و تنها بايد انتخابی ميان کليپ‌هاي خنده‌دار و شو‌هاي معروف تاريخ انجام داد، البته انتخابی که نيازمند هنرمندان حرفه‌اي در هنر دابسمش باشد تا با ديدن چند باره آن صحنه به خوبي آن را پياده‌سازي کنند که به تازگي رضا عطاران در زمره چنين هنرمنداني قرار گرفته است و در کنار او مهناز افشار با تکرار بيش از حد ديالوگ «بچه‌ها نکنيد ديگه»، «چرا اينکارا رو مي‌کني» يا «چرا اينجوري مي‌کني»، ويشکا آسايش که دوباره در نقش منگلي‌ که با همه دعوا دارد، ظاهر شده است و در نهايت شهاب که حسام نواب‌صفوي نقش آن را ايفا مي‌کند، شخصيت معلوم‌الحالي است که نه پرداخت مناسبي دارد و نه مشخصاً وضعيتش در طول داستان قابل‌وصف است، البته سامان مقدم در کنار تمام اين موارد اشتباهات فاحش ديگري هم داشته است، اشتباهاتي از قبيل طراحي صحنه بسيار ضعيف که مخاطب هيچ تفاوتي با فضا‌سازي گذشته و حال پيدا نمي‌کند (باز هم به خاطر سهل‌انگاري و تنبلي)، استفاده نادرست از پرده کروماکي و مهم‌تر از همه تغيير بي‌دليل فضاي فيلم در سکانس‌هاي نهايي از محيط فانتزي به ملودرام که نه تنها باعث افت ضرباهنگ و سکته فيلم مي‌شود بلکه لحظاتي مخاطب را پس مي‌زند، اما چون کارگردان همه چيز را فداي پول کرده است دوباره دنيای فيلم را به حالت اول خود بازمي‌گرداند تا پايان تلخ باعث کاهش فروش فيلم نشود.
 
اما بايد پرسيد آيا معيار هنر هفتم تنها خنداندن است يا خنديدن اثري را تبديل به فيلم سينمايي مي‌کند، صريح‌تر بگويم، مگر من مخاطب همين شوخي‌ها و شو‌ها را در فضاي مجازي تماشا نمي‌کنم، پس چه نيازي به سينما است؟ آيا نبايد به اين سؤال پاسخ داد که هنر هفتم در قالب داستان شکل مي‌گيرد و زماني که چنين پرسش‌هايي مطرح مي‌شود، نگارنده متوجه هجوم تهمت‌ها به سمت خود مي‌شود که شما مخالف خنديدن مردم و بالاتر از آن دشمن سينما هستيد، اما روزي فرا مي‌رسد که فرار رو به جلو سينماگران ديگر بي‌فايده است و حناي آنها رنگي نخواهد داشت و زماني بايد به اين پرسش‌ها پاسخ دهند و ديگر نام‌هايي مانند عطاران يا برچسب کمدي براي مخاطب ارزش تلقي نمي‌شود، زيرا بايد هنرمند بداند مخاطب در سينما به دنبال قصه و تجربه جديد است و متأسفانه هنرمندان قبل از آغاز کار مطمئن هستند فيلم‌شان با استقبال روبه‌رو خواهد شد و به همين دليل سطح کيفي آثار طنز ايران رو به کاهش است.
 
در هر حال کلام آخر را بايد با شما مخاطب عزيز در ميان گذاشت، هنر هفتم تنها براي خنداندن نيست، بلکه خنديدن چاشني خوبي براي ايجاد ارتباط با داستان و همسو شدن مخاطب با دنياي فيلم است، کارگردان بايد بداند تنها با قرار دادن چند ديالوگ خنده‌دار يا کپي داستان از فيلم‌هاي دست‌چندم هاليوودي موفقيتي در گيشه پيدا نمي‌کند و زماني اين آرزو تحقق مي‌يابد که شما مخاطب دست به ايجاد کمپين بزنيد و با صداي بلند بگوييد «در سينما خنديدم، اما فيلم سينمايي نديدم» مطمئن باشيد آن روز ديگر کارگردان‌ها و هنرمندان از مشتاقان سينما سوءاستفاده نمي‌کنند و به هر فيلمی در سينما اجازه اکران نمي‌دهند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار